۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

توريسم و نايلون (كيسه پلاستيكي)

اين نايلون هايي كه كنار جاده ها نزديك شهرها ي ايران پخش و پلا هستند بدجوري توي ذوق توريست مي زنند. آنان كه به شهر و ديار خود علاقه دارند و مي خواهند شهرشان توريست پذير شود و امكان و وقت آن را هم دارند اي كاش ترتيبي دهند تا مردم -به خصوص دانش اموزان و دانشجويان- براي جمع آوري اين زباله ها بسيج شوند. در فنلاند كه بوديم يك همچين فراخواني داده بودند. همكاران ما هم در دانشگاه هلسينكي رفتند براي كمك.
كاشت درخت در كنار جاده اگر با اصول درست وبا برنامه ريزي علمي باشد هم مفيد است. هم براي جلب توريست هم براي تلطيف هوا و هم از نظركم كردن خطرات جاده اي . البته اصول درست را متخصصين مي دانند. قبل از اقدام حتما بايد با متخصصان مربوطه ي مختلف مشورت كرد و نظر خواست.

توضيح در باره ي عنوان: چيزي را كه ما تبريزي ها در محاوره ي روزمره نايلون مي خوانيم تهراني ها كيسه پلاستيك يا پلاستيك مي خوانند. مثلا به بقالي مي گويند "آقا يه دونه ديگه پلاستيك بده". نسل قديم چه توي تهران و چه توي تبريز مي گويند "مشماع". من خودم اولين بار كه اصطلاح مشماع را شنيدم نفهميدم آقاهه چي مي گه. امريكايي ها مي گويند plastic bag. تركيه اي ها مي گويند چانتا. ايتاليايي ها مي گويند لا بُرسا. بيشتر از اين نمي دانم.
گفتم توضيح بدهم تا كاملا روشن باشد!
نكته ي مهم:
توضيح «بديهيات» از اين جنس براي توريست خيلي مهم است. آن چه كه شما در ذهن خود بديهي مي پنداريد شايد از نظر توريست كه غريب است و با اصطلاحات شما ناآشنا، بديهي نباشد. هرگز نبايد رفتاري نشان دهيد كه اين معنا را بدهد كه "اه! اين چه خنگه! اين بديهيات را هم نمي فهمه." چه بسا شما هم اگر در يك محيط ناآشنا قرار بگيريد چندان تيزهوش به نظر نرسيد! من شخصا در زمينه پيدا كردن جهت و آدرس يابي خيلي ادعاي تيزهوشي دارم. اما در ژاپن كه ماشين ها فرمان راست هستند حسابي خنگ شده بودم! توريست ها دوست ندارند به شهري روند كه مردمشان آنها را مسخره مي كنند. نيامدن توريست يعني از دست دادن درآمد! تيزهوش واقعي كسي است كه كاري مي كند كه توريست ها بيايند و پول خرج كنندو باعث رونق اقتصادي شوند!! ما هم كه دوست داريم فيزيكپيشه ي خارجي بيايد و برايمان سمينار دهد و ما را از انزواي علمي در آورد. بارها گفته ام اين آمدن و رفتن ها براي پيشرفت جامعه ي علمي لازم است.

۲۴ نظر:

ایمان گفت...

سلام
ممنون،ایده ی جالبی بود.فقط زمان اقدام رو کی پیشنهاد میکنید؟(به نظر من قبل از عید)
در مورد تلفظ های مختلف نایلون:
گفتم شاید خالی از لطف نباشه اینا رو بگم،تو استان فارس و به خصوص "جهرم" و "لار" به نایلون،"نایلکس"،"نایلون" و"پلاستیک" میگن. پیرمردا به "چای" میگن"tea".به "بیمارستان"یا میگن"hospital" یا "مستشفی"(حضور ذهن ندارم) و ماشین که درجا کار میکنه و یا به اصطلاح ریپ میزنه میگن سلو(slow) کار میکنه و خیلی چیزای دیگه.........!

باران گفت...

خانم دکتر شما واقعا فکر میکنید که نقش مردم در جذب توریست چقدر است؟

سوالم صرفا در جهت این پستی که نوشتید نیست .اما بارها این جمله را از شما شنیده ام "جذب توریست یعنی درامد بالا و در نتیجه مبارزه با فقر است"من هم موافقم .

دقیقا منظورم ان است که اگر مردم درخت بکارند و اشغال ها را جمع کنند کمک کردهایم به جذب توریست
شما از من با تجربه ترید میشه اینجا یه کم توضیح بیشتر بدید

منجوق گفت...

به ایمان

چه جالب! در تبریز قدیمی ها در مسایل فنی اصطلاح روسی زیاد به کار می برند.

منجوق گفت...

به باران: تا جایی که مشاهدات شخصی اجازه می ده درباره اش می نویسم. تخصصی ترش را باید عطیه بگه.


به ایمان:
فکر می کنم 14 فروردین زمان بهتری باشه. یا اولین جمعه بعد از 13 به در!

باران گفت...

نه منظورم را شاید نتوانستم درست بنویسم .منظورم ان است که بعضی قوانین موجود و برخی دیگر از وقایع بوجود امده مانع از جذب توریست میشود. مثلا مردمانی هستند که از امریکا تا دبی سفر میکنند اما حاضر نیستند به ایران بیایندو...
حالا شاید هم شما متوجه منظورم شدید و ترجیح دادید که صحبتش را نکنیم.

منجوق گفت...

روی توریست های مسلمان که می تونیم حساب کنیم.
یک میلیارد مسلمان در دنیا هست. سه چهار میلیون توریست از بین آنها در سال به ایران می رسد البته به شرط آن که برنامه ریزی خوب باشد. در ادامه ی پست "آسپرین ناسیونالیزم" در این باره نوشتم. باید ترتیبی داده شود که مسافرت برای گردشگری که دغدغه های مذهبی دارد آسان باشد. در حال حاضر چنین نیست. گفتم احداث استراحتگاه هایی نظیر آن چه که در جاده قم است می تواند خیلی مفید باشد.
"در میخانه ببستند خدایا مپسند که در" مساجد را هم بندند که متاسفانه در بیشتر ساعات روز می بندند.
وضعیت بهداشتی وضوخانه ها و چادر هایی که در امامزاده ها می دهند که واقعا اسف بار است.

همه اینها یک طرف حداقل اگر ما بتوانیم توریست های ایرانی را از این به آن شهر جذب کنبم هنر کرده ایم. خیلی از توریست های ایرانی که به ترکیه یا مالزی می روند مقید به شعائر اسلام هستند. من مخالف مسافرت خارج نیستم. اتفاقا خیلی خوب است که سفر می کنند. می خواهم بگویم شهرهای ایران هم باید سعی کنند با استانبول و کوالالامپور در جذب توریست ایرانی رقابت کنند.

باران گفت...

ان پست را خوانده ام
گمان میکنم مردمان مملکت ما به وضع موجود عادت دارند .نه اینکه قبول داشته باشند . ولی فکر کردم منظورتان از زیبا سازی به منظور جلب توریست خارجی است.
البته ایا توریست داخلی هم باعث رونق اقتصاد است؟
اگر انطور بود که حداقل مردمان شمالی کشور مرفه تر زندگی میکردند!
از این جیب به ان جیب فرستادن پول نیست؟
نمیدانم واقعا میشود روی توریست مسلمان حساب باز کرد یا نه!حداقل انقدر که من در تماس بوده ام با مسلمانان غیر ایرانی بنا به بعضی دلایل حاضر نبودهاند به دیدن ایران بیایند.البته نمیگویم همه انهاولی اکثریت

بیایید درخت بکاریم گفت...

سلام/

آرزو بر ما جوانان عیب نیست...منم یه آرزو میکنم:

مثلا دانشگاه ها میتونن برای ورودی های جدیدشون(که ماشاءالله چه آزاد چه دولتی روز به روز در حال فزونیست) برنامه ای بذارند برای کاشت نهال...که بودجه اون نهال ها هم مشترکا شهرداری و وزارت علوم و وزارت کشاورزی(؟)و سازمان محیط زیست و خود دانشجویان تامین کنند.

حالا شما جای ورودی های جدید بذارید فارغ التحصیلان...دانش آموزان...کنکوری ها...اصناف...کارمندان...و...

در همین راستا هم مثلا یک سال رو بنام سال محیط زیست نام گذاری کنند(یا حتا کنیم) بعد در اون سال در اقدامی ضربتی در هر شهر و یا استان کمربند سبز درست کنیم یا چیزی شبیه به این:
http://en.wikipedia.org/wiki/Central_Park

و بنگرید به:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%A7%DB%8C

و:
http://www.greenbeltmovement.com/

خدا به آدمهایی مثه شما قدرت اجرایی بده...انشاءالله

منجوق گفت...

ترکیه سالی حدودا 25 میلیون توریست حارجی دارد. در آمد حاصل چیزی حدود 20 میلیارد دلار در سال است. حدود یک میلیون توریست از ایران به ترکیه می روند و حدود یک میلیون عرب. 23 میلیون بقیه از سایر کشورهاست: روسیه و کشوزهای اروپایی و....

در این میان ایرانی توریست های مقتصدند و دنبال حراجی ها می گردند!

در مقابل عرب ها حسابی خرج می کنند. عروسی های پرخرج و افسانه ای شان را روی بغاز ودر کشتی های تفریحی می گیرند : با آتش بازی آن چنانی و سایر تفریحات پر خرج.

در ترکیه راحتند. گوشت ذبح اسلامی شده و....
از عرب ستیزی هم خبری نیست.
وقتی پای جذب توریست در میان باشد "لورنتس عربستان" هم کاری از پیش نمی برد.

ناشناس گفت...

مثلا در مورد همین جذب توریست مسلمان:

یکی از اقوام از خاطرات سفر زیارتی اش به سوریه میگفت.که در یکی از بازارهای آنجا فروشنده جوان متوجه ایرانی بودن آنها میشود...جوان دانشجوی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) بود...و به شدت از دست سریال "کمربند ها را ببندیم" شاکی.چون در آن سریال دارد نشان میدهد عرب پولدار در فرودگاه چادر زده.
تازه اونجا کشور دوست و برادر سوریه است.

منجوق گفت...

سئوال خوبیست! چرا این همه مسافری که به شمال می رود باعث رونق اقتصادی شمال نشده؟!
شاید هم شده اما توزیع ثروت درست نیست. شاید به خاطر این که باعث تخریب محیط زیست شده. نمی دانم من اقتصاد دان نیستم. ولی توریسم داخلی در ترکیه از این شهر به آن شهر آشکارا باعث رونق اقتصادی می شود.

منجوق گفت...

من این سریال را ندیده ام.اما شما هم حرف مرا تایید می کنید. ناسیونالیزم افراطی به توریسم ما ضربه می زند. پیشنهادی که من دارم آن است که این ناسیونالیزم افراطی را کنار بگذاریم تا بتوانیم توریست جذب کنیم. حداقل بتوانیم توریست مسلمان جذب کنیم.

منجوق گفت...

در مورد شمال: تا 35 سال پیش توریسم- همان توریسم داخلی- واقعا باعث رونق اقتصادی شمال ایران می شد. مامان و بابای من خاطرات خوش از آن دوره و سفرهایشان به شمال زیاد دارند.


با شمالی ها هم که صحبت کنید با نوستالژی از آن زمان صحبت می کنند. بعد برنامه ریزی ها به هم ریخت و...اما بهتر است در این باره صحبت نکنیم.

منجوق گفت...

حتی همین تهران! در آن دوره شهرستانی ها می آمدند تهران و خوب پول خرج می کردند و باعث رونق اقتصادی می شدند: رستوران سورنتو با خاطره بستنی اورست, کافه نادری و....
اولی را که بسته اند دومی راهم که به روزی انداخته اند که آنان که به یاد ایام شباب به آنجا می روند با چشمان گریان (از روی حس غریبی ) بیرون می آیند.
شهرستانی هایی که برای حس نوستالژی به تهران سر می زدند ترجیح می دهند بروند ترکیه یا مالزی یا....

منجوق گفت...

از نوستالژی های مامان و بابا هایمان بگذریم! آینده ی ما جلوی ماست. ما باید خاطرات زیبای فردا یمان را همین امروز بسازیم! رستوران سورنتو نشد ده تا رستوران دیگر که در تهران هست!

خدا را شکر هنوز هم می توان خوش بود. هنوز هم می توان با همبن که هست خاطره آفرید و جذب توریست کرد. نکته در این است که چگونه؟! می شود! اما باید ابتکار عمل به خرج داد. باید هنر به خرج داد.

منجوق گفت...

این هم قابل توجه آقای وحیدی:
قبل از این که من دنیا بیایم. مامان و بابایم سفر لندن و پاریس در پیش داشتند. اول رفتند به مشهد. مادرم می گوید آن سفر مشهد شیرین ترین سفری بوده که به عمرش رفته.

به گمانم نبودن من هم بی تاثیر نبوده !!!!

منجوق گفت...

البته رستوران در تهران خیلی بیشتر از ده تاست . تعداد رستوران های خاطره انگیز تهران باز هم از 10تا خیلی بیشتر است. راستی این تهران ما هم دوست داشتنی است. من که دوستش دارم.

همین پست-داک ایتالیایی مان "مکس" آن قدر در تهران جاهای جالب پیدا می کند.
مهم این است که آدم هنر زندگی کردن بلد باشد.
آن گاه در خود تهران هم دیدنی های زیادی هست. البته پول می خواهد. مثل بیشتر جاهای دنیا!

Unknown گفت...

فکر می کنم قبلا هم این بحث را کرده‌ایم. در هر صورت باید عرض کنم تا زمانی که درآمد حاصل از توریسم در سرانه مردم درصد مهمی را تشکیل ندهد (مثل مردم ترکیه) در مورد اینکه شهر و طبیعتشان احساس مسؤولیت نخواهندکرد و مسافران داخلی هم به دلیل عدم کارایی نهاد های دولتی و فقدان ان جی او ها کماکان به ریخت و پاش آشغال مشغول خواهند که نمونه بارزش را می توان در جنگلها و سواحل گیلان و مازندران، فیندیقلو و گردنه حیران اردبیل و نیز خشک شدن دریاچه ارومیه میتوان دید.

یک معضل دیگر هم این است تا زمانی که مردم اطلاع جامع و دقیق و سازمان یافته ای از فرهنگ(زبان و ادبیات+عادات فولکولور + مذهب و ...) و تاریخ خود نداشته باشند هرگز قادر نخواهندبود میزبان حرفه‌ای توریستها باشند. مثلا یک زنجانی اصلا نمی داند گنبد سلطانیه زمانی فغفور آلانی نام داشته و کمتر اردبیلی می داند که شاه اسماعیل یک شاهر توانا بوده است و همچنین است شهرهای توریستی دیگری چون تبریز و خوی و ارومیه و مراغه و ...

البته مهمان نوازی سنتی (بخوانید غریبه پرستی!) از جهت اقتصادی تاثیر چندانی نمی تواندداشته باشد.

به هر روی ما همه موظف به تبلیغ و عمل در مورد جمع‌آوری پلاستیک و مواد مشابه و جلوگیری از ریختن آنها به طبیعت هستیم؛ چه توریست بیاید و چه نیاید. ما همه روی کره زمین زندگی می کنیم.

در این مورد:
تکجه "یاشاسین آذربایجان" دئمک یئترلی دئییل
http://anayurdumla.blogspot.com/2010/02/maraqli-ancaq-uzuntulu.html

منجوق گفت...

پول لازم است اما کافی نیست. هر چه در هنراز زندگی لدت بردن ماهر تر باشید با هزینه ی کمتری می توانید از زندگی لذت ببرید.
من خودم خیلی در این هنر ماهر نیستم ولی خیلی دوست دارم با راهنمایی های شما یاد بگیرم.

منجوق گفت...

به آیدین:
از یک جایی باید شروع کرد دیگه. انتظار ندارم با نوشته های من در این وبلاگ معجزه ای رخ دهد اما به اندازه ی همین تلاش کوچکی که می کنم تاثیر مثبت می گذارد.

Unknown گفت...

بله صحیح می فرمایید.
من هم خواستم در همین راستا ابعاد مؤثر دیگری را مطرح کنم تا هر کسی بتواند در حوزه دلخواه و مورد علاقه خود انرژی صرف کند.

البته موضوع مبارزه با ریخت و پاش نایلون یک وظیفه ساده همگانی است. من زمانی که سرباز بودم جهت تنبیه موظف شدم پلاستیکهای پراکنده را در چند هکتار کویر سیرجان جمع کنم! البته جمع‌اوری نایلون بسیار ساده‌تر از رژه رفتن بود. این کار نباید محدود به دوران سربازی باشد.

منجوق گفت...

کار سختی باید بوده باشد زیر آفتاب کویر. دست شما درد نکند.

منجوق گفت...

روش بهتر آن است که به جای نایلون تا حد امکان از کیف خرید استفاده کنیم. برای مرغ و گوشت و پیاز سخت است. امابرای خرید های متداول از بقالی عملی است.

منجوق گفت...

به ناشناسی که سراغ لینک فایل صوتی کلاس ها را می گرفت:
لینک را درست کردم.