۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

چند هفته ي اول دانشگاه

تبريك مي گويم به آن دسته ازخوانندگان منجوق كه امسال كنكور قبول شده اند و سال اول دوره ي كارشناسي هستند. چند هفته ي اول ورود به دانشگاه براي من كمي تشويش برانگيز بود. مدرسه مان كوچك بود و محيط بزرگ دانشگاه كمي مرا ترساند. به "سال بالاتري بودن" در مدرسه عادت كرده بودم و برايم كمي هضم "كوچك تر از همه بودن" مشكل بود!

ثبت نام كلاس ها آن موقع كامپيوتري نبود. از اين دانشكده به آن دانشكده مي دويديم تا قبل از اين كه ظرفيت تمام شود ثبت نام كرده باشيم. در صف هاي ثبت نام بلبشويي راه مي افتاد كه به تشويش من مي افزود. بعد از دو سه هفته به محيط جديد عادت كردم و تشويش ها از ميان رفت.

فكر مي كنم الان ديگه بعد از سه هفته كلاس ها جدي شده باشه و كلاس هاي حل تمرين هم يواش يواش تشكيل بشه. اگر مي خواهيد بعد از دوره ي كارشناسي دوباره ادامه تحصيل بدهيد يا شغلي مرتبط با همين رشته ي تحصيلي تون داشته باشيد، خوبه كه از همين حالا تصميم بگيريد كه جدي درس بخوانيد. خوب! در كلاس شما احتمالا كسان ديگري هم هستند كه چنين قصدي ندارند. مثلا درصد قابل توجهي از دخترها قصد دارند بعد از گرفتن مدرك ليسانس ازدواج كنند و خانم خانه دار بشوند. يا عده ي قابل توجهي از پسرها مي خواهند بعد از ليسانس سربازي بروند و بعد در كسب و كار پدر مشغول كار شوند. يا اگر سن وسال آنها بالا باشد و از قبل شغلي داشته باشند مي خواهند با داشتن مدرك ليسانس در شغل خود ترفيع بگيرند.
اگر اين افراد كلاس ها و درس ها را سرسري بگيرند و تنها دنبال نمره اي باشند كه درسشان "پاس" شود خرده اي بر آنان نمي توان گرفت. اما اگر شما قصد داريد ادامه ي تحصيل دهيد يا شغلي مرتبط با تحصيلاتتان در آينده داشته باشيد نبايد دنباله روي آنها باشيد. شما بايد فرهنگ درس خواندن خود را ايجاد كنيد. دو سه نفر از همكلاسي ها كه مانند شما به درس خواندن به جديت مي نگرند بيابيد و با هم درس بخوانيد. در صورت ايجاد چنين جمعي بي انگيزگي بقيه شما را دلسرد نمي كند.
دانشجويان كارشناسي ارشد بسياري ديده ام كه با حسرت به گذشته نگاه مي كنند و مي گويند اي كاش در دوره ي كارشناسي وقت خود را تلف نمي كردند.
در رشته هايي مانند فيزيك درس خواندن تنها به معناي كتاب خواندن ويا شركت در كلاس ها نيست. حل تمرين ها را جدي بگيريد. تا مي توانيد تمرين حل كنيد. همفكري با ديگر دوستان در حل تمرين ها خوب است ؛ همين طور راهنمايي خواستن از سال بالاتري ها. اما "كُپ زدن تمرين ها" از روي دست ديگران بدون فهميدن موضوع مخرب است. همين طور رو نوشت كردن از روي حل المسايل. اگر احيانا درس دادن برخي از استادانتان را نمي پسنديد، مي توانيد از اينترنت درس هاي اساتيد بنام را بيابيد و دانلود كنيد و استفاده نماييد.
اگر دو سه نفر در كلاس باشند كه درس خواندن را جدي مي گيرند يواش يواش درس خواندن "مُد" مي شود!
نكته ي مهم ديگر آن كه قدم به قدم درس ها را بخوانيد. راه ميانبري در كار نيست! براي آن كه به سطح سواد لازم براي كار پژوهشي برسيد بايد ابتدا فيزيك پايه را در دوره ي كارشناسي به خوبي ياد بگيريد.




من مخالف خارج رفتن نيستم! اما دوهوايي شدن به خارج رفتن شما لطمه مي زنيد. تا در ايران هستيد از تمامي امكانات آموزشي كه اينجا مي تواند در اختيار شما بگذارد نهايت استفاده را ببريد. اگر هم روزي به خارج رفتيد اين سواد پايه سرمايه ي شما خواهد شد. آن دوستاني كه از همان سال اول نداي "پيف! پيف! دانشگاه هاي اينجا بو مي دهند! من مي خواهم برم خارج" سر دادند، از درس ها افتادند و بالاخره به جاي بهتري در خارج هم نتوانستند راه پيدا كنند!


راستي! با كتاب هاي كنكورتان چه كرده ايد؟

۷ نظر:

محسن گفت...

خانم دكتر پست قبلي چي شد؟
آخه چرا سانسور؟

منجوق گفت...

يكي گفت برش دار من هم برش داشتم.

محسن گفت...

يادم مياد يه روز آقاي وحيدي گفت منجوق لجباز است بعدش شما گفتيد نه تا دلتان بخواهد كله شق است(ببخشيد از لحنم خودتان به اين صورت گفتيد) ولي امشب نشان داديد منجوق حرف گوش كن هم هست!

عطيه گفت...

آخ ياسمن جان
من رو ياد دوران خودم انداختيد. البته رشته هاي نظري و انساني معمولا آدمي كه بخواهد درس بخواند كم دارد. استاد ما روز اول يك سري منابع رديف كرد روي تخته كه "بخوانيد براي فوق ليسانس و ...". باورت نميشه كل كلاس يهويي منفجر شد. من كه خودم روي زمين ولو بودم. اينقدر هم اين استاده دعوامون كرد كه همه امون حس كرديم بهتره بريم خودمون رو بكشيم بعد از كلاس.

من هم به عنوان كسي كه ده سال پيش دانشگاه ميرفت فقط يك نصيحت ميكنم به دوستان:
بعضي از اين استادها هستند كه قديمي هستند (تو سن 45-50 به بالا) كه عقايد خاص خودشون رو دارند: كسي به ما كمك نكرد كه اين بشويم و شما هم بايد مرارت بكشيد تا مثل ما بشويد و ... يا گاهي حتي ضعف علمي دارند و حتي به روز هم نيستند؛ يعني يك مدل استادي هستند كه دانشكده نميتواند اخراجشون كنه، از بس كه هم احترام دارند كسي نميتونه بهشون حرف بزنه و اينا. اخلاق خوبي هم ندارند، كلا همه رو هم به باد انتقاد و ... ميگيرند و بعضي وقت ها هم يك طوري متلك مي اندازند كه حس ميكني كاش مرده بودي و اينا.
اين استادها زياد هستند اما اگر باهوش باشيم ميتوانيم در كنارشون استفاده هاي خوبي ببريم. خيلي چيزها رو ميدانند در مورد نظام آموزشي. از خيلي قوانين و ... آگاه هستند. گاهي به واسطه احترامي كه دارند از اطلاعاتي خبر دارند كه بقيه ندارند و ... ميشه با يك كم احترام و نديد گرفتن بعضي رفتارها (كه خيلي سخته ميدونم) ازشون در خيلي موارد كمك گرفت. گاهي كه كارمندان اداري جد و آبادتون رو براي يك امضا جلوي چشم اتون ميارند اين مدل استادها ميتوانند كمك اتون كنند.


يك چيزي هم بگويم حالا شايد به رشته شما مربوط نباشد اما اگر دوستاني دارند كه اينجا را ميخواهند و در دانشكده مديريت و علوم انساني شريف هستند يك نكته را بدانند:
حتما با استادي كار كنيد كه آينده كاري اتان تضمين باشد و در عين حال بتوانيد در يك دانشگاه خوب هم ادامه تحصيل بدهيد حتي دانشگاه هاي درجه يك خارج از ايران. (اگر مدل ديگري برخورد كنيد ضرر هنگفتي خواهيد ديد)

آرش بدیع مدیری گفت...

سلام!

ممنون بابت توصیه‌هاتون. در همین هفته‌ی اخیر با چند تا از دوستان برنامه‌ی «جدی» درس خواندن را چیدیم.

جو دانشگاه (خدا را شکر) بسیار خوب می‌بینم و کسانی که با علاقه وارد شده‌اند از آن چیزی که فکر می‌کردم بیشترند. هم دوره‌ای‌ها هم اکثرا به فکر درس خواندن هستند و آن فرایند «مد شدن» در درس خواندن کم کم دارد اتفاق می‌افتد.

گروه فیزیک هم امکانات خوبی در اختیار ما گذاشته برای درس‌خواندن. تقریبا تا هر ساعتی که لارم باشد (بر خلاف دانشکده‌های دیگر) می‌توانیم از امکانات استفاده کنیم. (من تا ساعت ۱۰ هم که یکبار ماندم باز هم موقع رفتن تعدادی در داخل ساختمان بودند.) این باعث شده که هم دوره‌ای‌ها گروه گروه بعد از ساعت کلاس‌ها می‌مانند و درس می‌خوانند.

تنها مشکل فعلا تعداد زیاد دانشجوهای کلاس‌هاست (۵۵ نفر تقریبا) که خیلی کنترل کلاس را برای استاد مشکل می‌کند.

در مورد خارج رفتن هم، این چند وقته که با دانشجویان سال بالایی یا ارشد و دکترا صحبت کرده‌ام همه «به اتفاق» برای کسانی که علاقه دارند به ادامه در همین رشته، خارج رفتن را توصیه کرده‌اند. اما همه (باز هم به اتفاق) به استفاده از حداکثر امکانات آموزشی تا زمانی که هنوز هستیم مانند آن چیزی که شما در پاراگراف آخر اشاره کردید، تاکید کردند.

منجوق گفت...

عالیه!

ناشناس گفت...

من کتاب های کنکورم رو تفدیم کردم به کتابخونه ی دبیرستانمون