۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

نظر های شما در مورد ساختن عدن نوین

دوستان عزیز،
من منتظر خواندن نظرهای سازنده شما در مورد "ساختن عدن های نوین" هستم. در مورد عملی بودن یا نبودن این ایده، برداشت تان از "عدن نوین" و ساختن آن، تجربه های خود و نزدیکانتان در این مورد نظراتتان را بنویسید.
شاهین حدود سه هفته پیش می گفت می خواهدنظرات خود را درباره توسعه آکادمیک و راه های مختلف آن بنویسد.وقتی ایده های خود را تعریف کرد، هر دو دیدیم که حال و هوای وبلاگ منجوق را دارد.
در چند قسمت بعد نوشته های شاهین را منتشر می کنم.
در واقع شاهین نیز عدن خود را در این نوشته ها تصویر می کند البته به زبان خودش.
در مورد نوشته های شاهین هم نظرات سازنده خود را بنویسید. هم من و هم شاهین استقبال می کنیم.
بعدا داستان سارا را پی خواهیم گرفت.

۴۶ نظر:

ساناز گفت...

من خیلی دلم می خواهد در این مورد بنویسم. ذهنم پر از تصویر و رویاست اما جمع و جور کردنشان خیلی طول می کشد. شاید دیگران هم به همین دلیل ننوشته‌اند.

منجوق گفت...

تا ننویسیم و در این مورد حرف نزنیم فکرهامون جمع و جور نمی شه. باید یک جایی شروع به حرف زدن و نوشتن کرد. نباید از این که رویاهامون بیان کنیم احساس عدم امنیت کنیم (حداقل نه در وبلاگ منجوق).

ناشناس گفت...

یک حرف خیلی خیلی بی ربط
خانم دکتر کی بر می گردید ایران? وقتی برگشتید سمینارها همچنان یک شنبه ها خواهند بود؟ حضور در سمینارهایتان آزاد است؟

M گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
چپ‌کوک گفت...

يه سري به وبلاگ من بزن. بحثت رو انجا دارم پيگيري مي‌کنم

منجوق گفت...

یک ماه دیگه بر می گردم ایران. خوشحال می شم اگر در سمینارها ی ما شرکت کنید. در مورد زمان تا اطلاع ثانوی همچنان یک شنبه ها خواهد بود.

ناشناس گفت...

نظرمو ایمیل می‌کنم یاسمن جان

منجوق گفت...

منتظر ای-میلت هستم

منجوق گفت...

وقتی شاهین دانشجوی سال اول و دوم کارشناسی بود-یعنی چند سال پیش از آشنایی من با او- هر چند روز یک بار از کوه های اطراف عظیمیه کرج بالا می رفت و در خلوت کوه از خودش سئوال می کرد " از زندگی چه می خواهی؟ هدفت چیست؟ و..." جواب سئوال ها را در کاغذهای کوچک مربع شکل با خط خوش و زیبا می نوشت. بر اساس همان نوشته ها برای زندگی خود برنامه ریزی می کرد. چند ماه قبل از ازدواجمان، شاهین آن دست نوشته ها را به من داد تا بخوانم و او را بهتر بشناسم.

دقیقا یادم نیست که چه نوشته بود. آن چه که او در آن سن و با تجربه یک نفر زیر بیست سال نوشته بود قطعا از نوشته سه هفته پیشش که به زودی منتشر خواهم کرد، ناپخته تر بود. اما نکته در اینجاست که اگر در آن سن به آن گونه مسایل فکر نمی کرد و آن گونه برای زندگی اش برنامه نمی ریخت اکنون به این درجه از پختگی نمی رسید که این چنین بنویسد.


البته من ادعا نمی کنم فهم کنونی شاهین بی نقص و کامل است. قطعا کاستی هایی دارد که با زمان آشکار خواهد شد. اما نکته در اینجاست که برای آن که به قول چپ کوک آدم در شصت سالگی جلوی آینه بایستد و از آن چه که در زندگی به دست آورده تا حدودی احساس رضایت کنده باید در دهه سی زندگانی به این گونه مسایل باندیشد و بنگارد و بر اساس آن زندگی کند.
http://chapkook.blogfa.com/

آری! نباید از تفکر درباره ساختن عدن دلخواه هراسید!

منجوق گفت...

یک نکته که در ساختن عدن حایز اهمیته و در نوشته های شاهین هم کاملا رعایت شده اینه که برای ساختن عدن باید هر کس در محدوده اثر گذاری خودش نظر بده و در آن حیطه تمرکز کنه.
طبعا محدوده اثر گذاری افراد در موقعیت های مختلف متفاوته.

وقتی از ساختن عدن صحبت می کنیم نباید با جملاتی از قبیل "مشکل تاریخی ما در ایران اینه که..." شروع کنیم.
در جلسات شوراهای دانشکده ها و پژوهشکده ها به "مشکلات تاریخی ایرانیان" می پردازند برای همین هم مسایل پژوهشکده ها و دانشکده ها زمین می مانند و وقتی پی گیری می کنیم اغلب می شنویم "در جلسه شورای این دفعه فرصت نشد در این باره صحبت کنیم."

کسی که به فکر ساختن عدن هست، برای جلسه شورا، چند روز پیش از شورا دستور کار می نویسه، یک هفته قبل تر آن را به اعضای جلسه ابلاغ می کنه، از آنها می خواد که پیشنهاد های خودشان را برای اصلاح دستور کار ارائه بدهند و در صورت لزوم مطالعه کنند. سر جلسه هم به دستور کار می چسبند و یکی به یکی مطالب را بررسی می کنند و راه حل پیدا می کنند. این راه کاریه که کسی که به فکر ساختن عدنه بر می گزینه. این راهکاری بود که وقتی شاهین در جلسات شوراها مختلف شرکت می کرد علی رغم مخالفت های بسیار اعمال می کرد.


تلاش برای ساختن عدن، ذهنیت مخصوصیه که کمتر در دور وبر ما شناخته شده است.

Unknown گفت...

سلام
Home is behind the world ahead &there are many paths to tread
through shadow to the edge of night until the star are all alight mist and shadow cloud and shade all shall fade.
عدنی که من در نظرم هست برای من یک "عدن" به حساب میاد، ممکنه برای بقیه افراد اینجا همون دوزخ باشه!
عدنی که در نظر منه جمعی از تناقضها رو در خودش جا میده، جایی که ظلمها برای کسی که بخواد مشهوده و برای کسی که نخواد پرده بر چهره کشیده! اونجا کسی ، کسی رو تحقیر نمیکنه ، کسی کسی رو شیطان خطاب نمیکنه ، اونجا دیگر از رفتگر خیابان تا استاد دانشگاه نمیشنوی :"من و دیگر هیچ". اونجا غرور افراد اسلحه ای برای لذت بردن از اون چیزی که نیستند ، نیست. اونجا دیگه احتیاجی به مخفی شدن پشت نقابی که جامعه ای که انتخابش نکردی برات انتخاب کرده ،نیست! عدنی که من در تصوراتم دارم استعدادها رو نمیکشه ، از ترس، تواناییهای انسانها را نابود نمیکنه!
اما در مورد ساختنش:
باید راهی پیدا کرد تا خرافات و اعتقاد را تفکیک کنیم، احترام به عقاید را احیا کنیم، تکلیف خود را با اداره جامعه یکسره کنیم کجدار و مریض رفتنی که دره میان دو مسیر است را رها کنیم. تکلیف خود را با ارزش ها یکسره کنیم، اگر کلمات را دور ریخته ایم لااقل معانی را نابود نکنیم تا تصوراتمان، رنگی بگیرد که شبیه اینجا نیست شاید بتوان آنجا را عدن نامید!

M گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ساناز گفت...

سلام
من هم عدنم را در وبلاگم می نویسم. البته اگر این مقاله‌های آخر ترم بگذارند.

ناشناس گفت...

من می تونم به چند تا مورد به طور خلاصه اشاره کنم که می شه راجع به هرکدامشون یک عالمه صحبت کرد:

1: هر آدمی یک محدوده عمل و اثر گذاری داره. در ضمن باید این رو بدونه که اون به تنهایی نیست که قراره این عدن رو بسازه و حتی اگر هر انسانی به تنهایی کارش رو خوب انجام بده ولی با بقیه متفاوت باشه و نتونه خوب خودش رو در قالب یک جامعه جای بده فایده ای نداره.

2: وقتی که هر آدمی سر جلسه می شینه، باید سعی کنه که گذشته خودش رو با خودش سر اون جلسه نیاره. نکه کاملاً از اون بگذره بلکه تعصباتش رو کنار بذاره و هی نگه که هرچی من می گم فقط درسته و از این حرف ها.

3: سعی نکنه هی بگه ما این بودیم و بعدش هیچی نمی شیم یا بر عکس. هر دوره و زمانی شرایط خودش رو داره و انسان تقریباً هر کاری که بخواد می تونه بکنه

4: طبیعیه که همه این چیزهایی که گفتم و یک سری چیزهای دیگه که الان هنوز جمع نشده تو ذهنم که بتونم بنویسم باید با هم اجرا بشن تا بشه به عدن نزدیک و نزدیک تر شد

منجوق گفت...

ساناز جان
آدرس وبلاگت را نگذاشتی.

منجوق گفت...

کسی که به دنبال ساختن عدن است. بر آورد می کند تا بداند به چه قدر بودجه نیاز دارد. سعی می کند آن بودجه را فراهم کند بعد برای ریال به ریال آن با وسواس برنامه ریزی می کند تا هدر رفتن به مینیموم برسد.

کسی که به فکر ساختن عدن است کاری ندارد در جاهای دیگر مملکت پول هدر می رود یا نه! برای ساخته شدن عدن خود، تمام توانایی خود را به کار می گیرد تا از بودجه موجود استفاده ببرد.
معمولا هم پول کم نمی آورد.

اما رویه در دانشگاه ها و پژوهشگاه های ما عموما به غیر از این است. معمولا از کمبود بودجه می نالند. دایم در جلساتی که باید برای تقسیم بودجه موجود تصمیم گیری شود می نالند که در کشور حیف و میل میلیاردی می شود. در جلسات فکرشان را به این معطوف نمی کنند تا از بودجه چند میلیونی خود حد اکثر استفاده را ببرند. در نتیجه آن بودجه چند میلیونی به هدر می رود.

وقتی هم کسی جرأت کند و بگوید شما این بودجه میلیونی را به راحتی هدر می دهید آن گاه می گویید که بودجه نداریم، نگاه عاقل اندر سفیهی می کنند و می گویند "در مملکت بودجه های میلیاردی هدر می رود آن گاه شما نگران بودجه میلیونی هستید؟!"

در خلوت جلسات از به هدر رفتن بودجه های میلیاردی مملکت می نالند و خود بودجه میلیونی به هدر می دهند و این کار خود را نهایت شجاعت و میهن دوستی و "عمل از روی آگاهی" قلمداد می کنند و مرتب همدیگر را تشویق می کنند.
برای آن که خاکی بودن خود را به نهایت برسانند برای ناهار آب دوغ خیار سفارش می دهند تا اسراف نشده باشد. و ای دریغ که در همان جلسه که باسخنان نامربوط به سر می رسد می توانستند استراتژی ای بچینند تا از به هدر رفتن بودجه های میلیونی که برای ساختن عدن های متصور برای تک تک ما کافی بود جلوگیری شود.


ساختن عدن ذهنیتی کاملا متفاوت از آن چه که رایج است، طلب می کند!

ali karbasi گفت...

سلام من فقط خواستم بگم که این ناشناس آخری من بودم. نمی دونم راجع بع عدن می نویسم یا نه ولی تلاش می کنم که بهش برسم.

http://beyondreasonablemind.blogspot.com/

منجوق گفت...

در مورد خود خانم رهنورد:
اگر ایشان بانو اول مملکت شوند چهره بین المللی ایران تا حدی تلطیف می شود.
در ضمن خود ایشان نیز فردی با سطح فکر بالا و افق های دید وسیع هستند. حضور ایشان در کنار رئیس جمهور نوید بخش خواهد بود.
در ضمن ایشان خصوصیات زن ایرانی سنتی را هم تا حد زیادی دارند. در نتیجه حضورشان تا حد فلج کننده جنجال برانگیز نخواهد بود.

آهو گفت...

منجوق عزیز
وقتی در هموردا در پاسخ به کامنتی گفتید که شما را با سیاست کاری کاری نیست و به همراه دانشجویانتان فقط به علم می اندیشید، احساس خوبی داشتم از حرفه ای بودنتان. حال می بینم که شما را هم با سیاست کاری هست.

منجوق گفت...

آهو جان

من تناقضی بین آن چه که آنجا گفتم و اینجا می گویم نمی بینم.
در آن جا من یک مطلب علمی گفتم که فکر می کردم مفید خواهد بود اگر دانشجویانی که به هم وردا سر می زنند از آن آگاه باشند. اما شخصی آمد و گفت که این حرف هایی که می زنی بیهوده است چرا که وزارت خانه آن مصوبه را تصویب کرده و غیره. حتی نوشت اگر می خواهید از این مطالب که تاثیر گذار نیستند در هم وردا بنویسید در آن را تخته کنید.

من هم در جواب گفتم که وزارت خانه هر چه که تصویب کند ما در نهایت هدفمان این است که با دانشجوها بنشینیم و روی این گونه مطالب کار کنیم. به او گفتم که در گیر کردن ذهن دانشجو با جزئیات مصوبات خیانت به آنان است. گفتم این وظیفه استادان است که بروند و لابی کنند و این مسایل را حل کنندو... هنوز هم همین حرف را می زنم.


اما در اینجا مسئله متفاوت است. یک ماه دیگر انتخاباتی در پیش است که نتیجه آن در زندگی کاری و شخصی من و شما تاثیر خواهد گذاشت. رای ما می تواند نتیجه را تغییر دهد چگونه من نمی توانم نسبت به آن بی تفاوت باشم.


در ضمن باز هم فلان دانشجو را سپر انسانی خودم نکرده ام. در وبلاگ شخصی خودم نظرم را نوشته ام. پای نتایج آن هم خودم می ایستم. از ادبیات مهیج هم استفاده نمی کنم فقط نظر خود را به دور از هیجان کاذب آفرینی می گویم.


سر سمینارها و کلاس ها هم صحبت از سیاست نمی کنم. وقت دانشجویانم را هم با این گونه گفت و گو ها تلف نمی کنم. نظرم را در وبلاگم می نویسم. اگر کسی به آن علاقه داشت می خواند و گر نه، خیر.


در صورتی که آن آقا با گفتن " با انتقاد بادبادک باز (اگر منظورش تصمیم وزارت علوم در حذف پایا نامه از دوره کارشناسی ارشد، باشد) موافقم. فاجعه ای در نظام آموزش عالی کشور در حال رخ نمودن است ولی حتی یک نفر از جمع فیزیک پیشگان نویسنده یا منفعتی در موضع گیری نمی بیند یا از عواقبش هراس دارد. در عوض یکی فخر می فروشد و دیگری نیش می زند یا بهتر بگویم به گیس و گیس کشی مشغولند"

می خواست مرا به هیجان بیاورد تا در راه هدف او سینه بزنیم و خود با آسودگی برود و با یکی دیگه پشت سر من "حرف های درخشان" بگوید.


من هم جواب او را دادم و گفتم این من هستم که تشخیص می دهم کی راجع به چی نظر بدهم. نه ازاو و نه از آن استاد جا افتاده که پشت سر من حر ف های در خشان می گوید قبول نمی کنم که برای من خط مشی تعیین کند.

هنوز هم این را می گویم. اما این دلیل نمی شود که از حق رای خود در انتخابات بعدی استفاده نکنیم.

منجوق گفت...

رای آگاهانه دادن با در گیر کردن ذهن در مورد جزئیات مصوباتی که قدرتی در تغییر آن ها نداریم خیلی فرق دارد.


اگر بخواهیم عدن هایی که با توان ذوق و توان خود می سازیم با طوفان هایی که خارج از عدن شکل می گیرند ویران نشوند مجبوریم به مسئله انتخابات حساس باشیم و در بین گزینه های موجود فردی را که با این عدن مهربان تر است بر گزینیم.

اما اگر خود را در گیر مسایل خارج از عدن که قدرتی در تغییر آن نداریم بکنیم عدنی ساخته نخواهد شد.

منجوق گفت...

در مورد آن مصوبه من اصلا شخص مناسبی برای نظر دادن نبودم. من حتی یک دانشجوی فوق لیسانس هم در عمرم نداشته ام. هر نظری هم که می دادم ناپخته می بود. همان آقایانی که پدر علم فلان و بهمان خوانده می شوند و دائم دم از تجربه می زنند به جای "سخنان درخشان" پشت سر منجوق زدن باید در این موارد واکنش نشان دهند. باید با هم به شور بنشینند، اعتراض خود را به طور متقن و مکتوب به مسئولین ذیربط گزارش کنند و تا وضعیت مطلوب به وجود بیاید نباید از پا بنشینند.

من خودم در دایره تاثیر گذاری و تجربه خودم با مسایل این گونه برخورد کرده و می کنم.

اما این آقایان چه می کنند؟

خودشان به خود زحمت شور کردن و اعتراض مکتوب تهیه کردن نمی دهند. اما به جای آن با به کار بردن ادبیاتی بسیار آتشین که خون هر جوان کم تجربه ای را به جوش می آورد در هم وردا به منجوق تشر می زنند ک چرا ساکت نشسته و چیزی نمی گوید. گیریم من هم در هم وردا راجع به این موضوع مطلبی می نوشتم. فلان دانشجو که خواننده هم وردا ست چه کار می توانست برای اصلاح موضوع بکند؟!


مسئله رای دادن فرق می کند. رای تک تک ماست که نتیجه انتخابات را رقم خواهد زد.

منجوق گفت...

تشویق به رای دادن چیزی است که پژوهشگران در جاهای مختلف دنیا در وبلاگ هایشان را از طریق Youtubeانجام می دهند.
این منافی با کار حرفه ای علمی نیست! اما همان اشخاص که چنین می کنند ذهنیت دانشجویانش را با جزئیات مصوبات و لابی کردن ها در گیر نمی کنند. به عنوان مثال مراجعه کنید به:
http://sefora.org/2008/10/13/i%E2%80%99m-a-scientist-and-i%E2%80%99m-voting-for%E2%80%A6-challenge/



البته من از آنان تقلید نکرده ام چون نیاز های جامعه ما با آنان فرق دارد.

y.m گفت...

من یکی از همان افراد زیر 20 سال هستم که تازه پارسال وارد دانشگاه شدم. من همیشه عاشق فیزیک بودم و از بچگی، اگرچه استعداد خاصی بروز نداده بودم ولی همیشه دنبال مسائل علمی جالب بودم. وقتی فهمیدم در رشته فیزیک قبول شده ام فوق العاده خوشحال بودم و می دانستم که بالاخره می توانم به اهدافم برسم.اما وقتی وارد دانشگاه شدم و دیدم چقدر محیط پر از چشم و هم چشمی دانشجویی و فقط درس خواندن بدون گوشه چشمی به زیبایی های علم است، به قدری سرخورده شدم که از هر چه دانشگاه و درس بود بیزار شدم.من همیشه توی آن عدن ها شناور بودم؛ و فکر می کردم که دانشگاه جایی هست که هر کسی از راه می رسد شروع به علم و علمی بودن می کند، گمان می کردم اگر دستم را داخل سالن دانشگاه مشت کنم، چند فرمول و مسئله حرکت توی دستم می آید.و آن تصورات من کجا و.....
تا اینکه من به دکتر فرزان email زدم. اصلاً فکر نمی کردم که ایشان به من جواب بدهند. اما ایشان به قدری زیبا مرا راهنمایی کردند و از طرز درس خواندن درست برایم گفتند که من، دست از لجبازی برداشتم و الان یکی از دانشجو های علاقه مند و شدیداً دنبال درس هستم.من می دانم که از زندگی ام چه می خواهم، اما راه رسیدن به آن را گم کرده بودم. پدر و مادرم هر دو دارای تحصیلات عال هستند، بنابراین می دانند من چه ام است و خوب مرا درک می کنند. پدرم استاد دانشگاه است، در رشته pharmacology و toxicology و مادرم جراح است. آنها خودشان در دشواری بسیار درس خوانده اند و من با دیدن شرایط آنها دلم می خواهد کار بیشتری بکنم و هر چه بیشتر بخوانم.پدرم از افرادی است که به گمانم گوشه ای از عدن نوینش را ساخت. او مدتی معاون پژوهشی دانشگاه شده بود. کارهایی که او کرد را من هیچ وقت نمی دانستم، و از زبان دانشجوها و کارکنان آنجا شنیدم.او برای آن محل سایت اینترنت احداث کرد، مجله ی علمی سطح بالایی راه انداخت، کنفرانس های علمی با حضور اساتید خارجی به پا گرد، برای دانشجویانش کارگاه های نوشتن مقاله و زبان انگلیسی به راه انداخت و... آن هم در دانشگاهیی که اصلاً و ابداً از این خبر ها نبود. در شهرستان.
اما او BECAUSE OF SOME REASONS کناره گیری کرد و حالا فقط به درس و تحقیق و paper نویسی مشغول است.او این را نگفته، اما انتظار دارد که عدن رویایی او را من و برادرم ادامه دهیم.

M گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
منجوق گفت...

ی. م. جان،
من کار مهمی برای شما نکرده ام.

ممنون از توضیحاتی که درباره کارهای پدرتان دادید. منظور من هم از ساختن عدن دقیقا همین گونه اقدامات بودند.

پارسا گفت...

سلام خانم دکتر، خوب هستید؟

واقعا عذر می خواهم که خارج از موضوع می نویسم ... گر خواستید پیوستگی نظرات رعایت شود، نظر من را حذف کنید.

میشه چند تا پست هم راجع به این که چگونه درس می خوندید شما و آقای دکتر، مطالبی بنویسید؟ راجع به عاداتِ تحصیلیتان بنویسید.

خانم دکتر، شاید باورتان نشود، با دیدنِ افرادِ موفقی مثل همسرتان، خودِ شما، پروفسور وفا و دیگر افرادِ موفق از نظرِ علمی (با وجودِ این که رشته تحصیلی ام اصلا به فیزیک یا علوم پایه ربطی ندارد.)، واقعا نیروی عظیمی توی خودم احساس می کنم برای موفقیت در دانش ... می خواهم مثلِ شماها پروفسور شوم، اما می دانم راهِ طولانی در پیش دارم!

من توی اتاقم عکس یکی از دانشمندانِ علوم کامپیوتر را گذاشته ام و آرمِ دانشگاه شریف و تهران که عاشقشان هستم را پرینت گرفته ام زیرِ شیشه ی میزم گذاشته ام، واقعا انگیزه می دهد برای درس خواندن.

ولی مثلا، با وجودِ تلاشِ زیادم برای یک یا دو امتحان میان ترمی که تا حالا داده ام، اونطور که باید توی این دو تا امتحانم موفق نشدم. افتضاح ... دپِ دپِ! (قبلا راجع به درس خواندنم نوشته ام برایتان ...)

منجوق گفت...

سلام پارسای عزیز
ممنون! حالم خوب است. این نظر لطف شماست. اما من واقعا در ردیف دانشمند بزرگی مانند وفا نیستم. با این حال خوشحالم از این که نوشته هایم تاثیری مثبت گذاشته.
در مورد نحوه درس خواندن من و شاهین اگر چیز جالبی یادم افتاد می نویسم.

اما در مورد دانشگاه شریف: راستش خیلی ها که از آن دانشگاه توقعات بالا داشتند بعد از وارد آن دانشگاه شدن احساس سرخوردگی کردند. دانشگاه شریف آرمانشهری که شما در ذهن دارید نیست.

البته من شخصا خاطرات خوش زیادی از آن دانشگاه دارم که مهمترین آنها آشنایی با شاهین است!

خوبی دانشگاه شریف وجود سال بالاتری هایی بود که با طیب خاطر وقت می گذاشتند و اشکال های درسی آدم را پاسخ می دادند.

نمی دانم که آیا هنوز این جو در دانشگاه شریف حاکم است یا نه. زمانی که من دانشجو بودم که چنین بود.
من بیشتر از سال بالاتری ها (به خصوص از شاهین) فیزیک یاد گرفتم تا کلاس هاس رسمی دانشکده!

یکی از بدترین کارهایی که این روزها در دانشکده فیزیک شریف می شود بر هم زدن این سلسله مراتب دانشجویان سال بالاتری پایین تری توسط استادان مجرب دانشگاه است.

دانشجوی لیسانس را که دروس پایه خود را هم بلد نیست می فرستند کنفرانس های سطح بالا در خارج.
دانشجو چیزی از آن کنفرانس نمی فهمد. تنها تاثیری که آن کنفرانس دارد این است که دانشجو با کلی ادعا بر می گردد و دیگر دانشجوی سال بالاتری را آن قدر جدی نمی گیرد که از او چیزی یاد بگیرد!
حوصله حل کردن تمرین هایش را هم دیگر ندارد. حرف استاد حل تمرین را که اغلب بیش از استادان اصلی درس زحمت می کشند گوش نمی دهد.

از طرف دیگر استادان مجرب مرتب "هندوانه زیر بغل او می دهند". این گونه است که عده ای در دانشگاه شریف رشد می کنند که جز "توهم نبوغ" هیچ ندارند!


پارسای عزیز، چندین بار به شما و دیگران گفته ام و باز هم می گویم:
اگر خودتان تلاش کنید (که می کنید)، تمرین های درسی تان را حل کنید، اشکالات درسی تان را از سال بالاتری های درسخوان بپرسید و...
از دانشجویان شریف از لحاظ علمی جلوتر خواهید بود. مطمئن باشید!

منجوق گفت...

زمان ما این بلای فرستادن دانشجوی کارشناسی به کنفرانس بین المللی نبود. سرمان را می انداختیم پایین تمرین هایمان را حل می کردیم!

منجوق گفت...

این گونه همایش ها برای دانشجویان دکتری و بالاتر مناسب هستند. حد اکثر دانشجوی کارشناسی ارشد!

منجوق گفت...

می دانم از آن چه که گفتم بسیاری از دانشجویان کارشناسی که اکنون محبوب اساتید هستند آزرده خواهند شد. فقط یک چیز به آنها می گویم: فردا پس فردا دقیقا همان کسان که اکنون هندوانه زیر بغل می دهند، شمشیر خواهند کشید که به زعم خود "روی شما را کم کنند."



اگر فعلا مورد لطف بزرگان قرار گرفته اید،
استفاده تان را ببرید اما خیلی روی این گونه حمایت ها حساب باز نکنید چرا که دیری نخواهند پایید!
مبادا غرور شما را بر دارد و با همکلاسی های خود درشتی کنید.
از روی سادگی باور نکنید که "ستاره" هستید و از همکلاسی های خود بسی سرتر هستید.
اگر این حرف ها را باور کنید فردا روزی که نظر لطف بزرگان به خشم تبدیل شد از همه طرف ضربه خواهید خورد.
خود را از علم سال بالاتری ها بی نیاز ندانید. کلاس های حل تمرین را جدی بگیرید.
"ستاره" خوانده شدن
توسط فلان استاد دانشگاه صنعتی شریف از نظر معیارهای بین المللی ارزشی ندارد. تنها با تلاش خود و با قوی تر کردن پایه علمی خود می توانید در سطح بین المللی جایی برای خود باز کنید.

اگر هم به جای لطف بزرگان بی جهت مورد خشم بزرگان قرار گرفته اید. باید بگویم آن نیز بگذرد. در نهایت دستاورد علمی خود آدم باقی می ماند وبس.

من آن چه شرط بلاغ است با تو گفتم خواهی پند گیر خواهی ملال.

Sayeh گفت...

من هنوز آنقدر‌ها از محیط شریف دور نشدم که ندونم اون تو چه خبره. این ماجرا ی فرستادن دانشجو ی کارشناسی به خارج رو اولین بار ه که میشنوم (و راستش زیاد باور نکردم!). بچه‌های کارشناسی می‌رن خارج ولی‌ نه با این دلایل و شکل و شمایلی که شما فرمودید.*

فرمودید: "یکی از بدترین کارهایی که این روزها در دانشکده فیزیک شریف می شود بر هم زدن این سلسله مراتب دانشجویان سال بالاتری پایین تری توسط استادان مجرب دانشگاه است. "

من نمیدونم مدرک شما برای این حرفتون چیه، تا ۷-۸ ماه پیش که از این خبر‌ها نبود اونجا. من هنوز هم از دانشجو هایی که TA شون بودم (و یا حتا نبودم)ایمیل حاوی سوال فیزیک دریافت می‌کنم. بچه‌های کارشناسی شریف بر خلاف تعریف شما با شعور تر از این هستن که فرصت یادگیری از دانشجوی سال بالایی رو از خودشون بگیرن! این جو بحث و سوال و جواب با سال بالایی‌ها الان حتا از دوران کارشناسی من هم قوی تر ه.

مشکل جدی نگرفتن کلاس تمرین از خیلی‌ قبل از "رفتن به کنفرانس خارجی‌" در بچه‌ها اون هم در بعضی‌‌هاشون وجود داره و دلایل دیگه‌ای داره که انصافا ربطی‌ به اینی که فرمودید نداره! درسته که این استادان مجرب خیلی‌ کارای عجیب غریب می‌کنن ولی‌ دیگه هر مشکلی‌ هم زیر سر اونا نیست.

همه ی اینا که گفتم مربوط بود به دانشکده فیزیک شریف. اگه دانشجوی کارشناسی برق رو میفرستن کنفرانس خارج من ازش خبر ندارم.

الان که دوباره مطلبتون رو خوندم یه سوال پیش اومد برام که بالاخره شما از اوضاع دانشکده باخبرید یا نه. به خط ۱۴ و۱۸ به بعد در کامنت ۹:۰۶ نگاه کنید.

*: این پدیده بیشتر در تابستان قبل از سال آخر رخ میده برای محکم کاری پذیرش و ویزا. در این میان دانشجو‌ها بسی‌ مصر تر از استادان با تجربه هستن که به چنین جاهایی برن.

منجوق گفت...

سایه جان

امیدوارم که همین طور باشه که شما می گویید.


همین الان لیست آن همایشی که به آن اشاره کردم دیدم. خواستم آدرس آن را اینجا بگذارم بعد دیدم خوب نیست این کار را بکنم چون اسامی اشخاص مطرح می شه.
خوشحالم که دانشجویانی که با شما تی-ای داشته اند از علم شما استفاده می کنند اما خیلی از تی-ای ها و حتی استادان جوان شریف از این که دانشجوها مرتب سر کلاس هایشان حاضر نمی شوند و درس ها و به خصوص تمرین ها را سرسری می گیرند ناراضی هستند.



امیدوارم همان گونه باشد که شما می گویید نه آن گونه که بقیه می گویند و من نتیجه آن را -عدم تسلط دانشجویان شریف به دروس پایه خود- غیر مستقیم می بینم.

آری! از صمیم قلب آرزو می کنم که من اشتباه کنم و شما درست بگویید. امیدوارم در باره این که به طور متوسط دانشجویان شریف بر دروس پایه خود تسلط ندارند باز هم من اشتباه کرده باشم.



در ضمن سایه من هرگز چیزی "نمی فرمایم". حداکثر" می گویم".

خسته گفت...

کسانی که سال بالایی هاس بی حال دارن که فقط می خوان مدرکه رو بگیرن و برن چی؟ کسانی که فقط خودشون موندن و مغزشون و یه سری کتاب؟

منجوق گفت...

خسته جان
در مورد سئوال شما من جوابی ندارم که بدهم. اما می شناسم استادان پرشور و باسواد دانشگاه را که عمر خود را صرف تدریس به دانشجو ها می کنند اما دانشجو ها قدر زحمت آنها را نمی دانند.

خود آن استاد ها می گویند یکی از علت ها این است که عده کمی از دانشجوها را بی جهت پر وبال می دهند به خصوص پس از برگشت از همایش بین المللی -که چیزی از آن هم نفهمیده اند- آن قدر پر ادعا می شوند که دیگر درس های پایه خود را هم نمی خوانند.

البته این حرف عده ای از استادان جوان است.
سایه می گوید که من جفنگ "می فرمایم".

منجوق گفت...

سایه جان،
من فقط از طریق درد دل های استادان جوان تر و دانشجوها از اتفاقات دانشکده با خبر می شوم.
انتقاد شما به جاست. چون هر مسئله ای ابعاد مختلف دارد.
خوب است که شما بازخورد خود را منتقل کردید.

اما گمان نمی کنم آن اشخاص هم دروغ گفته باشند. اما روایت خود را از دید خودشان منتقل کرده اند.

منجوق گفت...

من در اینجا در پی قضاوت نیستم و نبوده ام. مشاهده ای کرده ام و راه حلی ارائه داده ام. مطمئنم کسانی که به حرف من گوش کنند نفع خواهند برد:

اگر فعلا مورد لطف بزرگان قرار گرفته اید،
استفاده تان را ببرید اما خیلی روی این گونه حمایت ها حساب باز نکنید چرا که دیری نخواهند پایید!
مبادا غرور شما را بر دارد و با همکلاسی های خود درشتی کنید.
از روی سادگی باور نکنید که "ستاره" هستید و از همکلاسی های خود بسی سرتر هستید.
اگر این حرف ها را باور کنید فردا روزی که نظر لطف بزرگان به خشم تبدیل شد از همه طرف ضربه خواهید خورد.
خود را از علم سال بالاتری ها بی نیاز ندانید. کلاس های حل تمرین را جدی بگیرید.
"ستاره" خوانده شدن
توسط فلان استاد دانشگاه صنعتی شریف از نظر معیارهای بین المللی ارزشی ندارد. تنها با تلاش خود و با قوی تر کردن پایه علمی خود می توانید در سطح بین المللی جایی برای خود باز کنید.

اگر هم به جای لطف بزرگان بی جهت مورد خشم بزرگان قرار گرفته اید. باید بگویم آن نیز بگذرد. در نهایت دستاورد علمی خود آدم باقی می ماند وبس.

من آن چه شرط بلاغ است با تو گفتم خواهی پند گیر خواهی ملال"


علت آن که لازم دیدم که چنین تذکری دهم مشاهده نتایج بود نه حرف این و آن1

منجوق گفت...

در ضمن این مسئله سلسله مراتب پس از گرفتن دکتری هم هست.
معمولا اگر استاد راهنما آدم مهم و جا افتاده ای باشد آن قدر مشغله دارد که فرصت زیادی برای راهنمایی دانشجوهایش ندارد. در جاهای معتبر دنیا دانشجو ها بیشتر از پست داک ها کار تحقیقی یاد می گیرند تا استاد راهنمای رسمی خود. در کشور های شرقی مانند ژاپن که این جو غالب تر است.

پست-داک سال اول از دانش پست-داک سال دوم بهره می گیرد و همین طور الی آخر.

منجوق گفت...

عدنی که من در ذهن دارم چنین جوی دارد.

چپ‌کوک گفت...

براي رامين
رامين عزيز چيزي که به عنوان عدن نوشتي، عدن نيست. آرمان‌شهر بشري‌ست. موعودي‌ست که همه مذاهب به آن وعده مي‌دهند. دقت کن: موعود. چيزي که قرار است بيايد ولي نمي‌آيد يا چيزي که قرار نيست بيايد.
ذاستش عدن‌ت بايد چارچوب تعريف‌پذير داشته باشد. چند عملکرد داشته باشد که بتواني عملکرد‌ها را خب و شفاف تعريف کني. چند عملکردت يک هدف ( نه بيشتر) داشته باشد که بتواني تبيينش کني. عدنت طل عمر داشته باشد که بداني کجاي کاري و از نزديک شدن به مقصودت لذت ببري.
چيزي که تو گفتي اين خصصيات را ندارد. بنابراين نه مي‌داني از کجا شروع کني ( مشکل هدف) نه مي‌داني کدام راه را انتخاب کني ( مشکل راه‌کار) و نه مي‌تاني لذت ببري ( مشکل طول عمر)
راستش من ده سال "بال بال" زدم تا اينها را فهميدم :)

Unknown گفت...

به چپ کوک
من قبول دارم اون موردی که گفتم خصوصیات مورد نظر شما رو نداره ولی آرمان شهر هم نیست ، آرمان شهر جایی هست که که ایده آل ها به تغادل رسیده اند ولی این جایی که من توصیف کردم دارای همچین ویژگی ای نبود ، و اینکه اینجا رو عدنی معرفی میکنم که منجوق گفته درباره اش نظر بدیم برای این هست که معتقدم عدن رو هم نمیشه ساخت ، من ابن احساس رو دارم که خلق عدن انرژی کمتری خواهد گرفت تا اصلاح امور به سمت عدن ، زمانی که توانایی "خلق" عدن رو داشته باشیم ، توانایی خلق آرمانشهر را نیز خواهیم داشت!
و در مورد اینکه چرا خلق عدن رو کم زحمت تر میدونم : " هرگز نباید اثر متقابل عناصر تعیین کننده ی یک سیستم رو فراموش کرد!".

Unknown گفت...

به منجوق عزیز
من قبول دارم در حال حاضر خیلی از دانشجوهای شریف به دروس پایه ای تسلط ندارند ولی ریشه این مشکل رو نباید فقط در دانشجویان جست، من تجربیاتی در کلاس بعضی از استادان "جوان" دانشگاه شریف داشتم - اتفاقا این افراد از دوستان شما هستند- و مشاهده کردم استاد ( با تمام احترامی که در حیطه تخصصی برایش قائلم) بر همین درسهای پایه مسلط نیست، من " توهم نبوغ" و "غرور کاذب" را بیشتر در بین استادان شریف دیدم تا دانشجویان!
شاید دانشجوی کارشناسی به علت توهم نبوغ کمسواد باقی بماند ولی زمانی که پیشنیازهای درس کوانتوم فرمالیزم همیلتونی و لاگرانژی را در خود جای ندهد، نمیشود از همه دانشجویان انتظار داشت فرمالیزم را ابداع کنند!
منجوق عزیز میتوانید این گفته ها را به حساب هر نوع توهمی بگذارید- در واقع من مبتلا به توهم هستم- ولی واقعیت دگرگون نخواهد شد!

منجوق گفت...

رامین عزیز،
من گفته شما را تنها به حساب صداقت و علاقه به یاد گیری می گذارم.

بهروز گفت...

من نمی دانم این فکر از کجا آمده که با سیاست کاری نداشتن یعنی اینکه آدم خیلی محقق برجسته ای است و خیلی اخلاق حرفه ای دارد؟ آخر مگر می شود در این مملکت ناپایدار با سیاست کار نداشت؟ بله، شاید در کشورهایی با ساختار پیشرفته و پایدار مانند اروپای شمالیها محققان به سیاست فکر نکنند (که گمان نمیکنم آنجا هم اینطور باشد)، چون برنامه های کلان آن کشورها تضمین شده و پایدار در خدمت منافع اقشار مردمشان است، اما این نوع مواجهه مناسب کشورایران که در آن با عوض شدن یک نفر همه چیز تغییر می کند، نیست. از نظر من، حرف آن دو دوست عزیز اصلا منطقی نیست. ببخشید منجوق عزیز هم که از کامنتینگ وبلاگ شما استفاده کردم برای گفتگو.

جوجه اردک زشت گفت...

سلام.من کل مطلب و با کامنت ها خوندم.ببخشید ولی اینجا از تنها چیزی که صحبت نشد ساختن عدن بود.همه چقدر شاکی هستندو غر میزنن.اولش فکر کردم 48 نظر حداقل 40 تاش موضوع اصلیه.:(
به هر حال من یه سوال دارم.منظور شما کلا چیه؟از برنامه های گذشته بگیم که بهش عمل کردیم و به هدف رسیدیم یا از طرح آینده؟در مورد طرح آینده(اگر منظورتون و درست فهمیده باشم) این مسئله در مورد اکثر آدمها یه راز برای خودشون چون این راز اگر بازگو بشه دیگه محقق نمیشه.اما اگر گذشته منظورتونه آیا باید بگیم که چی میخواستیم چی شد و چه جوری؟شایدم طرح این مسئله مال رده زیر سی ساله :(

منجوق گفت...

جوجه اردک زیبای عزیز

سئوال را مخصوصا مشخص بیان نکردم تا بحث باز باشد و هر که آن چه که می خواهد بگوید
تا کم کم تصویر عدن شکل بگیرد