۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

چگونه در فرزندانمان براي درس خواندن انگيزه ايجاد كنيم

مي دانيد كه پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در خانواده هاي طبقه ي متوسط از دغدغه هاي اصلي والدين است به گونه اي كه حاضرند هر چه قدر كه شد هزينه بدهند تا فرزندشان خوب درس بخواند. به نظر من هزينه ي آن چناني لازم نيست. اگر با30هزار تومان در ماه كفيل يكي از مددجويان مستعد بنياد كودك شوند در فرزندشان تاثيرگذاري لازم را خواهد داشت . از قديم همين رسم بين اعيان و اشراف براي تشويق فرزندانشان به درس خواندن بوده. گويا امير كبير نيز در كودكي به همين منظور حمايت مي شده! آن قدر فاصله گرفته ايم كه اين سنت ها هم-كه حكمتي داشته و منفعتي- فراموشمان شده! نمي توانم صد درصد تضمين كنم كه اين روش براي ايجاد انگيزه نتيجه مي دهد. در مورد برخي ممكن است نتيجه بدهد ودر مورد برخي ديگر، خير. اما امتحان آن به خرجي كه مي شود مي ارزد 30000تومان يعني قيمت يك كيلو و نيم گوشت گوسفندي و يا هزينه ي شام يك خانواده ي سه نفره در رستوراني متوسط درشمال تهران. خانواده ها براي تشويق فرزندان خيلي بيشتر از اينها خرج مي كنند! به علاوه اين خرج اگر حتي باعث ايجاد انگيزه نشود، «جاي دوري نمي رود.» كسي چه مي داند! شايد اميركبيري اين وسط سر برآورد! درهرصورت دل كودكي يتيم ويا بي پناه شاد مي شود.

امضاء:
ياسمن فرزان

۲۲ نظر:

آرزو گفت...

منجوق عزیز
شاید باورت نشه تا مدتها از باز کردن اون سایت طفره می رفتم مثل باقی وقایع تلخ زندگی که با ندیدنشون انکارشون می کنیم تا احساس عجز نکنیم در مقابل بزرگی و تلخی اون مشکل.
جند وقت پیش بالاخره سری به سایت بنیاد کودک زدم،میون اونهمه عکس انتخاب برام سخت بود. کاش میشد به همشون کمک کرد...

منجوق گفت...

آرزو جان
اتفاقا بنياد كودك نشاط انگيز است چون مي بينيد با هزينه اي نسبتا كم در ماه مي توانيد تغييري ايجاد كنيد.
بعد از مدتي بچه ها به شما نامه مي نويسند و از شادي ها و پيشرفت هايشان مي گويند. از لحن معصومشان معلوم است كه از ته دل نوشته اند.

منجوق گفت...

شايد وسع ما اجازه ندهد كه كفيل همه ي آن كودكان بشويم اما با تبليغ درباره ي بنياد كودك افرادي بيشتري دور و بر ما به اين كار اقدام مي كنند. در چند ماه اخير من نتيجه ي اين تبليغ را به عينه ديده ام. «آنا» براي تبليغ خيلي زحمت كشيد ودر مورد شعبه ي تبريز خوب نتيجه داد.
سايت آنا
http://anaa.blogfa.com

منجوق گفت...

اگر مشكل انتخاب هست من مورد زهرا با شماره ي پرونده ي

70828از شعبه ي تبريز را پيشنهاد مي كنم كه خيلي وقت است منتظر است. اين انتظار بايد خيلي سخت باشد. سخت تر از انتظار براي نتايج كنكور.
هر روز انتظار به گمانم دارد ضربه اي به او مي زند.

ناشناس گفت...

خانم دکتر :
مگر خود این کودکان با بنیاد به طور مستقیم در ارتباط هستند و میدانند که قرار است برایشان کفیل انتخاب شود و چشم انتظارند؟
منظورم ان است که مثلا اینطور نیست که مادر پدرشان و یا بزرگتری روند تشکیل پرونده و در نهایت کفیل پیدا کردن را طی کند؟

منجوق گفت...

اين بچه ها قيم دارند. خوشبختانه زهرا هم مادر دارد و هم پدر. بگذاريد توضيحات بنياد كودك را درمورد زهرا كپي وپيست كنم تا منظورم را متوجه بشويد:

«پدر زهرا دچار ورشکستگی مطلق شده و کار وسرمایه خود را از دست داده است ،به خاطر این مسئله تعادل روانی خود را حدود سه سال پیش از دست داده و قادر به تامین هزینه‌های زندگی خود نمی‌باشد. این وضعیت موجب شده مددجو به همراه مادرش به کار در منازل مردم بپردازد و با فروش گل‌های چینی که خودشان درست می‌کنند درصدی از نیازهای خانواده را بر طرف کنند. همچنین وجود اینگونه مشکلات باعث شده تا فشار روانی شدیدی به مددجو وارد شود.با توجه به شرایط مغموم کننده زهرا کمک های شما مرحمی است بر دردهای او و خانواده وی.»

من دقيقا نمي دانم كه به بچه ها مي گويند كه نام آنها در ليست مددجويان هست يا خير. اما به دلايلي فكر مي كنم زهرا مي داند (چون برادرش هم جزو مددجويان بود كه چند روز پيش كفيل پيدا كرد. برادر او چند سال از او كوچك است.
از اين كه مشخصات پدر و مادرشان دقيقا يكي بود حدس زدم بايد خواهر و برادر باشند.

مي دانيد كه دخترهادر آن سن چه قدر به اين كه «دوست داشته شوند» حساسند. حتي اگر زهرا احتياج مالي هم نداشت باز هم اين انتظار به او ضربه مي زد.

منجوق گفت...

فرهنگ ما اين گونه است كه وقتي براي يك بچه تولد مي گيرند مهمان ها براي بچه ي ديگر هم كادو مي خرند كه دل او نشكند.
اگر كفيل مهرباني كه برادر زهرا را به كفالت پذيرفته مي دانست او خواهري مددجو هم دارد لحظه اي در قبول كفالت او درنگ نمي كرد.

ناشناس گفت...

سلام
درخواست یک مشاوره داشتم، چگونه برای نوشتن پایان نامه دکترا در حوزه علوم انسانی، مدیریت زمان انجام دهیم؟ یعنی مثلاً خود را متعهد کنیم روزی یک صفحه بنویسیم یا نه روزی متعهد شویم که روزی یک ساعت یا دو ساعت مطالعه کنیم؟ یعنی صفحه ای کار کنیم یا ساعتی؟ میزان کمکی که از استاد راهنما و مشاور انتظار داریم چقدر است؟ یعنی در ماه چند ساعت باید با آنها صحبت کنیم؟ اگر مطمئن هستیم استاد راهنما طبیعت و ذاتش به گونه ای است که تقریباً هرچه را بنویسیم تایید می کند و می گوید خوب است و اشکالی نمی گیرد چه باید کرد؟ یعنی به استاد راهنما فشار بیاوریم که از مطالب ما اشکال بگیرد؟ و دائما از او سؤال کنیم؟ چون استاد راهنمای من حداکثر اشکالات ادبیات و نگارشی از متن من بگیرد ولی اشکالات محتوایی نمی گیرد و همه را می گوید خوب است ولی من از روی سخنان استاد مشاور متوجه هستم که متن من هنوزخیلی ناپخته است

منجوق گفت...

سلام
من در مورد علوم انساني چندان اطلاعي ندارم. ولي به دانشجويانم به هنگام كار مي گويم آرام آرام مطالب را جمع آوري كنند دو ماه مانده به تاريخ دفاع به compileكرده پايان نامه براساس مطالب جمع آوري شده و محاسبات جديد و... مي پردازند.

بله! به استاد راهنمايتان فشار آوريد كه حتما نقد خود را به شما بگويد.

متاسفانه شاهد بوده ام اساتيدي كه قبل از جلسه ي دفاع خيلي "مهربوون" بوده اند سر جلسه ي دفاع شديد تر از اساتيد ممتحن راه حمله را پيش گرفته اند اما اساتيدي كه به هنگام نوشتن پايان نامه سخت گيري مي كرده اند به هنگام دفاع نقش وكيل مدافع را بازي كرده اند.
به قول مولوي
از خنده هاي شير ايمن مباش! نظر چند نفر را بپرسيد تا پايان نامه تان تا حد امكان پخته شود.

آرزو گفت...

من خودم یه دختر کوچولوی شیرین دارم. دوست دارم ارتباط با یه پسر کوچولو رو هم تجربه کنم(نه بعنوان کفیل شاید بشه گفت مثل یه مادر خوانده!)و حتی شده از طریق نامه ای ماهیانه. شاید این موضوع در انتخاب کمکم کنه.البته چون قبلا تجربه همکاری با این بنیاد رو نداشتم نمی دونم این نگرش من به مقوله کفالت درسته یا نه؟

منجوق گفت...

به آرزو:


محمد رضا 8 ساله از تبريز
شماره ي پرونده 71682


اؤزي دي چي وار! عكسين گؤرسز بولسيز نيه بله دييرم.

ارزو گفت...

دقیقا به همون شیرینیه که گفتین! ساغ اولاسیز

!done

این polyglot بودن هم عالمی داره

باران گفت...

سلام منجوق عزیز. با استراتژی کامنتها کلی موافق بودم و این پی‌گیری‌تون برای بنیاد کودک رو واقعا تحسین می کنم. میزان ارتباط شما(یا هر کسی که قبول هزینه می کنه) با این بچه ها چقدره؟ اینطور فهمیدم که این بچه ها خیلی نیازمند محبت پدری و مادری نیستند که نگرانی از وابستگی وجود داشته باشه. تکلیف این رابطه چفدر روشنه؟
من خوابگاه که بودم بچه های زیادی مسوولیت تدریس یا ... برای بچه های بهزیستی رو به عهده می گرفتن. گاهی این بچه ها رو به خوابگاه میاوردن و براشون تولد می گرفتن و ... . با توجه به سن و تجربه دانشجوها، گاهی بچه های بهزیستی خیلی به معلمشون وابسته می شدن و مشکل ایجاد میشد. برای همین میخوام بدونم اینجا سطح روابط چطور کنترل میشه.

ناشناس گفت...

http://www.aftab.ir/news/view/2011/jan/01/c1_1293881353.php/شهید-مسعود-علیمحمدی-از-نمای-نزدیک

ناشناس گفت...

خانم دكتر
اين بنياد كودك و تبليغ شما ازاين بنياد \ مثل قانون پايستگي انر‍ژي شده.
كه هر جا كه فيزيك پيشه ها ميرسن\ حرف از پايستگي انرژي به ميان مياورند!

منجوق گفت...

به باران
اکثر این بچه ها با مادرشان زندگی می کنند. تا جایی که من دیده ام همه ی آنها با خانواده زندگی می کنند. بنابراین از لحاظ عاطفی کمبود آنچنانی ندارند. ولی در خیلی موارد پدر و مادر آنها بیسواد و یا کم سواد هستند. برای همین برایشان مهم و مفید است که چند نفر آدم تحصیلکرده به عنوان کفیل و چند مددکار حرفه ای در زندگی شان باشد تا احیانا راهنمایی ای بکند و...

منجوق گفت...

من از طریق نامه با مددجویان تحت کفالتم در ارتباطم. ارتباط همان گونه شکل گرفته که منظور من بود. نامه هایمان نسبتا رسمی است. بچه ها به درستی دریافته اند که تحصیل آنها و فعالیت های فوق برنامه ی آموزشی آنها برای من بسیار مهم است.
در نامه هایشان می خواهند نشان دهند که سعی خود را می کنند. مطمئنم در عمل هم چیزی جز این نیست. من هم دقیقا چنین رابطه ای می خواستم. روحیه شان هم ماشا الله خوب است. هم گزارش ها چنین می نویسند و هم شادی در عکس هایی که می فرستند موج می زند.

منجوق گفت...

يادش به خير!
يك سال و نيم پيش من از طريق كامنت هاي اين يادداشتم با بنياد كودك آشنا شدم:
http://monjoogh.blogspot.com/2009/07/blog-post_04.html

منجوق گفت...

بعد هم اين مرامنامه را نوشتم:
http://monjoogh.blogspot.com/2009/07/blog-post_08.html

ناشناس گفت...

عزيزي كه خارج زندگي مي كند از من خواسته بود كه مبلغياز طرف او به حساب بنياد بريزم. (البته از خارج هم مي شد اين كار را كرد.) آن مبلغ را به عنوان هديه به زهرا (به شماره پرونده 70828)پرونده ي در حساب ريختم. براي يك ماه او شايد كافي باشد. اميدوارم تا ماه بعد كسي كفالت او را قبول كند.

ناشناس گفت...

اگر تصميم به كفالت گرفته ايد هر چه زودتر بهتر. "در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست!" يكي دوهفته اين ور و اون ور براي شما فرقي نمي كند ولي براي مددجوي نوجوان كه اتفاقا خيلي خوب مي فهمد و مادرش خيلي اين زمان مهم است

منجوق گفت...

امروز دوباره به سايت بنياد كودك سر زدم وديدم هم زهرا و هم محمد رضا از ليست مددجويان منتظر خارج شده اند. زنده باد مردم شريف و خير خواه!