روز هشتم فروردين سال 1388پروفسور وفا در پژوهشگاه ما سخنراني خواهند كرد. شركت براي عموم علاقه مندان آزاد است. براي اطلاعات بيشتر اينجا را ببينيد.
۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه
۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه
معيارهاي انتخاب و بازي وبلاگي
در نوشته هاي قبلي نمونه هايي از انتظارات خود را بيان كردم. من به كسي راي خواهم داد كه تشخيص دهم علاقه، توانايي و اراده آن رادارد كه بخشي بيشتري از اين گونه انتظارات را برآورده كند. معيار تشخيصم كارنامه كانديدا در سمت هاي قبلي و تبليغات انتخاباتي و سخنراني ها و مقالات قبلي خود او خواهد بود. ادعاهاي كانديداها را با محاسبات
سرانگشتي يا مطالعه محك خواهم زد و در موارد تخصصي تر از حل فن نظر خواهم خواست.
به شايعات توجهي نخواهم كرد چون كه مي دانم در كشور ما هر كس كه ابتكار عمل دارد دشمنان فراواني نيز دارد كه پشت سر او بدگويي مي كنند.
اگر شخص مرد يا زن عمل باشد، ناگزير با عده كثيري از اشخاص بيكار وبيعار در مي افتد و در بين آنها دشمنان فراوان پيدا مي كند. بيكارگي و بيعاري با شايعات بي اساس و اغلب غرض آلود پراكندن، برادران دوقلو هستند.
در مورد مردان عرصه سياست، شايعات منفي با سرعت بيشتري گسترش مي يابند. تجربه ام نشا ن مي دهد شايعات معيار مناسبي براي قضاوت درباره اشخاص، چه در عرصه سياست چه در خارج از آن، نيستند.
با اين كه به شدت به تاثير شغل و تحصيلات بر ذهنيت و عملكرد كساني كه در شغل و موضوع مورد تحصيل خود غرقه اند اعتقاد دارم، بر اساس شغل، مدرك تحصيلي، كسوت ويا لباس و ظاهر افراد درباره آن ها پيش داوري نمي كنم. رايم را بر اسا س تشخيص خودم انتخاب مي كنم نه براساس آنچه كه "همه" گويند. بيش از اين قصد ندارم در مبحث انتخابات سخني بگويم. بعد از اين، فقط گوش خواهم كرد ونظرات را خواهم خواند!
پيشنهاد مي كنم يك بازي وبلاگي شروع شود و در آن هركس معيارهاي انتخاب رئيس جمهور را از نظر خود بيان كند. همچنين انتظاراتش را از دولت آينده برشمارد. از تمام خوانندگان وبلاگم كه خود وبلاگ دارند، دعوت مي كنم كه بازي را شروع كنند. كساني هم كه وبلاگ ندارند در بخش نظرات، نظرات خود را بنويسند. (اگر تايپ فارسي برايتان مشكل است به انگليسي بنويسيد. اما لطفا از نوشتن به فينگليش خودداري كنيد.) لطفاٌ اگر نوشته اي (از خود و يا ديگري) مربوط به اين بحث سراغ داريد آدرس آن را در كامنت ها بگذاريد.
۱۳۸۷ اسفند ۶, سهشنبه
تيم رئيس جمهور آينده
رئيس جمهور به تنهايي قادر نخواهد بود كاري از پيش ببرد. بايد ديد اعضاي تيم او چه نوع آدم هايي هستند. يك مدير خوب در هر مقامي به زير دستانش مقداري autonomy مي دهد. در هر ريزه كاري اي مداخله نمي كند. دست مديران رده پايين تر را باز مي گذارد تا ايده هاي خود را پيش ببرند. دخالت و اعمال نفوذ در حيطه مسئوليت هاي مديران زيردست جز سردرگمي كساني كه كارها به دست آنان انجام مي گيرد و مايوس ساختن مدير دلسوز نتيجه اي ندارد. تعويض مديريت همواره هزينه بر است. از رئيس جمهور آينده انتظار دارم تمام مديران حاضر كه كارشان را در حد قابل قبولي خوب انجام مي دهند نگه دارد و از آنان حمايت كند. در راي دادن به كانديدايي كه دور وبر او پر باشد از افراد نارسيستي كه گمان مي كنند تا رشته امور را در دست نگيرند هيچ چيز درست نمي شود، ترديد خواهم كرد.
همان گونه كه دوروبري هاي نارسيست خطرناك هستند، دور وبري هاي ضعيف و بي اراده كه هنري جز"بله قربان گويي" ندارند هم خطرناكند. رئيس جمهور بايد افرادي را دور خود جمع كند كه در مديريت هاي تخصصي كه به آنها واگذار مي شود (مانند رياست وزارت علوم و...) صاحبنظر باشند و آن قدر هم استقامت و قاطعيت داشته باشند كه در راه ايده هايشان پافشاري كنند. شايد بگوييد اين دو با هم در تضاد هستند. ولي چنين نيست." قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهري."
مدير لايق، مدير لايق ديگر را مي شناسد و ارج مي نهد وصرفنظر از جناح بندي ها و گرايش هاي سياسي او را نگاه مي دارد و از او حمايت مي كند.
اگر كانديدايي يا دور وبري هايش تاكيد زيادي بر ساده زيستي داشته باشند و آن را چپ و راست به نمايش بگذارند به آنها راي نخواهم داد. قيمت يك دست لباس شيك و گرانبها يا يك آپارتمان مدرن يا ماشين بنز و يا يك دستگاه
فِراري يا اسكي با پريدن از هليكوپتريا ... هرچه باشد در مقابل بودجه هايي كه به علت بي كفايتي رئيس جمهور يا اطرافيانش مي تواند به هدر برود ناچيز است!
اگر شعار اصلي كانديدا يا تيم او مبارزه با فساد مالي يا پارتي بازي باشد باز هم به او راي نخواهم داد. بيشتر فسادهاي مالي كه اكنون در ايران وجود دارند در واقع سوء استفاده (خيلي وقت ها نا آگاهانه)از روشن نبودن ضوابط و مقررات هستند. اگر كانديدايي واقعا مي خواهد جلوي فساد مالي را بگيرد بايد شعار شفاف و روشن تر كردن و معقول و منطقي تر كردن ضوابط را سر دهد. مبارزه با مفسدين مالي-اگر عملي شود-چيزي نخواهد بود جز پوششي براي تسويه حساب هاي شخصي! زرنگ تر ها پولشان را برمي دارند و به بانك هاي سويس و دبي و...مي فرستند. يك عده زيان مي بينند و فرزندانشان كينه در دل مي پرورانند و روزي ضربه مي زنند. خلاصه چنين برنامه اي،به امنيت اقتصادي-اجتماعي لطمه اي جبران ناپذير وارد مي كند.
اگر كانديدايي از روي متن آماده سخنراني كند و از روده درازي و صحبت هاي نابجا و هارت و پورت و الدرم بلدرم پرهيز كند، به راي دادن به او گرايش بيشتري خواهم داشت. بيشتر وقت مديران در جلسات گوناگون مي گذرد. بيشتر جلسات در ايران متاسفانه به روده درازي، جوك هاي احمقانه جنسيتي وقوميتي، تعارف ها و تملق ها، لاف ها و خودستايي ها، لعن و نفرين افراد غير حاضردر جلسه و... مي گذرد. اگر كسي خود آن قدر منضبط باشد كه از روي متن آماده و سنجيده سخن بگويد، جلوي اتلاف وقت در جلسات را خواهد گرفت و اين يعني كارآيي بيشتر!
به كانديدايي كه خود يا اعضاي تيمش به هنگام تحصيل شغل اجرايي مهم داشته اند، راي نمي دهم. دانشجويي دكتري در هر رشته اي، يك كار تمام وقت است. شوخي بردار هم نيست! كسي كه در كنار يك سمت اجرايي مهم و كليدي، دانشجوي دكتري نيز هست يك يا هر دو كار را سمبل مي كند. همچنين به كانديدايي كه اعضاي تيمش را از كساني انتخاب مي كند كه در آن واحد، چندين سمت اجرايي دارند و يا رئيس يا معاون چند موسسه هستند، راي نمي دهم.
هر آن چه كه گفتم در مورد مديريت رده هاي پايين تر(مثل رئيس يك پژوهشكده) هم صادق است. بسيار ديده ام ميانسالاني كه با تفاخر ادعا كرده اند كه چون در كشور قحط الرجال است مجبورند اين همه سمت مديريتي را به يك جا برعهده گيرند. همين هم بهانه اي براي آن است كه هيچ كاري را درست و به موقع انجام ندهند. اولا اين ادعا كه كسي جز آنها نمي تواند از عهده برخي مسئوليت هايي كه دارند برآيد، كاذب است و ريشه در نارسيسم آنان دارد.ثانيا گيريم كه اين ادعا درست باشد. اين كه شد عذر بدتر از گناه! بايد از آنها پرسيد چرا در اين بيست سال كه جنگ تمام شده و امنيت برقرار شده در اين كشور هفتادميليوني نسبتا مرفه ، كسي رشد نكرده كه بتواند از عهده اين مسئوليت ها برآيد؟! آيا اين به آن معني نيست كه همين افراد جلوي رشد بقيه را گرفته اند و يا افراد لايق را فراري داده اند؟!
۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه
مسايل زنان
اكثر كانديداها براي جلب راي، مسئله زنان را پيش مي كشند. مسئله زنان مسئله حساس و جنجال برانگيزي است. اگر كانديدايي روي وعده ها و تعارفات مبهمي چون "تكريم مقام و منزلت زن" بيش از اندازه تاكيد كند به او راي نخواهم داد!
همان طوري كه در كامنت هاي نوشته قبلي اشاره كردم برايم قابل قبول نيست كه به خاطر جنسيت كسي، او را منصوب به يك سمت اجرايي و مديريتي بكنند. اگركسي با شعار انتصاب وزيران و يا مديران خانم به ميدان آيد، به او راي نخواهم داد. رئيس جمهور ايده آل من با شعار انتصاب مديران لايق (صرفنظر از جنسيت)، به دور از سياسي بازي و جناحي كاري، جدي و قاطع و حرفه اي با افق هاي ديد وسيع و visionary و در عين حال آشنا به واقعيت هاي جامعه ايران به ميدان مي آيد و اين شعار را عملي مي كند. البته اعضاي تيم او بايد در حين تبليغات با ارائه برنامه هاي معقول در حيطه كاري خود ثابت كنند كه مديران كارآمدي خواهند شد. از تيم دولت آينده انتظار دارم كه به همان مسئوليت كه به عهده شان نهاده (و فقط به همان مسئوليت و نه چيز ديگر!) بپردارند.
از دولت آينده انتظار دارم سهميه بندي جنسيتي ورودي دانشگاه ها را بردارد. دختران جوان پاي كنكور، عزيز كرده و نور چشم خانواده اي هستند. در درجه اول خوشي وآن گاه تحصيل فرزندان مهمترين دغدغه زندگي خانواده هايي است كه جواني در آن سن و سال دارند. يكي از آنها خواهر من بود. توصيف فشار روحي اي كه سهميه بندي جنسيتي، همه ساله، بر ده ها هزاردختر پاي كنكوري وارد مي آورد، از توان اين قلم خارج است!
۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه
مسايل محيط زيست
از دولت و رئيس جمهور آينده انتظار دارم به مسايل حفاظت از محيط زيست حساس باشند و كاملا باور داشته باشندكه محيط زيست يك مسئله تفنني و زينتي نيست. تمامي اعضاي دولت بايد به اين باور رسيده باشند كه سلامت هوايي كه تنفس مي كنيم، آبي كه مي نوشيم و غذايي كه مي خوريم و به كودكان عزيزمان مي دهيم با حفاظت از محيط زيست ارتباط تنگاتنگ دارند. ميزان خسارت ناشي از سيل براي كشاورزان ، سود و زيان ماهيگران و دامداران و...نيز با اين مسئله در ارتباط است. از طرف ديگر اگر برنامه هاي حفاظت از محيط زيست به خوبي اجرا شوند براي ده هاهزارنفر از جوانان كشور، شغل آبرومند و مفيد ايجاد مي شود. از كانديداهاي رياست جمهوري انتظار دارم با معرفي برنامه خود و دادن آمار و ارقام معني دار مشخص كنند بعد از چند مدت انتظار داريم بازيافت زباله در كشور همه گير شود. چه قدر اين كار سود مالي براي مملكت داردوبراي چند نفراشتغال ايجاد مي كند؟ چند هكتار جنگل و مرتع و ظرف چه مدتي و با چه بودجه اي قرار است احداث شود و سود مالي حاصل از اين جنگلكاري در بازه زماني ده سال آينده چه قدر خواهد بود و...
البته همان طوري كه مي دانيد حفاظت از محيط زيست تنها با همكاري دولت و مردم ميسر مي شود. اخيرا شهرداري تهران سطل هايي مخصوص زباله خشك در سطح شهر و همچنين در مجتمع هاي مسكوني نصب كرده است. من از هفده سالگي و ازوقتي كه زندگي مستقل خود را شروع كردم زباله ها را جدا مي كردم. اين اقدام شهرداري كار مرا آسان تر كرده. بايد در هر زمان مناسب كه پيش آمد (داخل آسانسور و غيره) با همسايه ها صحبت كنيم تا فرهنگ استفاده از اين سطل ها همه گير شود. اگر بقال و يا آرايشگر محل را بتوانيم تشويق كنيم تا با مشتري هايش در اين باره صحبت كند بسيار موثر خواهد بود. وقتي دانشجو بودم اين متن را نوشتم و در آن چند پيشنهاد مطرح كردم ونشان دادم كه هر شهروند هر چه قدرهم كه گرفتار باشد باز هم مي تواند در گسترش فرهنگ حفاظت از محيط زيست نقشي ايفا نمايد.
۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه
Infringement
Infringementو يا transgression يا breach of authority
همگي اصطلاحاتي هستند كه در جايي مثل آمريكا طنين دارند و مردم (حداقل مردم تحصيلكرده) نسبت به آن حساسيت نشان مي دهند. اگر شخصي كه مسئوليتي در زمينه اي دارد اندكي از حدود اختيارات متعارف اين مسئوليت پا فراترنهد حساسيت مردم را بر مي انگيزد. مردم احساس مي كنند كه بايد جلوي چنين شخصي بايستند. نمونه اين عمل، همان اظهارات هيات مديره ما بود كه در پست قبلي توضيح آن رفت. نمونه هاي آن در محل كار ما هم فراوان بودند. من و شاهين به شدت در برابر چنين رفتاري ايستاديم و اين گونه كارها در دور وبر ما دو نفر، از چهار سال پيش كمتر شده اند.
در ايران بيشتر افراد -به خصوص مسن تر ها- چنين ايستادگي را نشانه "ناپختگي" مي دادند. در واقع استراتژي افراد ي كه خود را پخته مي دانند، درست برعكس اين است: به ظاهر در مقابل چنين كسي كوتاه بيا، يه مقدار مجيزش را بگو، اول با "هندونه زير بغل دادن" "خرش" كن، اون وقت "زيرزيركي" هر كاري دوست داشتي بكن.
بر اساس نتيجه اي كه دو رويكرد در دراز مدت دارند، شما خود قضاوت كنيد كدام بهتر است!
همگي اصطلاحاتي هستند كه در جايي مثل آمريكا طنين دارند و مردم (حداقل مردم تحصيلكرده) نسبت به آن حساسيت نشان مي دهند. اگر شخصي كه مسئوليتي در زمينه اي دارد اندكي از حدود اختيارات متعارف اين مسئوليت پا فراترنهد حساسيت مردم را بر مي انگيزد. مردم احساس مي كنند كه بايد جلوي چنين شخصي بايستند. نمونه اين عمل، همان اظهارات هيات مديره ما بود كه در پست قبلي توضيح آن رفت. نمونه هاي آن در محل كار ما هم فراوان بودند. من و شاهين به شدت در برابر چنين رفتاري ايستاديم و اين گونه كارها در دور وبر ما دو نفر، از چهار سال پيش كمتر شده اند.
در ايران بيشتر افراد -به خصوص مسن تر ها- چنين ايستادگي را نشانه "ناپختگي" مي دادند. در واقع استراتژي افراد ي كه خود را پخته مي دانند، درست برعكس اين است: به ظاهر در مقابل چنين كسي كوتاه بيا، يه مقدار مجيزش را بگو، اول با "هندونه زير بغل دادن" "خرش" كن، اون وقت "زيرزيركي" هر كاري دوست داشتي بكن.
بر اساس نتيجه اي كه دو رويكرد در دراز مدت دارند، شما خود قضاوت كنيد كدام بهتر است!
۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه
شكايت از كه كنم كه خانگيست غمازم!
آپارتماني كه مادر آن ساكنيم در يك مجتمع در منتهي اليه شمال شرق تهران واقع است . روز جمعه گذشته جلسه هيات مديران با ساكنان بود. آن چه كه در آن جلسه گذشت، نمودار همان است كه در مقياس هاي كوچك و بزرگ در جامعه ما مي گذرد. افرادي كه به گونه اي ديگر مي انديشند (و از قضا در مجتمع ما فراوانند) خود را به كنار مي كشند، در جلسات حضور نمي يابند، از حق راي خود براي انتخاب هيات مديره استفاده نمي كنند و در نتيجه آن مي شود كه شده. ( اكثريت متاسفانه اغلب خاموش!)
نامه اعتراض آميزي خطاب به هيات مديره نوشتم كه بخش هايي از آن را در زير مي خوانيد. گمان نمي كنم اعضاي محترم هيات مديره كه در اين توهم به سر مي برند كه برج ميلاد از بركت حكمت و كرامت آنان سر برافراشته و ماهواره اميد با علم و درايت ايشان در مدار قرار گرفته، به انتقادات يك منجوق وقعي نهند. باور كنيد شوخي نمي كنم! از جمله لاف هايي كه اعضاي هيات مديره روز جمعه بر زبان آوردند اين دومورد بود. ظاهرا قصد داشتند از اين دو پروژه براي انتخابات بعدي هيات مديره بهره برداري تبليغاتي كنند.
بخش هايي از نامه را اينجا مي آورم چرا كه مشكلاتي كه ذهنيت اين گونه افراد به وجود مي آورند، بلاي جان همه ماست:
1) بر عكس آن چه كه در جلسه مطرح شد سطل هاي زباله كه براي بازيافت از طرف شهرداري ارسال شده اند، تنها براي دستمال كاغذي نيستند! همان گونه كه در برنامه هاي آموزشي صدا وسيما ميهن مان بارها تاكيد مي شود و در كشورهاي پيشرفته سال هاست جا افتاده، اين سطل ها براي بازيافت تمامي زباله هاي خشك منازل هستند. خواهشمندم دستور فرماييد تمامي سطل هاي ارسالي از طرف شهرداري را در طبقات همكف و زير زمين نصب نمايند تا ساكناني كه بنا به وظيفه شهروندي خود به جداسازي زباله، كه لازمه زندگي شهري امروزين است، مبادرت مي ورزند، بتوانند همگام با ساير همشهريان در اين حركت ملي شركت كنند. جهت ترويج فرهنگ جداسازي زباله در مجتمع شخصا حاضرم همكاري نمايم.
2) مقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. در جلسه روز جمعه، چندين مورد شنيدم كه سلايق شخصي اعضاي هيات مديره به عنوان مقررات مجتمع اعلام مي شد. به عنوان مثال، از طبخ كبا ب در بالكن ها نام برده شد. من شخصا در بالكن پخت و پز نمي كنم. اما هنگامي كه بوي كباب خانه همسايه مي پيچد خداي خود را شكر مي گويم كه همسايه ام هم امكانات مالي و هم دل خوش براي اين كار دارد. من نيز از خوشي آنها احساس خوشي مي كنم .
همچنين وقتي كاغذ هاي تبليغاتي همسايگان كه هنر آموزي را ترويج مي كنند مي بينم (با اين كه خود آنان را نمي شناسم و متاسفانه، هرگز وقت شركت در جلسات آنان را نخواهم داشت) شاد مي شوم از اين كه همسايگاني خوش ذوق دارم كه روح زندگي در اين مجتمع مي دمند. من اين گونه همسايه ها را هزاران مرتبه به كساني كه هنري جز تجسس در احوال همسايگان و زير نظر گرفتن جوانان مجتمع و بدگويي و غيبت درباره آنها ندارند ترجيح مي دهم.
اگر همسايه اي با ذوق و سليقه و ابتكار خود مورد استفاده اي براي بالكن يافته كه آزاري هم به من نمي رساند چرا بايد ناخشنود باشم؟! ظاهرا برخي از حاضرين در جلسه به طور كامل واقف بودند كه در بالكن ديگر همسايه ها چه مي گذرد . به علم خود به جزئيات زندگي همسايگان مي باليدند ومورد تشويق اعضاي محترم هيات مديره نيز قرار مي گرفتند. از شما فرهيختگان و مسلمانان متعهد سئوال مي كنم آيا رواست شخصي با چنين دقتي بالكن خانه اي كه خانواده اي در آن ساكن است زير نظر بگيرد؟!
با اعمال مقررات غير ضروري زندگي را بر خود و همسايگان تلخ نكنيم و مجتمع را به محيطي دل مرده بدل نكنيم. اين مجتمع مشكلات مهمتري دارد كه از هيات مديره محترم و دلسوز انتظار مي رود در راه حل آنها كوشش نمايد.
3) قسمت بزرگي از جلسه صرف گزارش هاي مشروح و مبسوط درباره مسايل خصوصي برخي ساكنان شد. منظورم گزارش هايي است كه با عباراتي نظير "از حضور خواهراني كه اينجا حضور دارند عذر مي خواهم..." شروع مي شد. به عنوان يكي از همان حاضرين در جلسه عرض مي كنم كه متاسفانه "عذر شما" به هيچ وجه پذيرفته نيست.
ما براي شنيدن آن مسايل برنامه هاي صبح روز تعطيل مان را به هم نزده بوديم!
4)ما شارژ مي پردازيم تا هزينه روشنايي راه پله ها و ديگر مشاعات، آب و ... فراهم شود. من به هيچ وجه راضي نيستم اين پول صرف نصب دوربين براي تحت نظر گرفتن ساكنان و جوانان مجتمع شود. "تجسس" امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. متاسفانه آن چه كه روز جمعه گذشت ترويج و "امر به منكر تجسس" بود. اگر شما در راهرو ها دوربين بگذاريد و همسايگان تشويق را كنيد كه ديگر همسايگان را زير نظر بگيرند و به شما راپورت دهند، برخي پا را قدمي فراتر خواهند نهاد و در داخل خانه ديگران دوربين و دستگاه شنود كار خواهند گذاشت !
5) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد . ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه مانند موعظه درباره مضرات سيگار شد. شخصي مثل من كه سيگاري نيست چرا بايد فرصت كوتاه استراحت و تفريح در روز جمعه خود را روي صندلي هاي ناراحت صرف شنيدن موعظه درباره مضرات سيگار نمايد؟! در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، موعظه ها، تعريف و تمجيد ها ، لعن و نفرين ها ، گزارش هاي آبدار درباره مسايل شخصي و خصوصي ساكنان و ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات ارزش بيشتري به وقت همسايگان قايل شوند.
2) مقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. در جلسه روز جمعه، چندين مورد شنيدم كه سلايق شخصي اعضاي هيات مديره به عنوان مقررات مجتمع اعلام مي شد. به عنوان مثال، از طبخ كبا ب در بالكن ها نام برده شد. من شخصا در بالكن پخت و پز نمي كنم. اما هنگامي كه بوي كباب خانه همسايه مي پيچد خداي خود را شكر مي گويم كه همسايه ام هم امكانات مالي و هم دل خوش براي اين كار دارد. من نيز از خوشي آنها احساس خوشي مي كنم .
همچنين وقتي كاغذ هاي تبليغاتي همسايگان كه هنر آموزي را ترويج مي كنند مي بينم (با اين كه خود آنان را نمي شناسم و متاسفانه، هرگز وقت شركت در جلسات آنان را نخواهم داشت) شاد مي شوم از اين كه همسايگاني خوش ذوق دارم كه روح زندگي در اين مجتمع مي دمند. من اين گونه همسايه ها را هزاران مرتبه به كساني كه هنري جز تجسس در احوال همسايگان و زير نظر گرفتن جوانان مجتمع و بدگويي و غيبت درباره آنها ندارند ترجيح مي دهم.
اگر همسايه اي با ذوق و سليقه و ابتكار خود مورد استفاده اي براي بالكن يافته كه آزاري هم به من نمي رساند چرا بايد ناخشنود باشم؟! ظاهرا برخي از حاضرين در جلسه به طور كامل واقف بودند كه در بالكن ديگر همسايه ها چه مي گذرد . به علم خود به جزئيات زندگي همسايگان مي باليدند ومورد تشويق اعضاي محترم هيات مديره نيز قرار مي گرفتند. از شما فرهيختگان و مسلمانان متعهد سئوال مي كنم آيا رواست شخصي با چنين دقتي بالكن خانه اي كه خانواده اي در آن ساكن است زير نظر بگيرد؟!
با اعمال مقررات غير ضروري زندگي را بر خود و همسايگان تلخ نكنيم و مجتمع را به محيطي دل مرده بدل نكنيم. اين مجتمع مشكلات مهمتري دارد كه از هيات مديره محترم و دلسوز انتظار مي رود در راه حل آنها كوشش نمايد.
3) قسمت بزرگي از جلسه صرف گزارش هاي مشروح و مبسوط درباره مسايل خصوصي برخي ساكنان شد. منظورم گزارش هايي است كه با عباراتي نظير "از حضور خواهراني كه اينجا حضور دارند عذر مي خواهم..." شروع مي شد. به عنوان يكي از همان حاضرين در جلسه عرض مي كنم كه متاسفانه "عذر شما" به هيچ وجه پذيرفته نيست.
ما براي شنيدن آن مسايل برنامه هاي صبح روز تعطيل مان را به هم نزده بوديم!
4)ما شارژ مي پردازيم تا هزينه روشنايي راه پله ها و ديگر مشاعات، آب و ... فراهم شود. من به هيچ وجه راضي نيستم اين پول صرف نصب دوربين براي تحت نظر گرفتن ساكنان و جوانان مجتمع شود. "تجسس" امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. متاسفانه آن چه كه روز جمعه گذشت ترويج و "امر به منكر تجسس" بود. اگر شما در راهرو ها دوربين بگذاريد و همسايگان تشويق را كنيد كه ديگر همسايگان را زير نظر بگيرند و به شما راپورت دهند، برخي پا را قدمي فراتر خواهند نهاد و در داخل خانه ديگران دوربين و دستگاه شنود كار خواهند گذاشت !
5) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد . ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه مانند موعظه درباره مضرات سيگار شد. شخصي مثل من كه سيگاري نيست چرا بايد فرصت كوتاه استراحت و تفريح در روز جمعه خود را روي صندلي هاي ناراحت صرف شنيدن موعظه درباره مضرات سيگار نمايد؟! در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، موعظه ها، تعريف و تمجيد ها ، لعن و نفرين ها ، گزارش هاي آبدار درباره مسايل شخصي و خصوصي ساكنان و ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات ارزش بيشتري به وقت همسايگان قايل شوند.
فعلا نامه را به آنها نداده ام. مي خواهم ابتدا در مورد مقررات آپارتمان ها از دوستي وكيل راهنمايي بخواهم تا حرف بي حساب نزده باشم. شما هم اگر نظر و يا راهنمايي براي متقن تر شدن نامه داريد حتما به من بگوييد. چند روز صبر خواهم كرد تا هيجان كاذب ناشي از لاف هايي كه مي زدند و "الدرم بلدرمي" كه راه انداخته بودند فرو نشيند آن گاه شايد حرف حساب بشنوند! سخن به درازا كشيد.
سخنم را با دعا به پايان مي برم:
بارخدايا! به دست اندركاران و زحمت كشان واقعي پروژه هاي برج ميلاد و ماهواره اميد، صبر و شكيب، و به ما راي دهندگان و انتخاب كنندگانِ اعضاي هيات مديره مجتمع هاي مسكوني ، قوت تميز و تشخيص لاف هاي بيجا عطا بفرما!
توجه به پژوهش
طبعا چون من يك پژوهشگرم از دولت انتظار دارم به امر پژوهش توجه ويژه داشته باشد. به خصوص از دولت انتظار دارم كه به نكات زير توجه كند:1) تفاوت بين علوم بنيادي و كاربردي و لزوم سرمايه گذاري متناسب در هر دو (همان گونه كه توضيح آن قبلا مفصلا رفت).2) درنظر گرفتن پتانسيل انساني و ظرفيت هر رشته براي جذب سرمايه در تخصيص و تقسيم بودجه پژوهشي، 3) توجه به بين المللي بودن پژوهش در علوم بنيادي و لزوم گسترش ارتباطات بين دانشمندان داخل و دانشمندان ايراني و غير ايراني مقيم خارج.
۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه
آيا اقدامات بنياد نخبگان به مهار فرار مغزها مي انجامد؟
در مورد اين كه آيا اقدامات بنياد نخبگان -به شرط آن كه با ضوابط معقول باشد- مي تواند به مهار فرار مغزها كمك كند يا نه، مي خواهم چند كلمه اي بنويسم:
براي جواب دادن به اين سئوال بايد اول بدانيم چگونه يك نخبه براي زندگي خود تصميم مي گيرد. از مشخصات نخبه تقيد به برنامه ريزي و تصميم گيري از روي حساب و كتاب است. يك نفر نخبه با شنيدن "همه مي روند خارج برو، پس تو هم برو!" يا" همه مي گويند براي اين كه موفق بشي، بايد بري خارج پس تو هم برو!" تصميم به رفتن يا ماندن نمي گيرد. از ديگر مشخصات يك نفر نخبه داشتن استقلال راي است. يك نفر نخبه قبل از تصميم گيري فاكتور هاي مختلف را در نظر مي گيرد شرايطي كه ايران و كشور ديگري كه امكان مهاجرت به آن را دارد در كفه ترازو مي گذارد و مي سنجد و آن گاه تصميم مي گيرد. به مسايل احساسي مانند نزديكي به خانواده يا حس ميهن دوستي يا ميل به ساختن چيزي از هيچ وزني مي دهد، به امكانات مادي و قابليت هاي انساني وزني ديگر مي دهد ، به آسايش وآرامش و امكان تفريح وزن ديگري مي دهد و در مجموع مي سنجد و تصميم مي گيرد.
فرض كنيد كه نخبه اي از دانشگاهي معتبر در انگليس پيشنهاد كار دريافت كرده. "پكيج" پيشنهادي شامل گرنتي است كه او را قادر مي كند دو دانشجو ويك پست-داك براي خود بگيرد . خوب! گرنت و اعتباري كه بنياد مي دهد كفه را به سمت ماندن در ايران سنگين تر مي كند چون به كمك آن اين آزادي را خواهد داشت كه بخشي از ايده هاي خود را در همين جا پياده كند. آري! اگر خدمات بنياد استمرار داشته باشد به گونه اي كه شخص بتواند روي آن حساب باز كند و تصميماتش را بر آن استوار كند، نقشي اساسي در جذب نخبگان ايفا خواهد كرد.اين تجربه قبلا در ايتاليا شده و موفق بوده.
۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سهشنبه
نيامده همه چيز را "كن فيكون" نكنيد
قبلا در مورد بنياد نخبگان و كاركرد هاي آن در اينجا نوشتم.تا جايي كه من به ياد دارم ايده تشكيل بنياد نخبگان براي حمايت از پژوهشگران و هنرمندان جوان، به منظور مهار كردن موج فرار مغزها، از زمان دولت قبلي مطرح بود و در زمان دولت كنوني به تحقق پيوست. بودجه ساليانه اين بنياد تا جايي كه من اطلاع دارم چيزي است در حدود قيمت يك برج بيست طبقه در تهران. اين بودجه در مقياس ملي ناچيز است و اختصاص آن به يك موسسه كه از محققان كشور حمايت مي كند، نان كسي را نمي برد. اما اگر اين بودجه به درستي مديريت شود و استمرار داشته باشد در امر پژوهشگر پروري و هنر مند پروري مي تواند نقشي اساسي ايفا كند به گونه اي كه نويد دهنده آغاز يكي از دوران هاي درخشان تاريخ چندهزار ساله ايران باشد. من در مورد كل مجموعه بنياد نظر نمي دهم چون اطلاعات من كافي نيست. اما تا جايي كه من و همكارانم با مديران بنياد سر وكار داشته ايم، مديريت بنياد شايسته و قابل قبول است. مسئولان آن واقعا مي خواهند گره از كار پژوهشگران بگشايند و در اين راه به نسبت ساير نهاد هاي ايران، مديريت كارآمدي دارند. اين بنياد -مانند هر بنياد ديگر كه در ايران كاري نو و ابتكاري بكند- در رده ها و سطوح مختلف مخالفان سرسخت دارد.
اگر همين بودجه جايي به طور كامل حيف و ميل مي شد كسي خبردار نمي شد و اعتراضي نمي كرد. اما اكنون كه از عده اي از نخبگان با آن حمايت مي شود مخالفان بسيار يافته!
انتظار من از دولت آن است كه از بنياد نخبگان حمايت كند و مديريت بنياد را زياد تغيير ندهد! نمي خواهم بگويم مديريت فعلي بي نقص است و انتقاد ي بر آن وارد نيست! خود دست اندركاران بنياد هم چنين ادعايي ندارند و از پيشنهادها و انتقادات بي غرض و سازنده استقبال مي كنند. حرفي كه من مي زنم از جنس ديگري است. متاسفانه بيشتر مشاوران و صاحبنظران علمي در هر دو جناح چپ و راست ، در كشور ما تمايلات نارسيستي دارند. اين توهم را دارند كه اگر نباشند زمين از مدارش خارج مي شود! طرف مقابل را قبول ندارند و گمان مي كنند هر چه كه طرف مقابل ساخته سست بنياد است وبايد ويران شود و از نو ساخته شود. به عنوان يكي از پژوهشگران اين آب و خاك، كه تنها دل در گرو آباداني اين مرز وبوم دارد، عرض مي كنم: " هيچ كدام از مشاوران علمي دو جناح ، آن قدر كه گمان مي كنند برتر از طرف مقابل نيستند! پس
اجازه وفرصت بدهند تا آنان كه در عرصه اي كارهاي مثبتي را شروع كرده اند و تجاربي را كسب نموده اند اندكي در كار خود پيشتر روند.
توضيح: "كن و فيكون" را به معناي مصطلح آن در بين مردم گرفته ام .
۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه
مسايل مالي
الف) نمي دانم وضعيت بازار رادر اوايل دهه هفتاد به خاطر داريد يا نه. در آن سال ها، نصف و يا دوبرابر شدن
قيمت سكه و دلار در عرض يك هفته پديده اي بود كه چندين بار اتفاق افتاد! در هفته هاي پرتلاطم، بازار در عمل فلج مي شد. برخي از فروشنده ها، مشتري ها را جواب مي كردند چون مطمئن نبودند بتوانند به جاي جنسي كه مي فروشند جنس نو بگيرند. اين وضعيت به روان شهروندان فشار مي آورد و آنها را به شدت عصبي مي كرد.
با وجود نوسان شديد قيمت ها شهروندي معمولي مثل من، نمي تواند براي آينده اش برنامه ريزي اقتصادي كند.
از دولت انتظار ندارم تورم را به صفر برساند اما انتظار دارم جلوي نوسانات شديد و بي رويه را بگيرد.
ب) افرادي مثل من كه فرصت و يا توان كار اقتصادي ندارند،دوست دارند پس انداز خود را در بانك بگذارند تا هم به پيشرفت اقتصاد مملكت و اشتغال جوانان كمكي كرده باشد و هم سود حاصل ازآن محل درآمدي مطمئن برايشان باشد. اين كار وقتي عملي ومنطقي است كه سودي كه بانك مي دهد بيش از نرخ تورم باشد.براي نيل به اين مقصود، از دولت آينده انتظار دارم دست بانك هاي خصوصي را باز بگذارد تا بنا به حساب سود وزياني كه مي كنند، سود وام ها و سپرده ها را خود تعيين كنند.
ج) در حال حاضرحقوق استادان دانشگاه مكفي است. "تكه ناني دارم، خرده هوشي، سرسوزن ذوقي." هر سال مبلغي به در آمد ما اضافه مي شود اما درصد اضافه شده چيزي است حدود تنها يك سوم نرخ تورم. اگر به همين منوال پيش برود پس از هفت-هشت سال ما به زير خط فقر سقوط خواهيم كرد. از دولت آينده انتظار دارم ميزان افزايش حقوق كارمندان دولت را برابر يا بيش ازنرخ تورم بگيرند.
اين نكات ظريف زندگي شهروند معمولي اي چون مرا تحت تاثير قرار مي دهد. تجربه 16 سال گذشته نشان داده كه دولت هاي گوناگون رويكردهاي متفاوتي نسبت به اين مسايل دارند. به خاطر همين تفاوت هاست كه نتايج انتخابات براي فردي مثل من مهم است. به همين جهت است كه اصرار دارم كه
بايد برويم و به كساني كه قسمت بزرگ تري از انتظاراتمان را بر آورده مي كنند راي دهيم.
۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه
مدون كردن انتظارات
بياييد قبل از انتخابات آتي و پيش از آن كه هيجانات انتخاباتي همه گير شوند، انتظارات خود را ازدولت آينده به صورت مشخص، منطقي و مدون براي خود بيان كنيم.چه بسا برخي از انتظارات ما علي الاصول به جا و منطقي باشند، اما جامعه كشش چنين انتظاراتي را نداشته باشد. به گونه اي كه اگر دولت بخواهد چنين انتظاراتي را برآورده كند، با اعتراضات وسيع و فلج كننده از طرف بخش هايي از جامعه رو به روخواهد شد كه هزينه اي بسيار بيشتر از ارزش اصل ماجرا دارد. بياييد انتظاراتمان را با توجه به واقعيت هاي موجود تنظيم كنيم.باور كنيد حتي اگر دولتي ايده آل و بي نقص سر كار آيد، ولي ما نتوانيم انتظارات منطقي ، عملي، مشخص و مدون داشته باشيم، به مقصود خود نمي رسيم. تنظيم انتظارات به صورت منطقي و واقعگرايانه نيازبه تمرين دارد.اين كارخيلي خيلي پيچيده ترو دشوارتر از "غرولند" است. تنظيم انتظارات، كار فكري جدي و عميق مي طلبد. تنظيم واقعگرايانه انتظارات، نياز به مشاهده دقيق وضعيت موجود دارد. مشاهده اي دقيق و علمي! بايد واقعيت هاي جامعه را- چه خوشايند و چه ناخوشايند- ببينيم و لحاظ كنيم. اغلب افراد دور و بر ما -كه به زعم خود بحث هاي سياسي مي كنند- تنها چيزهايي را كه دوست دارند مي بينند! به همين علت، پيش بيني هايشان اغلب نادرست از آب در مي آيد. وقتي هم كه نادرستي پيش بيني هايشان معلوم شد، قهر مي كنند! بياييد با هم تمرين بكنيم تا ياد بگيريم درست مشاهده كنيم و انتظارات معقول بر اساس اين مشاهدات داشته باشيم. چنين قابليتي در انتخاب هاي گوناگون زندگي مان به ما كمك خواهد كرد.
۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سهشنبه
چهار سال پيش
چهار سال پيش كه آقاي دكتر احمدي نژاد انتخاب شد ما دريكي از محله هاي فرمانيه مستاجر خانواده اي سنتي بوديم.ِِ
آپارتمان نوساز بود. ما در يكي از واحد ها زندگي مي كرديم . "حاجي آقا" و "حاجي خانم" در طبقه بالا و در "پنت هاوس" آن زندگي مي كردند. هر يك از واحد ها به يكي از فرزندان اين خانواده تعلق داشت.بافت كوچه پس كوچه هاي فرمانيه وضعيت جالبي دارد. با بالا رفتن قيمت زمين مردم محلي اين منطقه به آپارتمان سازي رو آورده اند. در كوچه هاي باريك كه نه كشش تراقيك ناشي از آپارتمان هاي چند طبقه را دارند و نه سيستم فاضلابشان كشش اين همه جمعيت را دارد ، آپارتمان هاي چند طبقه يكي پس از ديگري سبزمي شوند. خانواد هاي تيپ ما به عنوان مستاجر به اين محله مي آيند و تضاد ها ي فرهنگي اي بين مردم محلي و مستاجران پديد مي آيد كه خود جاي يك تحليل اجتماعي توسط متخصصين امر است . خلاصه! همسايه هاي ما دعا گوي آقاي دكتر احمدي نژاد بودند چرا كه به عنوان شهردار وقت اجازه داد هر چند طبقه كه مي خواهند بر ساختمانشان اضافه كنند. بقال محله-كه مردي نازنين و مهربان بود- مدتها قبل از انتخابات پوستر آقاي احمدي نژاد را نصب كرده بود و به همه مشتريان توصيه مي كرد كه به ايشان راي دهند.
از چند هفته پيش از انتخابات مردم محل عكس آقاي دكتر احمدي نژاد را بر خانه هايشان زدند. دو روز قبل از انتخابات مرحله دوم در كوچه ها مي گشتم تا ببينم اوضاع و احوال چه طور است. با يك خانم ميانسال كه بنا به عادت محله هاي سنتي دم در با خانم جوان تر همسايه صحبت مي كرد سلام و عليك كردم و با اشاره به عكس آقاي احمدي نژاد بر روي در خانه شان پرسيدم:" مي خواهيد به ايشان راي دهيد؟" خانم ميانسال جواب داد:"حالا ببينيم تا پس فردا كي زنده اس كي مرده. اگر خدا خواست و زنده بوديم، تكليف ما اين خواهد بود كه برويم و به آقاي احمدي نژاد راي بدهيم."بعد هم، خانم جوان تر با حرارت بيشتري از آقاي احمدي نژاد دفاع كرد. هر دو مهربان و خوش برخورد بودند و مرا براي ناهار به خانه شان دعوت كردند.
روز انتخابات ، اول صبح قبل از اين كه من از رختخواب برخيزم صداي همسايه ها را مي شنيدم كه از راي دادن بر مي گشتند.
اين افراد، شهروندان معمولي جامعه بودند. آقاي احمدي نژاد با ادبياتي سخن گفته بود كه بر دل آنان نشسته بود. سياست هايي را دنبال كرده بود كه از نظر آنان سودمند بود. اين شهروندان آن قدر با اراده بودند كه رفتند و كاري كه از نظرشان درست بود انجام دادند و طبعا به نتيجه مطلوبشان رسيدند. با توجه به آن كه من آن روز در محله فرمانيه، واقع در شمال تهران، ديدم و از طرف ديگر، سستي و ترديد برسر راي دادن وندادن از طرف بخشي از جامعه كه به گونه اي ديگر مي انديشد، پيروزي آقاي احمدي نژاد قابل پيش بيني بود.
۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه
فايده فيزيك ذرات براي جامعه
اگربه مطالعه درباره فوايد فيزيك ذرات براي جامعه و اقتصاد علاقه منديد حتما اين مقاله را بخوانيد. بعد از اين همه سال كه آزمايش هاي بزرگ فيزيك ذرات و شتابدهنده هاي عظيم راه اندازي شده اند، فيزيكپيشه ها تصميم گرفته اند تا با كمك اقتصاددانان و ديگر متخصصين، تاثير اقتصادي اين حركت عظيم را بر آورد كنند.چنين برآورد ي، خود، پروژه اي مفصل است. در نظر داشته باشيد، بودجه فيزيك ذرات در برابر بودجه هاي ملي ناچيز است. درنتيجه تا كنون، سرمايه گذاري بر روي فيزيك ذرات، بديهي تلقي مي شد. اما اخيرا، به علت ركود اقتصادي چنين برآوردي ضروري به نظر مي رسد. البته تحقيقاتي بر روي آن كه يك آزمايشگاه بزرگ مانند آزمايشگاه فرمي چه تاثيري بر اقتصاد وخدمات اجتماعي در منطقه دارد صورت گرفته است. اما برآوردي دقيق و علمي، در سطح وسيع كشوري و جهاني در اين مورد وجود نداشته است.
سئوالاتي كه مطرح مي شوند از اين دستند:1) مي دانيم در اين پروژه ها تكنيسين هاي خبره و ماهري تربيت مي شوند. ارزش اقتصادي چنين نيروي انساني ماهر براي اقتصاد دنيا چند "دلار" خواهد بود؟ 2) مي دانيم از دل اين پروژه ها ابزارهايي مثل WWW يا فن آوري هاي جديد كاربردي پديد مي آيند. بدون اين پروژه ها، آيا امكان ابداع چنين فن آوري هايي وجود داشت؟ اگر جواب مثبت است، انتظار مي رود فراگير شدن اين تكنولوژي ها، بدون فيزيك ذرات، چند سال به تعويق افتد؟ ارزش اقتصادي چنين تسريعي در ساخته و پرداخته شدن تكنولوژي مزبور، "چند دلار" است؟ 3) در شكل گيري تكنولوژي ها غير از فيزيك ذرات رشته هاي ديگر هم سهيم هستند. سهم فيزيك ذرات در اين ميان "چند دلار" است؟ 4) ارزش اقتصادي همكاري هاي بين المللي اي كه در اين كوشش صورت مي گيرد "چند دلار" است؟ 5)...
ظاهرا اقتصاد دانان روش هايي بلدند كه جواب سئوالات بالا را مي دهد. به عنوان مثال در تحقيقي ديگر، اقتصاددانان انگليسي نشان داده اند كه سود ي كه يك سال زودتر كشف شدن الكتريسته داشت (دقيق نمي دانم منظور از كشف الكتريسته چيست!) بيش از تمام بودجه تحقيقاتي در علوم پايه در انگليس از زمان نيوتن تا كنون است!
سئوالاتي كه مطرح مي شوند از اين دستند:1) مي دانيم در اين پروژه ها تكنيسين هاي خبره و ماهري تربيت مي شوند. ارزش اقتصادي چنين نيروي انساني ماهر براي اقتصاد دنيا چند "دلار" خواهد بود؟ 2) مي دانيم از دل اين پروژه ها ابزارهايي مثل WWW يا فن آوري هاي جديد كاربردي پديد مي آيند. بدون اين پروژه ها، آيا امكان ابداع چنين فن آوري هايي وجود داشت؟ اگر جواب مثبت است، انتظار مي رود فراگير شدن اين تكنولوژي ها، بدون فيزيك ذرات، چند سال به تعويق افتد؟ ارزش اقتصادي چنين تسريعي در ساخته و پرداخته شدن تكنولوژي مزبور، "چند دلار" است؟ 3) در شكل گيري تكنولوژي ها غير از فيزيك ذرات رشته هاي ديگر هم سهيم هستند. سهم فيزيك ذرات در اين ميان "چند دلار" است؟ 4) ارزش اقتصادي همكاري هاي بين المللي اي كه در اين كوشش صورت مي گيرد "چند دلار" است؟ 5)...
ظاهرا اقتصاد دانان روش هايي بلدند كه جواب سئوالات بالا را مي دهد. به عنوان مثال در تحقيقي ديگر، اقتصاددانان انگليسي نشان داده اند كه سود ي كه يك سال زودتر كشف شدن الكتريسته داشت (دقيق نمي دانم منظور از كشف الكتريسته چيست!) بيش از تمام بودجه تحقيقاتي در علوم پايه در انگليس از زمان نيوتن تا كنون است!
اشتراک در:
پستها (Atom)