۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

واقعیت تلخ

امروز از سفر مكه و مدينه بازگشتیم. در این سفر واقعیت های گوناگونی را شاهد بودم که از نظر من دردناک بودند. اما از همه ناراحت کننده تر مشاهده میزان اسراف در مواد غذایی توسط کاروان های ایرانیان بود. بدون اغراق در بشقاب هر زائردر هر وعده به اندازه نیاز یک کودک غذا به هدر می رفت. من و برخی دیگر گفتیم کمتر برایمان غذا بکشند تا کمتر اسراف شود. متاسفانه در جواب شنیدیم که غذاهای تمیز باقیمانده در قابلمه ها نیز دور ریخته می شوند. با وضعیت تغذیه کودکان خانواده های مستضعف در ایران آشنا هستید. در عربستان ثروتمند هم فقرای محتاج به غذا کم نیستند!
نکته دیگر این که هم برای ناهار و هم برای شام برنج باسماتی می دادند. در حالی که همان طور که می دانید در سال های اخیر (به خصوص در چهار سال اخیر) برنج خوش عطر و خوش طعم گیلان روی دست شالیکاران زحمتکش آن خطه باد می کند.
با توجه به تعداد بالای زائرین ایرانی شما خود حساب کنید این اسراف ها و بی توجهی ها به منافع ملی
سر به کجا می زند! من و شاهین کتبا و شفاها در مورد اسراف به مسئولین حج تذکر دادیم اما گمان نمی کنم راه به جایی ببرد. شما اگر آشنا در بین متنفذین سازمان حج و زیارت دارید به آنها گوشزدی کنید شاید موثر واقع شد. اگر تعداد بیشتری از زائرین به این نکته حساس شوند شاید مسئله مورد توجه قرار گیرد.

در برخی از همایش ها ی علمی نیز زیاد اسراف می شود. شاید نتوانیم در سازمان حج و زیارت تغییری ایجاد کنیم، اما قطعا می توانیم در پیشگیری از اسراف در همایش های علمی، چه به عنوان شرکت کننده و چه به عنوان برگزار کننده، نقشی ایفا کنیم!

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

این که کشیدن یا پختن غذا بیش از اندازه اسراف است درست , اما آیا کاروانها یا سازمان حج و زیارت برنج مورد استفاده برای زائران ایرانی را آنجا تهیه مینمایند یااینکه همراه خوداز ایران به عربستان برنج ببرند؟ به نظر من ایراد شما در مورد اینکه چرا برنج باسماتی است وارد نیست.

ناشناس گفت...

Maghbool....

Unknown گفت...

برنج شمال گرون تره.

اسراف هم که الان کار کاملا عادی و طبیعیه. یعنی اون قدر طبیعیه که کسی متوجه‌ش نمیشه ! جای تاسف داره.

توی همایش ها چطور اسراف میشه؟!

منجوق گفت...

شير و پنير صبحانه از ايران برده مي شد (كه البته اقدام بسيار درستي بود و جاي قدر داني داشت). انتقال برنج از ايران دشوارتر از انتقال مواد لبني نيست. علي الاصول مي توانستند برنج را هم از ايران ببرند.

اگر هم مقامات سعودي ايراد مي گرفتند مسئولين مي بايست مي رفتند مذاكره مي كردند و راه را براي اين كار هموار مي كردند. كسي كه دلش براي مملكتش و مردمش مي سوزد چنين مي كند!

منجوق گفت...

مسئولين تركيه اي در رده هاي مختلف وقتي براي مذاكره يا بستن قرارداد به كشوري سفر مي كنند تمام دغدغه شان كسب امتياز براي تاجران و پيشه وران و ديگر شهروندان ترك است. به اين ترتيب راه هايي مي گشايند تا محصولات تركيه به آن كشور ها صادر شود و كاركنان تركيه بتوانند در آن كشور ها مشغول به كار شوند. در نتيجه چه در كشور هاي اروپايي و چه در كشور عربستان ما رستوران و مغازه هاي ترك را مي بينيم. محصولات كشاورزي تركيه نيز در فروشگاه هاي عمومي اين كشورها فراوان به چشم مي خورند.

همان طوري كه مي دانيد غير مسلمان نمي تواند وارد مكه و مدينه شود. كارهاي ساختماني و تاسيساتي عظيم اين دو شهر را عموما شركت هاي تركيه اي و يا مصري (چه به طور مستقل و چه به صورت همكاري با يك شركت غربي مستقر در خارج اين دو شهر) انجام مي دهند. خود شما مي توانيد حدس بزنيد چه سود سرشاري عايد اين شركت ها مي شود.
ايران و ايرانيان ازاين خوان گسترده بي نصيب مانده اند.

مسئولين مملكت ما دغدغه راهگشايي در اين زمينه ها را ندارند. دغدغه هاي مسئولين مملكت ما چيزهاي ديگري هستند. در نتيجه شهروندان ايراني، تاجران و كشاورزان و توليد كنندگان ايراني، شركت هاي مهندسين ايراني و... نمي توانند روي اين بازار مصرف عظيم حساب كنند.
درصد قابل توجهي از زائران مكه و مدينه ايراني هستند. قسمت بزرگي از وقت آنها در اين سفر صرف خريداري كالاهاي بنجل چيني مي شود.

منجوق گفت...

آقاي مطهري عزيز،
در همايش ها انواع و اقسام اسراف صورت مي گيرد كه واضح ترين آنها دور ريختن مقدار زيادي غذا به هنگام شام و ناهار است.
در همايش بين المللي كه من و شاهين برگزار كننده بوديم،
(http://physics.ipm.ac.ir/conferences/ipmep/index.jsp)

ترتيبي داديم كه چيزي دور ريخته نشد. البته اين كار ما به مذاق خيلي ها خوش نيامد و ...

اما مهم نيست. بار ديگر هم كه برگزاري همايشي را برعهده مي گيرم به همين ترتيب عمل خواهم كرد.

منجوق گفت...

وقتي برگزار كننده علمي همايشي صلاحيت علمي لازم را نداشته باشد افراد بي سواد دعوت مي شوند و از امكانات كنفرانس بهره مي گيرند. اين هم از مصاديق اسراف است. در واقع بدترين نوع اسراف! چرا كه اولا اين شخص جاي يك نفر ديگر را مي گيرد. در ثاني سطح علمي همايش را پايين مي آورد.

متاسفانه اين اتفاق به تواتر در دور وبر ما رخ مي دهد!

ناشناس گفت...

خانم دکتر منجوق

مکه رفتن به خودی خود به دلایل مذهبی، فردی، اعتقادی و اجتماعی عمل پسندیده ایست.
اما، در این سالها که متاسفانه استفاده ی ابزاری از دین جزو اصول زندگی ما شده بد نیست افراد پیشرو و نخبه با حواس جمع تری و نگاه مسئولانه تری با این مسائل برخورد کنند؟
یکی از کشور هایی که بیشترین عمره گذار را دارد ایران است.
بدلیل اینکه مردم معتقد و با ایمانی دارد؟ من که میگویم نه،
بدلیل اینکه افراد گمان میکنند همه گناهانشان پاک میشود و آرزوهایشان بر آورده میشود.
بدلیل اینکه مردم ما هر چیزی که مد شود تن میدند. بخصوص اگر از جنس مذهب باشد.
و مهم تر و بد تر از همه اینکه خبر مکه رفتن افراد در محل کارشان انها را به سمت پیشرفت سوق میدهد. که البته گمان نمیکنم شما در این دسته جای بگیرید.
اما چرا مردم به جای اینکه هر چند سال یکبار پول خود را به جیب عربستان سرازیر کنند مثلا مقداری کمک نقدی به مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست نمی کنند.
ثوابش کمتر است. به خدا نه.
چرا عملی که روزگاری در طبقه بازاری ارزش بود حالا به یمن استقرار قدرت دینی به درون طبقه تحصیل کرده به این صورت نفوذ کرده؟
نگویید ما اولین و آخرین بارمان است و هر سال نخواهیم رفت که اثر رفتن شما همان یکبارش به حد کافی زیاد هست.

منجوق گفت...

منظورتان را "که اثر رفتن شما همان یکبارش به حد کافی زیاد هست" نفهميدم. چه نوع اثري مورد نظر شماست؟

زهرا اسکندری گفت...

اول از هر چیز زیارت تون قبول. :)
دوم این که این تذکر شما اگرچه به جا بوده اما به جایی نخواهد رسید چراکه متاسفانه سازمان حج و زیارت چند برابر پول آن را از زایرین گرفته است و مایل نیست برای مدیریت کردن غذاهای باقیمانده و رساندن آن به دست نیازمندان هیچ گونه هزینه ای بپردازد!
متاسفانه مافیای عجیبی در ایران هست به نام سازمان حج و زیارت که با دریافت مبالغ بسیار سنگین از مردم اقدام به جیب بری در روز روشن می کند! وگرنه چه لزومی دارد که زایرین حج تمتع به جای سه روز مراسم واجب، یک ماه تمام در کشور عربستان، بیخودی وقت بگذرانند و پول به جیب عربستان و سازمان حج بریزند؟
خدایا به کجای این وطن ویرانم دل خوش کنم که شدیدا به تسخیر نااهلان دراومده؟!

ناشناس گفت...

منظورم اینست که بعضی افراد بدلیل جایگاه اجتماعیشون, به اعمالی که انجام میدهند مشوعیت و مقبولیت زیادی میدهند.

منجوق گفت...

نه بابا! مردم زندگيشان را مي كنند و كاري به تاييد و تكذيب افرادي مانند من ندارند.
برخي از افراد دانشگاهي اين توهم را دارند كه الگوي رفتاري جامعه هستند در صورتي كه اين طور نيست!
خوشبختانه من چنين توهمي ندارم.

تاثير گذاري اجتماعي كه من دارم به همين وبلاگ محدود مي شه. نظراتم را اينجا واضح و روشن مي گويم عده اي هم آن را مي خوانند و بعضي وقت ها قبول مي كنند. اتفاقا خوانندگان جدي و بلاگ من كمتر حرف هاي مرا مي پذيرند! معمولا نوشته هاي من باعث مي شود كه در مورد آن موضوع خاص بيشتر و با ديد ديگري بيانديشند و اغلب به نتيجه اي مي رسند كه از آن چه من گفته بودم غني تر و پخته تر است.
من هم دقيقا همين را مي خواهم! براي همين معتقدم اين وبلاگ به اهداف خود مي رسد و وبلاگي بسيار موفق است.

منجوق گفت...

اتفاقا قسمتي از داستان سارا با عنوان "خرقه تزوير از باد غرور آبستن است" به ديدگاه هاي مختلف نسبت به سنت هاي مذهبي مي پردازد.
چند روز بعد آن را منتشر مي كنم.

(من داستان سارا را اغلب در مواقع فراغتم، وقتي سر ذوقم، مي نويسم و به تدريج منتشر مي كنم.)

ناشناس گفت...

شما از کل نوشته ی من فقط اثر گزار بودن کارهای خودتون رو برداشتید.
اصل مطلب جای دیگریست.