۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

جواب سركوفت

وقتي من دبيرستان بودم زياد پيش مي آمد كه معلم ها و... عملكرد ضعيف همتايان ما را به رخ ما بكشند. تا همان سال هاي 71تا 74 حضور خانم ها در دانشگاه ها خيلي كم رنگ تر از آقايان بود. در آن سال ها يك دفعه گذار فاز رخ داد (من ورودي سال 73 دانشگاه بودم). در المپياد تا سالي كه من قبول شدم هيچ دختري نبود. چند ماه پس از من در المپياد رياضي و كامپيوتر دختران ديگري قبول شدند.
سال اول دبيرستان در مدرسه فرزانگان معلمان مشتركمان زياد سركوفت مدرسه تيزهوشان پسرانه را مي زدند (خيلي زياد)! اما پس از مدت كوتاهي كه پيشرفت ما را ديدند سركوفت ها قطع شدند.

در دوره ي سه ماهه ي المپياد و در مرحله ي 45 نفر كه قرار بود از ميان آنها اعضاي تيم المپياد انتخاب شود سركوفت پسرها بر دخترها آن چنان شديد بود كه به معناي اصيل كلمه به ساديسم مي گراييد. هر چه در مدرسه سركوفت شنيده بودم در برابر سركوفت هايي كه در آن دوره ي سه ماهه در تهران تحمل كردم ناچيز مي نمود. آن چنان كه مسئولين مي گفتند در دوره هاي قبل تر برخي از دختران چندان اهل درس نبودند و تاوان آن را ما بايد پس مي داديم! به همين سركوفت ها سركوفت شهرستاني بودن را هم اضافه كنيد. به سركوفت شهرستاني سركوفت ترك بودن را هم بيافزاييد. نتيجه وضعيتي بود كه براي من در آن دوره به وجود آورده بودند.
در آن سال ها هرگز گمان نكردم كه جواب پس دادن به كساني كه به خاطر جنسيت من سركوفت مي زدند مي تواند راه حلي باشد. اگر اين كار را مي كردم دو حالت بيشتر وجود نداشت : يا طرف مقابل نگاه عاقل اندر سفيهي مي انداخت و اصلا مرا براي جواب دادن قابل نمي دانست و يا ضعف ها را يكي پس از ديگري رديف مي كرد و من جوابي نداشتم كه بگويم. البته مي توانستم "نُنُر بازي" در بياورم و بگويم اصلا اين چيزهايي كه مي گوييد براي من مهم نيست. اين جواب از نظر من به معناي قبول كامل شكست بود.به معناي باور كامل به بي مايگي ذاتي خود و عدم امكان پيشرفت بود.
به جاي جواب پس دادن من هر بار عزمم را جزم كردم كه آن قدر پيشرفت كنم تا آن گونه سركوفت ها مسخره به نظر آيند.

۱۹ نظر:

Ahmad گفت...

شما کار می کنی یا خاطره می نویسی؟

منجوق گفت...

عموما كار مي كنم وقتي خسته مي شوم خاطره مي نويسم. بدين ترتيب وقتي براي دخالت در كار ديگران باقي نمي ماند.

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود
خانم دکتر دختران نسل من و بعد از من به همچین نوشته هایی بسیار نیاز دارند.
ممنون

ناشناس گفت...

سلام. یک سوال: از پسرهای هم دوره ای المپیادیتان خبری دارید؟ می دانید آنها به کجا رسیده اند؟ برایم جالب است بدانم که فقط ادعا داشتند یا به اندازه ی کافی اراده ی درس خواندن هم داشتند؟
زهرا

زهرا.ر گفت...

خوشم میاد که از هر نظر بیستی خانم دکتر

وردا فقیرحق گفت...

سلام!
من هم با شما موافقم! به نظرم همین که ما در این موارد عزممان را برای پیشرفت کردن جزم کنیم و بتوانیم به موفقیت‌هایی برسیم که گاهی خیلی از همین آقایان به آن نمی‌رسند، بزرگترین و بهترین تو دهنی به کسانی است که سرکوفت آقایان را به ما می‌زنند.
البته من خودم خیلی وقتها که از این نوع سرکوفتها می‌شنوم گریه‌ام می‌گیرد و ناامید می‌شوم. شما چطوری تمرین کردید که اینقدر قوی شدید در مقابل اینجور چیزها؟

بهار گفت...

شما خیلی پی گیر و با اراده ایت .من از این روحیه شما لذت می برم.ما هام هر وقت خسته میشیم میایم منجوق می خونیم ,خستگیمون در بره.

ایلیا گفت...

من یادمه اون سالی که شما المپیاد رفته بودین. شاید اولین بار بود که اصلا اسم المپیاد رو می شنیدم. ولی فکر می کنم باید بعدش رو هم بگین که چقدر همه مبهوت شده بودند مردم احتمالا. اگه درست یادم باشه حتی تلویزیون تبریز (اون موقع هنوز به شکل فعلی شبکه استانی نبود و هفته ای چندساعت جمعه برنامه بود) هم شما رو دعوت کرده بودن. سوال فیزیکی هم کردند ازتون (اینو مطمئن نیستم شاید با یه خاطره دیگه قاطی باشه).

اما چیزی که هست همه ادما اراده اهنین ندارن. این ماجرای سرکوفت مثل یه هایرارکی بین نسلها انگار منتقل می شه و معمولا ادمای سرکوفت خور خود بعدا سرکوفت زننده می شن به جای اینکه مثل شما جواب سرکوفت رو بدن. خودم به شخصه خیلی ادمای مستعد دیدم که با سرکوفتها از پا در اومدن. به نظرم باید اون طرف ماجرا رو هم درست کرد و به این جماعت قبولوند که سرکوفت چوب دوسر طلاست و هر دو طرف اسیب می بینن. تازه ممکنه بعضیها هم توهم برشون داره که خیلی نابغه هستن. منظورم اونایی هستن که تو سر بقیه زده می شن. 

منجوق گفت...

زهرا جان

تا جايي كه من اطلاع دارم آدم هاي موفقي از آب در آمدند. البته اميدوارم اين جور تلقي نشه كه دانش آموزان پسر در المپياد همگي آدم هاي مردم آزاري بودند. اتفاقا بين آنها آدم هاي خيلي مودب هم بود يكي شون همين آقاي دكتر احديان بود كه حالا در دانشگاه شريف آزمايشگر است. جز ادب و انسانيت من از او هيچ نديدم.
يكي ديگر همين دكتر سيد علايي بود كه هم آدم بسيار خوش اخلاق (به معناي متعارف جامعه) و هم آدم بسيار اخلاقي است. ديگري آقاي ناجي بود كه الان يكي از بهترين فيزيكپيشگان ايراني در رشته ي خودشان است. ايشان هم از اول انسان بسيار مودبي بودند. آقاي دكتر رسولي بود كه همين طور.

اما بين آن همكلاسي مردم آزار ها هم بودند كه من نمي خواهم از آنها نام ببرم ولي انصافا آنها هم آدم هاي موفقي از آب در آمدند.

نكته در اينجاست كه اگر به جاي مردم آزاري فكرشان را به يك چيز ديگر مي دادند در يك جنبه ي ديگر هم مي توانستند موفق باشند. اما حيف كه اين كار را نكردند!

منجوق گفت...

ايلياي عزيز

با شما موافقم كه سركوفت زدن كار خوبي نيست. متاسفانه اين خصلت يك جوري در ذهن ما كاشته شده. من هم متاسفانه زماني همين كار را با يك شخص خاص كردم با اين اميد كه انگيزه اي باشد كه يك مقدار بيشتر تلاش كند. ازاين كه سركوفت زدم پشيمانم. برعكس من، او اصلا سعي نكرد تلاشي بكند اما-باز هم برعكس من- حسابي از من كينه به دل گرفت و سعي كرد با حربه اي كه به دستش افتاده بود از پشت به من خنجر بزند. تا حدودي هم موفق شد. من هرگز از آن كسان كه به منظور ايجاد انگيزه به من سركوفت زده بودند كينه به دل نگرفته بودم و به اشتباه گمان مي كردم بقيه هم همين گونه اند.

براي حفظ خودمان هم كه شده بايد سعي كنيم اين خصلت را كنار بگذاريم!

منجوق گفت...

زهرا ر جان

نظر لطف شماست اما ضعف هاي من خيلي زيادند.

وحیدی گفت...

وای عجب کودکی سختی داشتید شما !! D:

ناشناس گفت...

عالی است .
دخترهای ما به این خاطرات شما نیاز دارند.
همین خاطرات است که بخشی از هویت آنها را میسازد .
ممنون از وقتتان

اسما گفت...

سلام خانم دکتر...ممنونم به خاطر همه چی.یکی از بهترین خاطره های عمرم دیروز رقم خورد.فقط یه نکته هست.اونم اینکه نمیدونم چرا انگیزه ی خیلی قوی ای ندارم.البته شاید اگر شروع کنم به انجام کاری که گفتین انگیزه هم بیاد سراغم.فعلا تا وقتی تهرانم کاری نمیتونم بکنم

منجوق گفت...

كاري نكردم اسما جان.
ممنونم كه تشريف آوردي و ممنون بابت هديه ي قشنگت.
به اون موضوعي كه گفتم فكر كن انگيزه پيدا مي كني.

اسما گفت...

قابل شما رو نداشت خانم دکتر....چشم،همه ی سعیمو میکنم که نا امیدتون نکنم

بهار گفت...

میشه به ماهم راجع این روش بگین؟

منجوق گفت...

چشم! يك بار در موردش مي نويسم.

مریم * گفت...

ممنونم