۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

بیم و امید من برای دریاچه ارومیه

با مشاهده ی همت بالای جوانان پر شور در راه نجات دریاچه ارومیه احساسات چند گانه ای به سراغ من می آید: غرور، امیدواری برای نجات دریاچه و... بالاخره نگرانی. نگرانی از این که مبادا این شور واشتیاق به سرخوردگی بدل شود. اگر در هدایت این نیروی عظیم درایت و پختگی به کار رود، دریاچه ارومیه نجات می یابد . چنین تجربه موفقیت آمیزی می تواند سرمایه ی معنوی عظیمی برای فعالیت های مردمی در آینده باشد. اما اگر درایت و پختگی به کار نرود، نه تنهااین شور و اشتیاق به نجات دریاچه ارومیه کمکی نمی کند، بلکه می تواند زیانبار هم باشد.
پروژه عظیمی مانند نجات دریاچه ارومیه ابعاد گوناگونی دارد: اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، محیط زیستی ، آموزشی و... در هریک از ابعاد افراد مجرب وکار آمد باید با هماهنگی با یکدیگر نیروهای جوان تر را –که البته پرانرژی تر و صاحب ایده ها و افکار جدید تر هستند- هدایت کنند. همه ما که علاقه مند به نجات این عروس زیبا هستیم از پیر و جوان ودر هر کجای دنیا که زندگی می کنیم و به هر زبان که سخن می گوییم، باید مواظب باشیم تا از تندروی ها و شعارهای افراطی بپرهیزیم. اگر دیدیم کسی به سوی شعارهای افراطی و یا تحریک آمیز می رود بهتر است او را دعوت به میانه روی کنیم. ملتهب شدن جو به نفع عروس زیبا و دوستداران او نیست! همان طوری که گفتم کلید حل این مشکل در همکاری عاقل زنان و عاقل مردان مجرب و کارشناس در مسایل محیط زیستی، حقوقی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و... است. افرادی با این خصوصیات اگر اوضاع را ملتهب ببینند کنار می کشند و در نتیجه مشکل حل نمی شود.
هرچه آگاهی عمومی درباره مسایل محیط زیستی و نکات حقوقی پیرامون آن بالاتر برود، فعالیت های مردمی کارآیی بیشتری خواهند داشت و خطر آن که این فعالیت از مسیر اصلی به بیراهه کشیده شود پایین می آید. برای همین بهتر است در مدارس و دانشکده ها و دیگر امکان آموزشی، علمی و فرهنگی از کارشناسان مربوطه دعوت شود تا در جهت بالا بردن آگاهی عمومی سخنرانی کنند. برخی از مسایلی که باید برای مردم تشریح شوند از این قرارند: عوامل خشک شدن دریاچه، پیامدهای شوم آن برای مردم منطقه از لحاظ اقتصادی و سلامت و بهداشت و همچنین راه های جلوگیری از این پدیده شوم و نقشی که فرد فرد ما می توانیم ایفا کنیم تا جلوی خشک شدن دریاچه را بگیریم. برگزاری نمایشگاه ها و ارائه پُستر هم می تواند بسیار موثر باشد.

۱۶ نظر:

عطيه گفت...

ياسمن جان من نميدانم شما چقدر از نزديك با مسايل اجرايي آشنا هستيد اما واقعا مطمئنيد روي زمين و در ايران هستيد و اين راه حلها رو ميدهيد؟؟؟ ببخشيد كه اينقدر صادقانه ميگويم. اميدوارم از من رنجيده نشوي ولي اين چيزهايي كه شما ميگوييد و راه حلهايتان بيشتر براي كساني به كار مي رود كه در بهشت زندگي مي كنند نه در جهنمي به اسم ايران.
ياسمن جان دو تا نكته هست يكي اينكه در هر جاي دنيا مخصوصا كشورهاي جهان سومي وقتي كه منافع مادي و علي الخصوص كشاورزي مردم به تخريب محيط زيست هست، اين اتفاق مي افتد و اين كار را انجام ميدهند و دليلش هم اين است كه دولت هر كشوري ميخواهد كه مردمش را راضي نگهدارد و ميزان نارضايتي بالاتر نرود و از طرفي فقر و بيكار گسترش پيدا نكند، بنابراين در كشوري مثل كشور ما كه شعارهاي سران مملكتي اش هم صنعت توريسم را عملا نابود كرده حفظ محيط زيست تقريبا يك تفكر احمقانه به نظر ميرسد در نتيجه طرحي ميريزيم كه وقتي سد ميسازيم از روي تمدن دو هزار ساله امون بگذرد و ببردش زير آب. مسايلي هم كه باعث بشود كشاورزان و ... راضي بشوند و ... دست من و شما و هيچ فعال مدني اي نيست دست كسي است كه .... بگذريم.
اما نكته دوم اگر شما يك نفر متخصص را با اين معيارهايي كه گفتيد در جايي پيدا كرديد كه در استخدام رسمي دولت و ... باشد و توانسته باشه كاري انجام بده و تا حالا له نشده باشه يا سرش زير آب نرفته باشه، شخصا كلاه از سر بر ميدارم به احترام شما.

Unknown گفت...

ببينيد به نظر من شوكي كه بايد به جامعه مي آمده، كار خود را كرده است و جو آنقدر هم ملتهب نيست. چنين شوكي را هم فقط فعالان هويت طلب آذربايجاني كه عاشق ديار خود هستند مي توانستند انجام دهند. اين اقدام جهت جمع شدن در كنار درياچه، فقط و فقط در راستاي اعلام همبستگي در جهت نجات درياچه اروميه بوده است. ولي متاسفانه اين نيازمند زمان است تا حساسيتها فقط به خواسته ها معطوف شود و نه اينكه فلان افرادي كه در كنار درياچه فرياد سر مي دهند "اورمو گؤلو سسلنير، سوسوزام هاراي هاراي" تا توجه همه اعم از مسؤولان و فعالان و متخصصان محيط زيست را به اين خطر جلب كند، در اصل داراي افكار هويت طلبانه هستند و قبلا خواسته هاي فرهنگي ديگر هم داشته اند. و همين سوء تفاهم ها و عدم شناختها باعث مي شود تا به قول خارجي ها كانفليكت و تعارضي هم صورت گيرد و نيروهاي امنيتي هم واكنش نشان دهند و در اين ميان همان فعالان شعارهاي نا مرتبط با محيط زيست هم سر دهند...

منجوق گفت...

عطیه جان، باور کن من روی همین زمین دارم زندگی می کنم.
اگر آگاهی عمومی بالا برود مردم در می یابند که برای آن که فرزندانشان آینده بهتری داشته باشند باید محیط زیست حفظ شود.آن گاه حکومت پوپولیستی که می خواهد مردم را راضی نگه دارد خود را با سلیقه های جدید مردم که از آگاهی بیشتر نشات گرفته تطبیق می دهد.

من دیروزِایران را هم به یاد دارم. وقتی با امروز آن مقایسه می کنم می بینم همین آگاهی بخشی ها-در مورد فواید گسترش واکسیناسیون، بهداشت، کنترل جمعیت، تحصیل دختران و... چه معجزاتی کرده اند.
بالا رفتن آگاهی عمومی در ایمن تر ساختن ساختمان ها هم چشمگیر است. البته بسیاری از ساختمان ها هنوز استحکام لازم را ندارند اما به نسبت گذشته توجه بسیار بیشتری به موضوع می شود.

وندالیزم و تخریب اموال عمومی و آثار تاریخی هم در اثر بالاتر رفتن آگاهی عمومی کمتر شده.

مطمئنم در این مورد نیز آموزش عمومی به بهتر شدن اوضاع می انجامد. البته هیچ وقت به حالت ایده آل نمی رسیم ولی اوضاع می تواند بهتر شود.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

باید نهایت تلاش را به طور پیوسته ودر طول سال کرد تا جای بدبینی نماند. بدبینی فقط و فقط به ضرر دریاچه و دوستداران اوست.

ترجمه عبارات ترکی به فارسی یک راه جلوگیری از این بدبینی است.

با اجازه عبارت ترکی ای را که به کار بردید ترجمه می کنم.
"اورمو گؤلو سسلنير، سوسوزام هاراي هاراي"="صدای دریاچه ارومیه برمی خیزد، تشنه ام تشنه"

اگر شما ترجمه قشنگ تری در نظر دارید لطفا بنویسید.

منجوق گفت...

وقتی می خواهند از نویسنده ای تعریف و تمجید کنند می گویند نوشته های او به فلان تعداد زبان مختلف ترجمه شده. ترجمه کردن نه تنها از مقدار و منزلت یک نوشته و یا یک پیام نمی کاهد بلکه به قدر و ارزش آن می افزاید.


در این قرن بیست و یکم "هویت" بعد جدیدی یافته: "بعد جهانی شدن". خوب است به این بعد هم توجه شود. ترجمه به فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها در همین راستاست.

Unknown گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
عطيه گفت...

ياسمن جان
تمام اين آگاهي هايي كه ميگي يكي اش به دليل تموم شدن جنگ و گذر از روزهاي تخريب و ... كه مردم كم كم به اطرافشون آگاه تر شدند و دوم اينكه سطح رفاه اجتماعي
standard level of life
براي آنها افزايش پيدا كرده است در نتيجه آگاهي اشان افزايش پيدا كرده است. اين افزايش رفاه و سطح زندگي هم در دست من و شما و فعالا مدني نيست در دست مديراني است كه قرار است بودجه هاي درآمدي دولتي رو خرج كنند. من به دنبال ايده آل نيستم اما بگذار برايت يه مثالي بزنم:
فرض كن تو آگاهي دادي كه مصرف كاغذ روزانه كمتر بشه، من و تو و سه نفر ديگر مثلا روزي يك كيلو مصرف كاغذمون كمتر بشه و ... بعد در كل سال سيصد كيلو مصرف كاغذ كمتر ميشه و ...در حالي كه ما مثلا ساليانه سه هزار تن مصرف بي رويه كاغذ داريم و ... ميبيني اين سيصد كيلو نه روي زندگي خود ما و نه روي زندگي فرد ديگه اي تاثير خواهد گذاشت الا احساس عذاب وجداني كه در زندگي كمتر متحمل ميشيم. همين. چون اون هزينه و سرمايه و منابعي كه براي اون سه هزار تن مصرف ميشه مستقيما روي زندگي من تاثير ميگذاره مخصوصا كه من نوعي آدمي باشم كه زندگي ام بيشتر از اينكه به توانمندي شخصي و فردي ام و درآمد ماهانه ام بستگي داشته باشه به پول نفتي بستگي داره كه در كشورمون تزريق ميشه و ...
براي دل خودمون خوبه اينجور كارها نه براي جامعه. اون آگاهي اي كه در يك كشور اروپايي يا آمريكايي باعث ميشه كه عمل كردن تك تك افراد در جامعه به افزايش وضع عمومي زندگي منجر بشه با آگاهي اي كه ما در ايران ازش حرف ميزنيم فرق داره.

در مورد بهداشت و ... دليلش دسترسي بيشتر مردم به مراكز بهداشتي است. اگر هم يه فعال اجتماعي تلاش كرده ضمن تشكر از فعاليتهاش و آگاهي دادنش بايد بگم حقيقتا و واقعا نقش چنداني نداشته. نقش اصلي رو سرمايه اي انجام داده كه براي سطح رفاه اين آدمها و دسترسي اشون به بهداشت و ... مصرف شده.
اين افزايش سطح آگاهي اي رو كه ميبينيد دليلش صرفا فعاليتهاي تك و توكي و اجتماعي نيست دليلش اين بوده كه يه مديري يه روزي تصميم گرفته تو فلان روستا يه مركز بهداشت بزنه و ... بعد ده سال ديگه مردم روستا ميدانند بهداشت يعني چي و رعايتش ميكنند و ... ياسمن جان اين آگاهي اي كه دنبالش هستي هم از اين طريقي كه ميگي مال كشورهاي توسعه يافته است. ميدونم الان دو هزار تا مثل از موفقيتهاي جهان سومي ميتواني برايم رديف كني اما من هم ميتوانم دو ميليون تا از موفقيتهايي رو برايت ترسيم كنم كه با سرمايه گذاري و پول و ... ايجاد شده. وقتي از نزديك با قشر خاصي از مردم كشور ما برخورد كني ميدوني كه با دست پر كه بري سراغشون ميتواني آگاهي ايجاد كني در غير اين صورت ميشي يه آدمي كه داره شعار ميده. وقتي بري از نزديك ببيني كه فلان كشاورز نيازش هست كه درياچه خشك شه و كشاورزي كنه تا سير بمونه و هيچ كس هم هيچ كمكي هيچ كمكي هيچ كمكي نميكنه تو خودت هم ميبيني وايسادي مسط ماجرا و داري به خشك كردن درياچه بيشتر كمك ميكني.
ما از لحاظ توسعه اقتصادي در الگوي رشد قرار داريم به زبان ساده هدف امون افزايش درآمد هست در اين الگو حفظ محيط زيست و نگاه به آينده وجود ندارد و ... اين دوره رو كشورهاي توسعه يافته كنوني هم سالها قبل طي كردند و ... مرحله بعد الگوي توسعه پايدار هست يعني افزايش درآمد همراه با حفظ محيط زيست و نگاه به آينده و ... و آدمها از دل اين الگوها در ميان و رفتارهاشون شكل ميگيره. لذا اين حرفهاي محيط زيستي و ... تو شرايط فعلي ما يا شعار لوكس محسوب ميشه يا اصلا چيزي هست كه مردم ما لزومش رو درك نميكنند چون تو شرايطي نيستند كه بايد درك كنند. اون فعال محيط زيست خارجي رو كه ميبيني تاثير ميگذاره دليلش اينه كه مردمش ميدونند محيط زيست اهميت داره و ... منتها از كارها و جزيياتش خبردار نيستند اون هم ميره بقيه رو خبردار ميكنه و همه باهاش همدل ميشن. اينجا نميتواني اون توقع رو داشته باشي. هر آگاهي اي كه ايجاد بشه مستقيما محصول سرمايه گذاري در زمينه بالا بردن سطح رفاه زندگي آدمها است و حقيقت تلخ اينه كه ابزار اين بالا بردن سطح اگاهي دست من و شما و يك فعال محيط زيستي نيست، ما ميتوانيم تاثير بگذاريم ولي خيلي خيلي خيلي كم. تاثيرمون در اين حده كه فقط دادمون در بياد كه درياچه خشك شد يا داره ميشه و ... و خوب متاسفانه ميشه و ما كاري نميتوانيم بكنيم همون بلايي كه سر بختگان اومد پارسال و فقط صدايي دراومد اما اتفاقي نيافتاد از نظر من موثر يعني كه لااقل توان اين رو داشته باشي كه بتواني يه مسئولي رو وادار به حركت كني و ... اين كه داد بزني خشكيد كه خب همه ميدونند خشكيد ديگه. تازه اگه تو شرايطي نباشي كه واسه همين داد زدنه دستگير بشي و ...

منجوق گفت...

عطیه جان
هدف من در این وبلاگ همان طوری که بارها گفتم ساختن "عدن کوچک" است. اگر شرایط مناسب بشه همین عدن های کوچک بزرگ می شن و کل جامعه را در بر می گیرند.در فیزیک هم گذار فاز همین جوری اتفاق می افته. اول حباب هایی از فاز جدید شکل می گیرند و بعد بزرگ می شوند و به هم می پیوندند.

منجوق گفت...

شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" حدود 35 سال پیش داده می شد. کل جامعه آن را جدی نگرفت اما بودند بخش هایی از جامعه که شعار را جدی گرفتند. بعد شعار دیگری دنبال شد و دوباره از سال 68 همان شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" سر داده شد. این بار برخلاف دفعه پیش شعار را بیشتر افراد جامعه جدی گرفتند. یکی از دلایل مهم این بود که به چشم خود و از نزدیک ملاحظه کرده بودند که آنان که فرزند کمتری دارند به واقع زندگی بهتری دارند.



این عدن های کوچک که من سعی می کنم سهم کوچکی در تشکیل شدن ها داشته باشم کارآیی خود را دارند اما زمان لازم است که تاثیر گذاری آنها بخش بزرگ تری از جامعه رادر بر بگیرد.

منجوق گفت...

در کشورهای پیشرفته دموکراتیک هم اکثریت مردم دغدغه ای جز کسب رفاه بیشتر با زحمت کمتر ندارند. اما فرق یک جامعه پیشرفته که آمادگی پذیرش دموکراسی درست و درمان را داره با یک جامعه عقب افتاده وجود جمع های دویست سی نفره در گوشه و کنار آنه که آگاهی و افق های دید بیشتری دارند و آرام وآرام سعی می کنند آگاهی عمومی را بالاتر ببرند.

منجوق گفت...

این کاریه که من دیدم همکاران آمریکایی و اروپایی ام می کنند.
به مدارس می روند و سخنرانی می کنند، وبلاگ می نویسند و...

عطيه گفت...

منجوق جان فقط يه توضيح كوچيك بدم كه
نرخ رشد جمعيت در ايران در سال 1357 اگر اشتباه نكنم زير يك درصد بود و انگاري كه اون شعاره عمل كرد. البته بخشي اش هم مربوط به فقر بود. اما سال 67 نرخ رشد جمعيت امان به 5.5 درصد رسيده بود. بخشي از آدمهايي كه بعد از 67 اقدام به بارداري كمتر كردند صرفا آدمهايي نبودند كه آگاهي پيدا كرده بودند، آدمهايي بودند كه سطح "رفاه"‌ بالاتري داشتند.افراد در گروه هاي آسيب پذيرتر با يك لگ در اگاهي وارد ماجرا شدند نرخ رشد جمعيت در اين گروه در دهه هفتاد به زير يك رسيد چون سطح رفاه اشون بيشتر شد. تازه آدمهايي كه در دهه شصت اقدام به توليد بچه كردند كمي بيشتر سي و پنج سال پيش متولد شده بودند بنابراين شعار بچه بيشتر رو بهتر پذيرا بودند تا بچه كمتر. هر شعاري با يك لگ زماني اتفاق مي افتد. منتها اتفاق افتادنش و اين لگ زماني و اين بالا رفتن اگاهي مستقيما مربوط به سطح رفاه است.اگر سطح رفاه افزايش پيدا نكند شما تا سال 10 هزار ميلادي هم كه فعاليت بكني، چون آگاهي بالا نمي رود بنابراين نتيجه اي نميگيري. يك دولت پوپوليست چون اين رو ميدونه بنابراين كليد سطح رفاه رو در دست خودش نگه ميداره كه فعاليت هزاران ساله تو هم در نهايت به جايي نرسد. همين الان حاشيه شهر تهران و زاغه نشين ها نرخ رشد جمعيت بايد يك درصد باشد حداقل.
و با همه اين شعارها به دليل سن باروري اون جمعيت دهه شصت ما، دهه نود يك رشد جمعيتي انفجاري خواهيم داشت (البته با احتساب هر زوج يك بچه)كه متاسفانه حتي سطح هرم جمعيتي ما رو بزرگتر از دهه شصت خواهد كرد. حالا اين موج رو هي بزرگتر كنيد و ببينيد ما مثلا چهل سال ديگه چقدر شبيه كشوري مثل چين يا هند با جمعيت يك ميلياردي ميشيم؟؟ چيزي كه الان ميبينيد آتش زير خاكستر است. حالا به نظرتون اين شعاره بچه كمتر رو چي كار كنيم با اين اوصاف؟؟؟ شعار خوبيه ها. بچه كمتر هم داريم قبول اما تاثيري كه اون شعار بده و اون مسئولي كه دستش روي پول نفت بود و مانع كساني شد كه همزمان با همون شعار بد، شعار خوب تبليغ ميكردند خيلي خيلي خيلي خيلي بيشتر و گسترده تر و افزون تر هست و متاسفانه مردم ما به دلايل اجتماعي طرفدار شعار بده شدند. همين رو تعميم بدهيد به محيط زيست وقتي يكي هست كه قدرتش بيشتر از شما است و ... معلومه كه اگر شعار شما بيست سال بعد هم به سرانجام برسه در برابر نابودي و تخريبي كه رقيب شعارهاي محيط زيستي شما باعثش ميشه و ده ها نسل بعد از اون رو هم گرفتار ميكنه و ... هيچ است.

عطيه گفت...

اما در مورد جمع هاي كوچك دويست و سي نفره و ...:
برگرديم سر همون مثال كاغذ، كاهش مصرف كاغذ من در ماه ممكن است مثلا 30 دلار هزينه من را كمتر كند (البته دست بالا گرفتم)، خوب اين سي دلار در طبقه متوسط و ثروتمند هيچ انگيزه اي رو ايجاد نميكنه. از طبقه ثروتمند كه بگذريم چون حساسيت اشان به تغيير قيمتها كمتر است و آستانه تحمل بالاتره، در طبقه متوسط كه در تمام جوامع پيشرفته و جهان سومي اكثر مردم رو تشكيل ميدهند در كشور ما چون درآمدشون مستقيما هيچ ربطي به مهارت كاري اشون نداره: من با ديپلم و ليسانس و فوق ليسانس و دكترا يه پايه حقوق ثابتي دارم كه هيچ ربطي به مهارتم نداره و دليل پرداختش هم پول نفتي است كه به بخش خدمات تزريق ميشه و ... بنابراين گرچه پول كمتري دارم اما حساسيت رفتاري ام تقريبا شبيه طبقه ثروتمند هست و واكنشم كم است. با من بايد در مورد صرفه جويي اي حرف بزنيد كه بالاي مثلا 100 دلار باشه تا براي من انگيزه بشه.
در طبقه آسيب پذير و دهك هاي پايين درامدي به دليل رواج فساد و شغلهاي كاذب و ... هم انگيزه اي ايجاد نميكنه چون ميدونه اين مبلغ رو به راحتي از كانالهاي نادرست ميتونه تهيه كنه. مگر اينكه در قشري باشه كه به شدت دچار هنجار اجتماعي باشه.

از طرفي من در هر طبقه اي كه هستم چون دارم از رانت نفتي استفاده ميكنم و انرژي ارزان به دستم ميرسه و استفاده از محيط زيست برايم ارزان تر خواهد بود و آسان تر، بنابراين باز هم رغبت و انگيزه كمتري خواهم داشت براي همكاري در حفظ محيط زيست. اگر همكاري كنم هم شايد گاهي دليل وجداني و دلي باشه لزوما هيچ انگيزه اقتصادي توش ندارم.


بنابراين اين جمع كوچك هم اگر اثر گذار باشه اينقدر كمه كه شايد حتي در خود اعصاي جمع هم تاثير نگذاره.
اما چرا در خارج موفق ميشن؟؟؟ چون اونجا درسته كه مردم دنبال رفاه بيشتر و كار كمتر هستند اما چون بايد براي هر دلاري كه به دست ميارن از ذهن و انديشه و فكر و جسم و روح و ...(هر كس به فراخور شغلي كه داره) مايه بگذاره بر خلاف ما كه از نفت امون مايه ميگذاريم و مدرك هم حتي ميگيريم باهاش، كاهش سي دلار هزينه در ماه نه تنها ترغيب كننده هست چون نشون ميده كه بايد كمتر وقت بگذاره و رفاه بيشتري داشته باشه يا همون رفاه قبلي رو بلكه نشونه اينه كه ميتونه با اين سي دلار يه تفريح جديد و سرگرمي جديدي براي خودش ايجاد كنه و ... پس اصلا سطح رفاهش ميره بالا بنابراين همكاري ميكنه و انگيزه برايش ايجاد ميشه.
من منظورم اينه كه آگاهي با سطح رفاه نسبت به شدت مستقيمي داره و متاسفانه اين رفاه رو اين جمع ها نميتونه بالا پايين كنه چون مصيبتي داريم به اسم نفت البته.
دوم اينكه وقتي سطح رفاه من با انگيزه و فعاليت خودم رابطه مستقيمي نداره و تاثيري توش نداره (تصادفي متولد شدن در يك خانواده و مدرك گرفتن و كار خدماتي پيدا كردن و ... در صورتي كه در يك كشور پيشرفته فرصت براي هر كسي هست كه در طبقه متوسط قرار بگيره و تازه بخش اعظمي از مردمش در اين طبقه هستند) بنابراين شعارهاي محيط زيستي و هر فعاليت اجتماعي ديگه براي من انگيزه اي براي شركت كردن ايجاد نميكنه. بنابراين فعاليت اون جمع دويست نفره در نهايت اگه منجر به رفاه خودشون نشه منجر به رفاه من هم نميشه چون ايراد جاي ديگه اي هست كه خارج از دسترس اون جمعه هست.

قبول دارم كه اين جمع ها ميتونه آگاهي بده اما تاثيرش اينقدر كمه كه انگيزه ايجاد نميكنه و ابدا نبايد با يك كشور پيشرفته مقايسه اش كنيد، زيرساختارهاي سيساي و فرهنگي و اقتصادي اي كه آنها دارند رو ما هيچ وقت نداريم. بياييد تو كشورهاي توشعه نيافته، همين امارات كه ظاهر كشورش از ما بهتره و داره رو به جلو ميره و ... بزرگترين نابود كننده محيط زيست خليج فارس در دهه اخير شناخته شده. يك كشور توسعه نيافته حتي وقتي ميخواهد توسعه هم پيدا كنه پاش رو ميگذاره رو محيط زيستش و نابودش ميكنه. چين كه الان در هر زمينه اي يك كشور پيشرو در بين كشورهاي توسعه نيافته است، بزرگترين مخرب محيط زيست منطقه اش شناخته شده و ژاپن و كشورهاي همسايه ازش به خاطر تولدي گازهاي سمي شكايت كردند و ...هند كه حتي نيروگاه اتمي داره و پايگاه فضايي و روابط سيساي خوبي هم با دنيا داره يكي از محلهاي اعتراض دوستداران محيط زيست هست كه داره تخريب ميكنه محيط زيستش رو و ...كشورهاي حاشيه عراق و خود عراق و ... به دليل تخريب محيط زيست اشون هر ساله باعث ايجاد توفان هاي شني ميشن كه دامن مردم جنوبي ما رو هم ميگيره و ...در تمام اين كشورها فعالاني مثل شما و من و دوستان امون هستند اما كاري از پيش نميبرند. منجوق جان وقتي شكمي گرسنه باشه (به تعبير ديگه رفاه نداشته باشه) مجبور ميشي براي سير كردنش بري درياچه اروميه رو خشك كني و ماهي شوره زار ته مونده درياچه رو براش كباب كني كه بخوره تا سير بمونه.


نميدونم منظورم رو خوب گفتم يا نه؟ اميدوارم اين بار بهتر توضيح داده باشم.

عطيه گفت...

ببخشيد كه طولاني شد من كلا پر حرف هستم شرمنده.
اميدوارم كه هم شما و هم من كه هر دومون داريم يه جا و يه جور فعاليت ميكنيم موفق باشيم. من اميد دارم و اميدم رو از دست نميدهم هيچوقت اما ميدونم كه تاثير چنداني هم نخواهم گذاشت.