۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

والاتر از اولين

همان طوري كه بارها در سال گذشته گفته شد دكتر عليمحمدي اولين دانشجو ي دكتري فيزيك بود كه در ايران فارغ التحصيل شد. تا جايي كه من مي دانم اين حرف درست است اما به نظر اين حقير اين همه تاكيد روي اين اولين نفر بودن بي مهري است به نام و ياد و خاطره و راه دكتر عليمحمدي. دكتر عليمحمدي در طول عمر كوتاه اما بسيار پربار خود دستاوردهاي خيلي عظيم تري داشت! كسي از اين دستاوردها خبر نداشته باشد گمان مي كند اين همه تاكيد به آن معناست كه كار مهم دكتر عليمحمدي همان است كه چند روزي پيش از نفر دومي كه از تزش دفاع كرد، فارغ التحصيل شد! اين كه روي «اولين » تاكيد مي شود به نظر من خيلي معني دار است و متاسفانه معناي آن هم چندان خوشايند نيست! اگر يادتان باشد چند مدت پيش يادداشتي داشتم در باره ي همين تب «اولين». دانشجوي جواني از يك نوبليست سئوال مطرح كرده بود "چه گونه مي توانم اولين نوبليست ايران باشم.» اولا كه همان طوري كه آن نوبليست جواب داد يك فيزيكپيشه بايد دنبال حل مسايل فيزيك باشد اگر اين وسط به او جايزه اي هم دادند كه چه بهتر! حالا من خيلي با به دنبال جايزه و پول و شهرت بودن هم مشكل ندارم. آرزو بر جوانان عيب نيست. مشكل من با به دنبال "اولين" بودن است. آيا اين حرف تلويحا به آن معني نيست كه "اي جماعت فيزيكپيشه ي ايراني دست نگه داريد كه من مي خواهم اولين باشم؟!" گيريم تا اين جوان نوبل بگيرد يك ايراني ديگر هم نوبل گرفت. آيا اين به معناي شكست خوردن آن جوان در زندگي بايد باشد؟! آخه اين چه طرز فكري است؟! باور كنيدكه اين طرز فكر "اولين بازي" است كه سر منشا خيلي نظر تنگي هاو به جان هم افتادن هاست! باز هم مي گويم بر جوانان عيب نيست. عيب بر بزرگان قوم است كه نه تنها در جهت از بين بردن اين طرز فكر حرفي نمي زنند بلكه به آن دامن هم مي زنند. اين «اولين بازي» ها جز اعصاب خردي و رقابت ناسالم ارمغاني نخواهد داشت!

الغرض! دكتر عليمحمدي از اين نظر اولين بود. اگر چند ماه ديرتر دفاع مي كرد احتمالا به پايان نامه اش مطالب بيشتري مي افزود و آن را غني تر مي ساخت، اما يكي ديگر مي شد نفر اولي كه دفاع مي كرد. اما خيلي در تاريخ فيزيك ايران و دنيا تحولي حاصل نمي شد!

اتفاقا دكتر عليمحمدي شخصي بود كه در تكامل جامعه ي فيزيك ايران نقش مهمي بازي كرده بود. من بيوگرافر ايشان نيستم و از همه ي كارهاي علمي و سازنده ي ايشان خبر ندارم. اما يك مورد بسيار مهم و بارز را مي خواهم اينجا نام ببرم: رياست دانشكده ي فيزيك دانشگاه تهران. شايد بگوييد اگر ايشان نبودند يكي ديگر مي شد رئيس. درست است اما رئيس داريم تا رئيس! نمي خواهم زحمات مديريت هاي قبلي و بعدي ايشان را زير سئوال ببرم. آنها هم زحمت كشيده و مي كشند. اما دكتر عليمحمدي چه از منظر من كه بيرون دانشكده بودم و از دور نظاره مي كردم و چه از منظر همكاران ايشان در دانشكده وچه دانشجوياني كه شاهد تحول مثبت دانشكده در طول ساليان رياست ايشان بودند مديريتي داشت قاطع، منطقي و توام با عشق كه تحول شگرفي را منجر شد. در همين وبلاگ بارها وبارها جو علمي دانشكده ي فيزيك دانشگاه تهران را ستوده ام. نه آن كه بخواهم ادعا كنم بي ايراد است. اما دانشكده اي است كه مسايل علمي در آن در درجه اول اهميت قرار دارد و از خيلي مسايل حاشيه اي در جاهاي ديگر رايج است در آنجا خبري نيست. استادانش حرفه اي و با مسئوليت كار مي كنند و... اين جو مطلوب علمي حاصل تلاش گروهي اعضاي دانشكده بوده و هست. اما بايد گفت اين درايت دكتر عليمحمدي بود كه فيزيكپيشگان برجسته اي را آنجا گرد هم آورد و در عين قاطعيت در مقابل كساني كه مي خواستند جو آنجا را غير علمي كنند با تواضع از همكاران در رشته ي خود بازخورد مي گرفت ودر اعتلاي سطح علمي دانشكده مي كوشيد. نقش دكتر عليمحمدي در ايجاد و دوام چنين گروهي بسيار پررنگ بود. به نظر من ارزش اين كار بسيار بزرگ است. از آن جنس كارهايي است كه تا صد سال تاثير مثبت آن باقي مي ماند.
بايد رفت و خاطرات همكاران و دانشجويان را جمع آوري وتدوين كرد. بايد ديد دكتر عليمحمدي چه كرد كه يك دانشكده ي قديمي -كه بنا به سنت جهان سوم زود پير و فرتوت مي شود- جاني دوباره بگيرد و دوباره جوان شود. ارزش اين كار كم از احداث و تاسيس نيست. در واقع در مملكتي چون ايران اين كار درايت بسي بيشتر مي خواهد.

ياد و نام و خاطره ي دكتر عليمحمدي زنده باد و راهش پر رهرو!

۱۲ نظر:

quark.lepton گفت...

سلام
دقیقا همینطور که فرمودید. کلا این دولت با کلماتی مثل اولین ، بزرگترین ، عظیم ترین ، اولین بار در جهان خیلی حال می کند.

ارزش یک انسان به تمامی کارهای خوب ونیکی است که در کل عمرش انجام می دهد حال اگر یک یا چند کارش هم برجسته باشد بسیار عالی است. بنده هم ایشان را نمی شناختم ، کم و بیش اطلاعاتی از ایشان داشته و دارم.

اما با این اوصافی که شما از ایشان می گویید در مورد " رياست دانشكده ي فيزيك دانشگاه تهران " در خواست ما هم این است که محیطی علمی و بسیار عالی برای همکاری استادان و دانشجویان فراهم آید. حالا اگر اظهار نظر سیاسی یا هر چیز دیگری دارند بکنند ولی فضا را آلوده و مسموم نکنند ، کارهای علمی خود را انجام دهند. جدا الان وضعیت گروههای ما اینگونه نیست.
باشد که چنین روزی را ببینیم
موفق باشید

م گفت...

راه و رهرو به علم نمی یاد!

ایلیا گفت...

سلام
واقعا نکته ی مهمی رو مطرح کردین. قبل هر چیز
روح دکتر علیمحمدی شاد و قرین رحمت باد. واقعا ایشون نه تنها مظلومانه ترور شدند بلکه قبل و بعد حیاتشون هم این مظلومیت بوده و هست. من شناخت مختصرم بیشتر به مصاحبشون تو گامای دکتر شریعتی اینا برمیگرده. ولی همونم شخصیت والا و قابل احترامشون رو نشون می داد. کمترین کار ایشون و همدوره هاشون این بوده که اون موقع تو ایران موندند و با همین سیستم علیمحمدی شدند. برخلاف نسل ما دهه شصتیها که با یک غوره سردیمون میشه وبا یک مویز گرمی. حالا اول دوم یا سومش به قول شما مهم نیست ولی اون دوران به نظرم اقتضاعاتی داشته و از دوره های پیشین و بعدی سختتر بوده (همین الانم فیزیکدونای حاصل اون دوره خیلی در معرض انتقاد هستند) و اونا واقعا تنها هدفشون عشق به علم و فهمیدن بوده. همین یه موضوع اگه تو محیط علمی باشه همه سرشون تو کار خودشون میشه و اصلا فعالیت علمی جایی برای سرک کشیدن و دیگران کوچک کردن برای بزرگ نمودن خود نمی مونه.

اما سخن آخر اینکه این اولین بازی یه جورایی از مسئله ی عدم وجود ذهنیت پیشرفت که چند وقت پیش بحث شد هم متاثره. در واقع هدف انجام کاری و حصول پیشرفت نیست. هدف خودنمایی آن هم از مسیر له کردن دیگران
است. از وقتی یادمه همیشه مردم دور و برم و چه بسا خودم مشغول مقایسه های اصطکاک آفرین بودن که این اولین بازی هم همون مقایسه است. البته منجوق خیلی بیشتر از اینها رو این موضوع در طول انتشارش بحث کرده. امید آنکه ذهنهامونو مثل دکتر علیمحمدی سالم و لبریز از عشق کنیم!

منجوق گفت...

Late Dr AliMohammadi was a great man! However, selflessness of that generation has been disproportionately exaggerated.
Your generation does not owe their generation anything.

Hold your head high and be proud!

سیدمهدی سجادی گفت...

سلام
گرچه من سال 85 و بعد از ریاست ایشون وارد دانشکده شدم ولی مشاهداتم میگه درسته، ایشون تو کارشون خیلی جدی بودن!
امیدوارم دانشکده ما بتونه الگوی خوبی بشه برای محیط علمی در ایران...ما هنوز خیلی خیلی کار واسه انجام دادن داریم!
همه جامعه فیزیک این مملکت راه طولانی واسه رفتن داره...کلی کار رو زمین مونده!
امیدوارم موفق باشیم!

ستاره گفت...

من خیلی نگران شما و همسرتون هستم.نمی دونم چرا روی مهر ههای نخبه فیزیک دست گذاشتن!لطفا مراقب خودتون باشید

منجوق گفت...

به ستاره
نگران نباشيد! ما خودمان كه اصلا به اين چيز ها فكر نمي كنيم.

یکی از دانشجوهای دکتر گفت...

با سلام
اگر چه موقع اممتحانا بود ولی بچه های دانشکده زحمت کشیده بودن و یه ویژه نامه برای سالگرد ایشون دادند بیرون
اگر چه کلی نقص و ... داره ولی جاهایی مثل مصاحبه با خانمشون خیلی جالب بود. مثلا یه جاهایی خانمشون حرفای زیر رو زده که انصافا علیمحمدی این جوربود( امیدوارم بزرگنمایی و بت سازی صورت نگیره)

ببخشید که طولانی میشه.

1.خیلی صادق و بی شیله پیله بود. اهل مکر و حیله هایی که اکثر آدما به خرج میدن نبود. تو کارشم بسیار جدی بود میگفت من تو کار اصلا شوخی ندارم اگه کاری غلطه، غلطه!

2.، یادمه گاهی که باتلفن صحبت می کرد بهش می گفتم چرا با بعضیا داد و بیدا می کنی با بعضیا با لبخند جواب میدی؟! می گفت آخه بعضیاشون خیلی خوب تلاش می کنن، وقتی به بعضی ها می گی کاری که کردی اینجاهاش غلطه برو درستش کن، میرن دوباره همونو دست نخورده برمیگردونن! خوب من که این همه تلاش می کنم وقتی این رو می بینم انگیزه ام گرفته می شه.


3. می گفت من به همون اندازه که سخت میگیرم به همون اندازه درس میدم! میگفت من نسبت به اوائل خیلی خوب نمره میدم چون میبینم فایده نداره!

4. یادمه 13 سال از ازدواجمون گذشته بود خودش دکتراشو گرفته بود به من گفت حالا تو برو دانشگاه! بچه هامون هم کوچیک بودن. من هم گفتم نه من 13ساله درس رو گذاشتم کنار سراسری قبول نمی شم، گفت خوب برو آزاد.
روانشناسی می خواستم با اینکه رشته دیپلم ام این نبود. فلسفه و عربی و این درسارو نخونده بودم دکتر گفت اون با من! و خودش بهم فلسفه رو درس داد و روانشناسی خوندم.

5.سر پروژه سزامی خیلی حرص میخورد. ایران باید هرسال یه مبلغی رو برای پروژه پرداخت می کرد که چندسال بود پرداخت نمی کرد. حتی رفته بود وزارت علوم دعوا! میگفت ما یه کشور بزرگیم مسلمونیم باید با بقیه فرق داشته باشیم نه اینکه مسئولان قول بدن ولی بودجه ندن.

6.دخترم می گفت بابا من دانشجوام ، تو درس می خونی؟!
...

پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش( حالا سوای از مسائل فرعی و ...)

http://basijut.ir/component/k2/item/download/98

ناشناس گفت...

http://www.iransima.ir/FilmDescription.jsp?IDCode=323304&pCode=36&pType=2011-01-12&place=calendar

سمیرا گفت...

یادنامه یِ دکتر علیمحمدی توسطِ بسیجِ دانشجویی؟؟؟! چه شود!!کارتِ عضویتِ بسیج فوتوشاپی که البته صادر کردند واسه دکتر بعدِ اون حادثه، یاد نامه هم منتشر باید بکنن خب!

ناشناس گفت...

متاسفانه شما اطلاعات کافی راجع به ریاست دانشکده فیزیک دانشگاه تهران ندارید.
گروههای قبلی تحولاتی را ایجاد کردند که اثراتش در زمان دکتر علیمحمدی دیده شد.
اما هرگز استقلال مالی و مدیریتی که دانشکده فیزیک بدست آورد نتیجه کار علیمحمدی نبود.

منجوق گفت...

چه بهتر! از زنده ها سئوال كنيد و ببينيد چه شد كه دانشكده جاني دوباره گرفت. چه بهتر آنان كه نقش داشته اند زنده اند و مي توان از گنجينه ي تجربياتشان بهره برد.
من اينجا قصد قهرمان سازي ندارم. قصدم اين است كه بفهميم چگونه مي توان از فرسودگي يك دانشكده جلوگيري كرد. راه را ياد بگيريم مدون كنيم و به بقيه ياد دهيم.