۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

چند نكته در مورد مسئله ي افسردگي


به دنبال كامنتي بحثي داغ در مورد مسئله ي افسردگي در بين دانشجويان در گرفت. در اين راستا مي خواهم بر چند نكته تا كيد كنم:
1) اگر دوستي ، دانشجويي آشنايي داريد كه علايم افسردگي از خود بروز مي دهد از مطالعه ي اين وبسايت غافل نشويد. بيشتر موارد توصيه شده در اين مورد است كه چگونه شخص مزبور را به سمت متخصصان مربوطه هدايت كنيم. شايد فكر كنيد اين كارها مال خارجي هاست. اشتباه مي كنيد در دانشگاه هاي ما هم متخصصان روانشناسي كه بتوانند به اين گونه دانشجو ها كمك كنند هستند.
اما براي اين كه كاري از پيش برند نياز به ياري مسئولين دانشگاه و خوابگاه ها دارند. درست مثل يك پزشك معمولي كه نسخه مي دهد اما آخر سر اطرافيان بيمار هستند كه بايد شرايطي را فراهم كنند تا درمان صورت بگيرد. اگر اين ياري و همراهي نباشد بهترين پزشك دنيا هم كار زيادي از پيش نمي برد.متاسفانه عموم اساتيد دانشگاه هاي ما در اين موارد «عامي» مطلق هستند! از زمان درگذشت حميد من در اين باره با اساتيد زيادي صحبت كردم و از بيسوادي و بي اطلاعي مطلق آنها در اين موارد شوكه شدم. حتي خيلي آدم هاي با مطالعه هم در اين توهم به سر مي بردند كه وجود خودكشي و افسردگي در بين دانشجويان دانشكده شان نشان از سطح بالاي علمي دانشكده ي آنها دارد!!!!
مي گفتند: «خوب دانشجوياني وارد دانشكده مي شوند كه همه عمر خود شاگرد اول شده اند وقتي وارد دانشكده مي شوند از بس ما كارمون درسته مي بينند دست بالاي دست بسيار است افسرده مي شوند و خودكشي مي كنند!! خوب ما كه نمي توانيم سطحمان را پايين بياوريم تا كسي خود كشي نكند!» درجه ي بي اطلاعي و توهم خود بزرگ بيني را ملاحظه مي كنيد!! حداقل معلوماتي كه ما بايد داشته باشيم آن است كه در رسيدن يك جوان به آن مرحله تنها يك عامل دخيل نيست. عوامل بسيار پيچيده اي دست به دست هم مي دهند كه يك انسان به ان مرحله برسد. موارد خودكشي در دانشگاه كلتك هم بالاست. اما استادان آن دانشگاه بروز خودكشي را نشانه ي فخر نمي دانند. از اين موضوع ناراحت و خجالت زده اند و در پي آن هستند كه چاره اي بيانديشتند.

ببينيد! ما پزشك نيستيم، انتظار هم نيست كه مداواي پزشكي كنيم، اصلا هم نبايد در كار پزشكان دخالت كنيم. اما به عنوان شهروندان عادي (چه بماند به عنوان دانشگاهيان) بايد اطلاعاتي درباره ي بهداشت و... داشته باشيم و رعايت كنيم. اطلاعات بهداشت جسمي ما نسبتا بد نيست. نسبتا خوب رعايت مي كنيم. كاري نمي كنيم كه سلامت جسمي خود و يا دانشجويان را به خطر اندازيم. حداقل مي دانيم كه در موارد نياز بايد برويم مطالعه كنيم و در مورد بيماري هاي جسمي چيزهايي ياد بگيريم. اما در مورد بهداشت رواني بيشتر ما در جهل مطلق به سر مي بريم. مصداق« آن كس كه نداند و نداند كه نداند» هستيم. مطالعه ي اين وبسايت اندكي از اين جهل مركب مي كاهد.
2) در وبلاگ ابديت مطالب بسياري مفيدي در اين باره آمده كه بر آورد مطالعات بسيار و تجارب شخصي است. مطالعه ي آن را به شدت تاكيد مي كنم.
3) بد نيست در مورد پديده ي bipolarيك مقدار مطالعه كنيم. اين پديده كه يك سوي آن نبوغ و خلاقيت و سوي ديگر آن افسردگي فلج كننده است از موضوعاتي است كه به نظرم خوب است در اين وبلاگ به آن پرداخته شود. اگر مقاله ي مناسبي در اين باره سراغ داريد معرفي نماييد.

اميدوارم اين سري نوشته ها باعث شوند اندكي سواد عمومي دانشگاهيان نسل آينده ي ما نسبت به اين گونه مسايل بالاتر رود.
در پايان ياد آور مي شوم كه من هنوز سر حرفي كه در يادداشت «غ مثل غربت» زدم هستم! منجوق هميشه سر حرفش مي ايستد!
پي نوشت: اين نقشه ي خودكشي در دنياست كه از اين سايت برداشته ام. البته داده هاي مربوط به ايران نسبتا قديمي است (مال 20 سال پيش). كشورهاي قرمز رنگ (شامل چين روسيه ژاپن و فرانسه و بيشتر كشورهاي بلوك شرق مي شود) بيشترين درصد خودكشي را دارند. كشورهاي زردرنگ (شامل آمريكا كانادا استراليا هند و آرژانتين و شيلي و...) در درجه دوم خطر هستند.در كشورهاي آبي رنگ كه شامل ايران و انگليس و ايتاليا و آذربايجان و برزيل و مكزيك و مصر و... مي شود نسبتا خودكشي كمتر است. از كشورهاي سفيد داده اي ندارند.
وضعيت ايران (حداقل ايران 20 سال پيش) خيلي در مقايسه با كشورهاي ديگر وحشتناك نيست. اما مي توان به طرز قابل ملاحظه اي با بالابردن معلومات اين آهنگ خودكشي را كاهش داد. در خيلي از موارد مسئله قابل پيشگيري است.

۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
دبیرستان که بودم مشکلاتم اونقده شدید شده بود که سر درد و گرفتگی قلب حتی پیدا کرده بودم. حالا مشکلم چی بود؟ چیزای مختلف ولی همه اش برمی گشت به دوری که از خدا احساس می کردم و خدای خودم رو از دست رفته می دیدم
خیلی تودار بودم ولی با همه اینا بابا مامان پاشده بودن اومده بودن مدرسه و ...
یه دفعه دیدم به نوبت و به دفعات چند تا از بچه ها میان می گن که مشاور مدرسه گفته فلانی بیاد...
هی ازش فرار می کردم تا اینکه آخرش پرسان پرسان ططرف ما رو پیدا کرد.

فکر میکردم هیچ کاری نمیتونه بکنه برام . بنابراین یه خرده با هم صحبت کردم و سر کارش گذاشتم تقریبا!!!!
سرکارش گذاشتم چون میدیدم خیلی آدمی نیست که بتونه مشکلم رو حل کنه.یعنی یه جورایی اعتماد و اعتقاد قلبی نبود.

مشکل من در طول n سال بالاخره حل شده خدا رو شکر ولی دارم به این فکر می کنم که برای بقیه کسانی که مثل من میشن کی باید چیکار کنه؟

یه سری مشکلاتی که توی جامعه ما پیدا میشه روانشناس آکادمیک (به معنای مطالعاتی که در غرب روی روان صورت میگیره) نمیتونه حلش کنه
ماشاءلله رشته های روانشناسی ما هم که همه شون کپی برداری و ترجمه.
درسته که خیلی از مشکلات همه مردم جهان مشترکه ولی اصلا نمی توان عقایدی که در ایجاد علم و استفاده از آن پیش فرض صاحبان اصلی اون علم هست رو نادیده گرفت.


حوزه هم که ماشاءلله هنوز خواب تشریف دارن توی این مواردی که بهشون نامربوط نیست . یکی نیست از این خواب خوش بیدارشون کنه.

منجوق گفت...

علاج همه ي بيماري هاي جسمي هم دانسته نيست. اما اين دليل نمي شود از پزشك فرار كنيم. خوب! آدم اول به پزشك مراجعه مي كند. اگر درمان نشد آن گاه يك فكر ديگر مي كند.

همان طوري كه ابديت در وبلاگش تاكيد كرده مراكز مشاوره دانشگاه ها را جدي بگيريد.

من در مورد دانشگاه تبريز ودانشگاه صنعتي سهند تبريز اطلاع دارم كه چند نفر از دوستان قديمي ام به مشاوره رفته بودند و نتايج خيلي خوبي گرفته بودند. به هر حال آنها درس مربوطه را خوانده اند. بيش از افراد معمولي اجتماع مي توانند كمك كنند. هر چند شايد نتوانند معجزه كنند.

جوانه ای در برف گفت...

در کتاب جز و کل هایزنبرگ هم وقتی از رفتنش به انیستیتو بور مینویسد این مطلب را بیان میکند که در ابتدای امر مواجه شدن با جوانانی که از وی باهوشتر و با انگیزه ترند در این انیستیتو برایش سخت بوده لفظ افسرده شدن را هم گمان میکنم حتی به کار برده باشد
اگر مکان ها را اشتباه گفتم معذور بدارید که حافظه ام بیشتر یاری نمیکند
ولی خب هایزنبرگ به خودکشی نرسیده ...

کتابی هست به نام ویزگی های کودکان تیزهوش تهیه و تنظیم دکتر ا÷ه ای نشر سمپاد مقالاتی دارد من باب مشکلات این دست از نوجوانان و جوانان
در مقاله ای این مطالب را نوشته :

یک مطالعه ی طولی بر روی تیزهوشان خلاق در سطح آموزش عالی و دانشگاه نشان داد که از بیست و چهار نفر 16 نفر (66%) به خود کشی فکر کردند و 8 نفر از بیست و چهار نفر حداقل یکبار اقدام به خود کشی نمودند (ویلینگز 1982)

جملات راعینا نعل به نعل از روی کتاب نوشتم

البته در ÷اراگراف بعد گفته که عده ای از ÷یشگامان نظرشان این است که با معیار های متفاوت آمار تغییر میکند
ولی به طور کلی مطالب حاکی از این است که آنها به دلیل مشکلاتی که دارند بیشتر دچار افسردگی و غیره میشوند .

جوانه ای در برف گفت...

به ناشناس

مشاوران مدارس را نباید با مشاوران دانشگاه یکی کرد خود من که در یکی از به ترین مددارس درس خواندم و از قضا آدم مشکل دار هم تویش زیاد مشاور خوبی نداشت و در حقیقت هر که بیکار بود در مدرسه و جزو باند کادر مدیریتی جدید مشاور شده بود .

جوانه ای در برف گفت...

ضمنا یکی از وظایف مشاوران این است که مطالب را به مدیر و غیره و حتما پدر و مادر انتقال دهند یعنی هرچه به مشاور بگویی بدان که فردا کف دست پدر و مادر است حال آنکه در دانشگاه چنین نیست و اگر نخواهید خانواده ی تان هم نمیفهمند و البته در مطب دکتر

منجوق گفت...

fi نظرم اين شعار «لبخند را از همديگا دريغ نكنيم» از روي يك احساس دفعي و آني است. بعد از هر خودكشي عده اي كه احساسي مي شوند چنين چيزهايي مي گويند و بعد فراموش مي شود مي رود پي كارش.

كار اساسي آن است كه معلومات عمومي درباره ي اين پديده را با مطالعه بالا تر ببريم:
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-204.aspx

منجوق گفت...

من اگر رئيس دانشگاهي بودم براي همه اساتيد وكاركنان سالي يك بار كلاس ترتيب مي دادم. از مشاوران روانشناسي مي خواستم تا سخنراني عمومي كنند.

منجوق گفت...

لازم به ذکر است که در صد قابل توجهی از نوابغ دنیا و به خصوص فیزیکدانان بزرگ -در دوره ای از زندگی خود -با امراض گروه اول که ابدیت اشاره کرد دست و پنجه نرم کرده اند. یک مثال مشهور آن بلتزمن است:
http://www.famousbipolarpeople.com/ludwig-boltzmann.html
مثال ها فراوانند. یک جامعه ی علمی پیشرفته از پتانسیل این گونه افراد استفاده می کند و علم را رشد می دهد. در جوامع عقب افتاده لمپن ها به جان امثال بلتزمن ها می افتند.

منجوق گفت...

The link between genius and mental illness
Gifted, successful people with depression, bipolar and anxiety disorders
--------------------------------------------------------------------------------
:
http://www.moodletter.com/GeniusMentalIllness.htm

ناشناس گفت...

ممکنه در زمینه ی bipolar منبع فارسی معرفی کنید ؟

منجوق گفت...

من سراغ ندارم. امیدوارم که خواننده ها منبعی معرفی کنند تا خودم هم بیشتر مطالعه کنم.

از قرار معلوم بین مشاهیر و نوابغ بسیاری بایپلار بوده اند و یا هستند:
http://www.mental-health-today.com/bp/famous_people.htm

یکی شان هم Turnerکیهانشناس معروفه که به همراه کُلب کتاب
the early universe را نوشته.

برای همین هم هست که این همه روی کنترل و هدایت صحیح آن مطالعه می شود.

منجوق گفت...

زندگی نامه ی ترنر:
http://business.highbeam.com/136942/article-1G1-116687421/lost-years-michael-turner-find-out-lab-rats-and-porsches

ناشناس گفت...

در عالم موسیقی، در میان افراد خلاق فراوان هست به عنوان نمونه Axl Rose