۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

چه ایران چه توران

هر كجاي دنيا كه باشيم، چه ايران و چه خارج، برخي از حقوق فردي و يا گروهي مان زايل خواهد شد. اين اختصاص به يك كشور خاص ندارد. در ذات جوامع بشري است كه زياده خواهي كنند و در نتيجه حقوق ديگران را تا جاي ممكن به رسميت نشناسند! اگر مي بينيد در برخي از كشورها حقوق فردي و گروهي بهتر رعايت مي شود علت آن نيست كه آنها مردمان خيلي شريف تر وبهتري هستند. علت آن نیست که هیچ گونه برتری جویی و شووینیزم در ذاتشان نیست و اگر امكان آن را هم داشته باشند هرگز حق كسي را پايمال نخواهند كرد. البته در هر جامعه اي آدم هاي شريف بااين خصوصيت پيدا مي شوند اما از یک جامعه انساني نمي توان انتظار داشت كه همگي چنين رفتار كنند.
علت آن كه در برخي جوامع حقوق انسان ها-بازهم تاكيد مي كنم چه حقوق فردي و چه حقوق گروهي - بيشتر رعايت مي شود آن است كه تجربه و مكانيزم ستاندن حق را دارند و به مرور زمان آداب و ساختارهاي حق ستاندن را به روش متمدنانه ابداع كرده اند.

ما نيز بايد كم كم آداب حق ستاندن را بياموزيم. مشاهده ي دیگران و تحليل رفتارهاي آنها مي تواند در اين جهت آموزنده باشد. مي توان با مشاهده رفتار آنها ديد كه كدام رفتار ها و گفتارها حل مسئله را پيچيده تر و دشوارتر و در نهايت لاينحل مي كنند و کدام رفتارها و گفتارها به حل مسئله می انجامد. هدف بايد آن باشد كه بدون آن كه طرف مقابل را عليه خود تحريك كنيم به حق و حقوق خود برسيم. اگر طرف مقابل در موضع بالا باشد هرگز نبايد-با گنده گويي- او را عليه خود تحريك كنيم. حرف بي سند و مدرك بهتر است نزنيم. حرف بي حساب و كتاب نبايد بزنيم.
اول ضوابط و قوانين بايد آكاهي دقيق داشته باشيم و بعد لب به سخن بگشاييم.به مقدسات طرف مقابل چیزی نگوییم که علیه ما تحریک شود. (مقدسات لزوما به معنای مقدسات دینی نیست. )
به ياد داشته باشيم كه فضایی که سخن گفته می شود به اندازه ی محتوای سخن مهم است.


غربي ها روي هر كدام از اين موارد مطالعه و تحقيق كرده اند و كتاب ها نوشته اند. در اينترنت مي توانيد منابع مفيد بسياري بيابيد كه تجربه ها و مشاهدات را مدون نموده اند.

اين هم از تجربه ي شخصي خود من: هيچ وقت در بيان اعتراضمان «درس اخلاق» ندهيم به خصوص اگر طرف از ما بزرگتر باشد. درغیر اين صورت طرف موضع مي گيرد. فقط مسئله ي خود را دقيق و تمام و كمال- بدون اغراق - ترجيحا با ارائه ي مدارك و بيان دقيق تاريخ هر اتفاق بگوييم. قضاوت را به طرف واگذاريم. اگر بخواهيم ثابت كنيم كه او و يا گروه او «ظالم» است در برابر ما موضع خواهد گرفت. به جاي اثبات ظلم و مظلوميت ابتكار عمل را در دست بگيريم و راه حل ارائه دهيم. راه حلي دقيق سنجيده و عملي و به دور از زياده خواهي!



۱۴ نظر:

Unknown گفت...

خودتان با همین مطلب به نظر می رسد دارید درس اخلاق می دهید! و با مصداقی هم که آورده اید گویا مخاطبتان گروههایی هستند که دنبال اعاده حقی نظیر برخورداری از آموزش زبان مادری در مدارس هستند! چند بار در این مورد در همین وبلاگ شما در این مورد بحث شده ولی گویا همیشه در یک چرخه باطل بر می گردیم به خانه اول!! شما که مثال زده اید لطفا در ادامه مثالتان روشن می کردید که کی و کجا از روشهای غیرمتمدنانه استفاده شده است؟

منجوق گفت...

انگیزه ام برای نوشتن این یادداشت خواندن نظرهای افغانی ها در ادامه ی این یادداشت بود:
http://hydari44.blogfa.com/post-384.aspx

منجوق گفت...

من "درس اخلاق" نمی دم اما نگرانم. نمی خواهم کسی آسیب ببینه.

اسما گفت...

آقای کسایی کجای مطلب خانم دکتر درس اخلاقه؟؟؟یک سری توصیاتی است که کاملا هم منطقی به نظر میرسه.

Unknown گفت...

هم به اسما و هم به منجوق:

خوب كساني كه درس اخلاق مي دهند ، اولا از چيزي نگرانند
ثانيا توصيه ها و انتقاد خود را عقلاني و منطقي مي دانند.
و من هم اين را محكوم نمي كنم. فقط من باب اين تذكر دادم كه فكر كردم تناقضي وجود دارد!

و فقط به منجوق:
فكر مي كنم مثالي كه در مطلبتان بود(حقوق اوليه تركهاي ايران كه شهروند ايرانند) يك قياس مع الفارق بود با اين مطلبي كه لينكش را داده ايد! (يعني توهين به اتباع بيگانه و مهاجر).
من هم كوچكتر از آنم كه به شما ياد بدهم كه چگونه بايد بنويسيد ولي جسارتا در چنين مواقعي جهت اينكه سوء تفاهم پيش نيايد بهتر است مثال غير مرتبط نزده و زودتر مشخص كنيد كه در چه مورد سخن مي گوييد.

منجوق گفت...

حالا كه اين مثال شما را ناراحت مي كنه حذفش مي كنم. اما گمان نمي كنم كسي جز شما چنان برداشتي كرده باشد.

منجوق گفت...

من بازهم معتقدم آن چه كه گفتم «درس اخلاق» نبود. بيان يك سري دغدغه ها و تجارب بود براي آن كه كمتر توي دردسر بيافتيم.

با اين حال آن چه كه نوشتم به آن معني نيست «توصيه اخلاقي» هميشه و همه جا نادرست است و بايد از آن پرهيز كرد. اتفاقا مدت هاست مي خواهم يك سري پست بنويسم در مورد غير اخلاقي بودن رعايت نكردن كپي رايت. اينجا وبلاگ من است و كساني كه مي آيند اين وبلاگ را مي خوانند لابد آن قدر به من نظر لطف دارند كه مايلند نظرات مرا در امور مختلف بشنوند.

من گفتم موقعي كه مي خواهيم حق خود را از كس يا كساني كه حالا به هر دليل در موضع بالاتر قرار گرفته اندبستانيم «درس اخلاق» دادن نتيجه ي منفي مي دهد.

Unknown گفت...

ممنون و متشكرم از اصلاحي كه به عمل آورديد.

كامنت را براي همين گذاشته‌اند كه خواننده برداشتش را بگويد. حرف اگر منطقي بود لازم نيست دهها نفر آن را تكرار كنند. تحميلي هم كه در كار نيست.

منجوق گفت...

ممنونم از اين كه وقت مي گذاريد و نظر خود را بيان مي كنيد.
نظرات شما و ديگر خوانندگان مانع از آن مي شود كه نوشته هاي من به سوي تند روي و... سوق پيدا كند به قول خارجي ها
I appreciate it.
بدون بخش كامنت ها وبلاگ زنده نمي ماند

منجوق گفت...

يك گزارش جالب درباره ي حفظ زبان هاي بومي در تايوان:
http://www.bbc.co.uk/news/10602697

ناشناس گفت...

امام علی(ع):
کونوا لظالم خصما و للمظلوم عونا (ظالیمه قارشی دورون مظلوما یاردیمجی اولون)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------دانشگاه تبریز دومین موسسه آموزش عالی ایران در سال 1324 با 3 رشته ادبیات طب و فلاحت در کهن شهر تبریز تاسیس شد.این دانشگاه 66 ساله دومین دانشگاه با سابقه ایران بوده و 10 سال پس از تاسیس دانشگاه تهران راه اندازی شد و امروز با بیش از 50 هزار دانش آموخته در توسعه زیر ساختهای علمی فرهنگی کشور نقش اساسی دارد.طبق تحقیقات کارشناسی بعمل آمده متاسفانه بیش از 85 درصد دانش آموختگان این دانشگاه متعلق به سایر استانها بوده و تنها 15 در صد آنرا بومیان آذربایجانشرقی تشکیل میدهد که این رقم در دانشگاههای مشهد اصفهان و شیراز حدود 50 درصد است یعنی از مجموع دانش آموختگان دانشگاههای مذکور 50 درصد را بومیان محل تشکیل میدهند.
جالب اینجاست که طبق اعلام رییس وقت دانشگاه تبریز تا دهه 70 تنها 9 درصد دانشجویان دانشگاه تبریز را افرادی تشکیل میدادند که از دبیرستانهای تبریز دیپلم گرفته بودند.خلاصه اینکه جذب بومیان در دانشگاه تبریز در بین دانشگاههای دولتی در پایین ترین رده قرار گرفته است و یکی از علل اصلی آن انتخاب دانشگاه تبریز به عنوان دانشگاه مناطق محروم داوطلبان استانهای کرد نشین است یعنی به زبان ساده یک داوطلب اهل کامیاران با استفاده از رتبه مناطق محروم و با رتبه 8000 وارد رشته های علوم انسانی دانشگاه تبریز شده در حالی که یک تبریزی با رتبه 3000 نتوانسته وارد همین رشته در این دانشگاه شود چرا که در سهمیه بندی سازمان سنجش شهر تبریز بسیار برخوردار محسوب شده است.

ناشناس گفت...

امام علی(ع):
کونوا لظالم خصما و للمظلوم عونا (ظالیمه قارشی دورون مظلوما یاردیمجی اولون)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------دانشگاه تبریز دومین موسسه آموزش عالی ایران در سال 1324 با 3 رشته ادبیات طب و فلاحت در کهن شهر تبریز تاسیس شد.این دانشگاه 66 ساله دومین دانشگاه با سابقه ایران بوده و 10 سال پس از تاسیس دانشگاه تهران راه اندازی شد و امروز با بیش از 50 هزار دانش آموخته در توسعه زیر ساختهای علمی فرهنگی کشور نقش اساسی دارد.طبق تحقیقات کارشناسی بعمل آمده متاسفانه بیش از 85 درصد دانش آموختگان این دانشگاه متعلق به سایر استانها بوده و تنها 15 در صد آنرا بومیان آذربایجانشرقی تشکیل میدهد که این رقم در دانشگاههای مشهد اصفهان و شیراز حدود 50 درصد است یعنی از مجموع دانش آموختگان دانشگاههای مذکور 50 درصد را بومیان محل تشکیل میدهند.
جالب اینجاست که طبق اعلام رییس وقت دانشگاه تبریز تا دهه 70 تنها 9 درصد دانشجویان دانشگاه تبریز را افرادی تشکیل میدادند که از دبیرستانهای تبریز دیپلم گرفته بودند.خلاصه اینکه جذب بومیان در دانشگاه تبریز در بین دانشگاههای دولتی در پایین ترین رده قرار گرفته است و یکی از علل اصلی آن انتخاب دانشگاه تبریز به عنوان دانشگاه مناطق محروم داوطلبان استانهای کرد نشین است یعنی به زبان ساده یک داوطلب اهل کامیاران با استفاده از رتبه مناطق محروم و با رتبه 8000 وارد رشته های علوم انسانی دانشگاه تبریز شده در حالی که یک تبریزی با رتبه 3000 نتوانسته وارد همین رشته در این دانشگاه شود چرا که در سهمیه بندی سازمان سنجش شهر تبریز بسیار برخوردار محسوب شده است.

منجوق گفت...

ناشناس عزیز
همین طور که می بینید-و به دلایلی که حتما درک می کنید- نوشته ی شما را اندکی ویرایش کردم. از این بابت عذر می خواهم اما گمان نمی کنم تغییراتی که دادم مفهوم نوشته ی شما را تغییر داده باشد. نظر خود را در مورد نوشته می گویم: من از این که دانشجویان غیر بومی در دانشگاه تبریز حضور دارند نه تنها ناخشنود نیستم بلکه خوشحال هم هستند. این گونه آمد و شد های لازمه ی حیات و سرزندگی دانشگاه هاست.

منجوق گفت...

باید اضافه کنم علاقه ی من به شهرم تبریز شهره ی خاص وعام است! عده ی زیادی من جمله همسرم معتقد است که در این علاقه زیاده روی می کنم. در مورد دانشگاه تبریز هم شاید کمتر کسی به اندازه من دلبستگی عمیق داشته باشد. این دلبستگی عمیق ریشه در پیش زمینه ی خانوادگی ام دارد. عموی بزرگم در همان سال های آغازین تاسیس دانشگاه تبریز دانشجوی دانشکده ی فلاحت بود. عموی دومم دانشجوی دانشکده ی طب همان دانشگاه!

پدرم ریاضی می خواند و آن موقع دانشکده ی فنی تبریز هنوز راه نیافتاده بود پس به تهران آمد و در امتحان ورودی دانشکده ی فنی دانشگاه تهران نفر اول شد. چند سال بعد برای تحصیلات تکمیلی به پاریس رفت. بعد از گرفتن دکترایش به ایران بازگشت واستاد دانشکده ی تازه تاسیس فنی تبریز شد وسی و پنچ در آن دانشگاه تدریس کرد. در آن دانشگاه همه ی قدیمی تر ها «دکتر یعقوب فرزان» را می شناسند.
بقیه اش را گوش کنید: اواخر دهه ی 40 دختری وارد دانشکده ی فنی شد. در آن زمان پدر رئیس دانشکده بود. بعد از مدتی با آن دختر که مادرم باشد ازدواج کردند. ثمره ی این ازدواج من بودم و خواهرم که اکنون دانشجوی دانشکده ی داروسازی آن دانشگاه است.

من خیلی نگران آینده ی دانشگاه تبریز
هستم اما نه به خاطر حضور غیر بومیان. قدم آنها روی چشم اگر خوب درس بخوانند.
امروز هم روز عید است. روز دوستی اقوام و...
علت نگرانی من چیز دیگری است. علت نگرانی من آن است که چند سالی است در جذب هیات علمی معیار های علمی دیگر اولویت اول نیست. حتی اولویت دوم هم نیست.
این البته مختص دانشگاه تبریز نیست اما متاسفانه در دانشگاه تبریز سفت و سخت تر از دانشگاه های دیگر ایران این سیاست مخرب اعمال می شود. به قول شهریار اقلیم سخن: هر زیانی کاو قضا باشد به ایران عزیز/چون تو ایران را سری بیش ات رسد سهم زیان