پيشنهاد مي كنم اين يادداشت دانا و نظرات پس از آن را مطالعه نماييد.
با توجه به اين كه پژوهشكده ي ذرات به طور سيستماتيك دانشجو به سرن مي فرستد من پيش بيني مي كنم در آينده اي نه چندان دور ،ما شاهد بيشتر شدن اين گونه اظهارات از سوي از فرنگ برگشتگان تا حد يك معضل بشويم. به خصوص كه بيشتر دانشجويان اعزامي -همچون خود من- با زبان مردم منطقه يعني فرانسه آشنايي چنداني ندارند، عموما خيلي با ديگر مردم آن منطقه معاشرت نمي كنند و برخوردهايشان فراتر از رفع ضروريات نمي رود. طبعا اين ميزان برخورد براي شناخت ظرايف رفتاري يك اجتماع كافي نيست. احتمالا بسياري از آنان پس از بازگشت تصورات و ايده آل هاي ذهني خود را به عنوان آن چه كه واقعا بين مردم آن منطقه وجود دارد خواهند پنداشت.
پيش بيني من-بر اساس مشاهدات- آن است كه اين موضوع نيز، معضلاتي به بار خواهد آورد كه به پژوهشگاه ضربه خواهد زد.
۳۵ نظر:
سلام
من اولش بگم صددرصد مطمئن نیستم منظورتونو درست متوجه شدم یانه ولی اگه داستان اینه که مثلا ملت از خارج که برگردن به فرهنگ عامه گیر میدن فکر می کنم این دقیقا کاری که غیرخارج رفته هاش هم زیاد انجام می دهند. به خصوص در قشر به اصطلاح فرهیخته! اما راجع به این شائبه که برا خارج رفته ها پیش می یاد که ایرانیها بداخلاق و حتاک و غرغرو و اخمو به نظر میان فکر می کنم این رو باید یک گروه جامعه شناس و در واقع یک گروه کارشناسی بررسی کنن که مشکل کجاست مشکل خارج رفته است یا این که ما واقعا ملت مشکل داری هستیم
من متوجه نشدم ربط ماجرا به پژوهشکده ذرات و دانشجوهایی که به سرن میرن چی بود. احتمالا شما مدتهاست معضلاتی رو در آنهایی که از سرن برگشتن مشاهده میکنید که این حرف رو زدید. وگرنه نه قاسم دانشجوی سرن رفته سیستماتیک پژوهشکده ذرات بوده و نه هیچیک از کامنت گذارها. اگه بنا به برداشت سطحی از محیط باشه، به نظرم دانشجویی که یه مدت کوتاه میره فرصت مطالعاتی بیشتر در معرض این خطر و یا این اشتباهه چون واقعا فرصت ارتباط با محیط رو نداره.
هرچند که یه نظر من این مدت زمان اقامت و حتی جنس کار نیست که در بروز چنین رفتارهایی تعیین کننده است. هستند کساییکه سالهاست در خارج از کشور مشغول کار و زندگی اند وهنوز به خودشون اجازه قضاوت نمیدن. چراکه معتقدن ارتباطشون با محیط و جامعه اینفدر زیاد نبوده و در نتیجه نظرشون صائب نیست. در ازای این،افرادی هم هستن که با قهوه خوردن در کافه سرن یا اسلک یا هر مکان علمی دیگهای ویا حتی با یه بار ویزیت کردن مثلا برج ایفل به یه پا منتقد اجتماعی تبدیل میشن.
آن دسته از خارج رفته كه سال ها در خارج زندگي كرده اند و فرهنگ مردم كشور ميزبان را به واقع خوب مي شناسند معمولا به اين شكل انتقاد نمي كنند.
اين شكل از انتقاد مختص طيف خاصي است اعم بر خارج رفته يا نرفته.
ببخشید «هتاک» رو اشتباه نوشتم! اینم از اثار پینگلیش نوشتنه!
قاسم آن قدر شهامت داره كه نظر خود را مكتوب مي نويسه و مورد نقد خوانندگان قرار مي ده.
دوستاني كه مورد نظر من هستند از اين گونه شهامت ها ندارند كه نظرات خود را مكتوب كنند اما بارها صراحتا از زبان آنها شنيده ام كه مي گويند چون "اينجا سرن نيست" و مردم كوچه بازار خيلي از ما سرن برگشته ها پايين تر هستند لازم نيست ما هم به خودمان زحمت بدهيم تا استاندارد هاي كاري مان را بالا ببريم.
قاسم هيچ وقت چنين اظهاري نكرده او فقط از اين كه دور و برش از آن چه كه ايده آل مي پنداره فرق داره داره خودش را مي خوره. آزار قاسم فقط به خودش مي رسه.
همه ي نسل اول دانشجويان از سرن برگشته اين گونه نيستند. باران جان! مطمئنم شما و حامد هم چنين نخواهيد بود. در بين نسل جديد دانشجوياني كه گرفته اند هم كساني هستند كه چنين نخواهند شد اما پيش بيني من آن است كه جو عمومي به همان شكل خواهد بود كه عرض كردم.
اين جو عمومي به آن دو سه نفر هم كه مي خواهند خوب كار كنند ضربه مي زند.
پس حدس من درسته. یعنی شما با توجه به معضلاتی که دیدید این پیش بینی رو کردید. اما این پیش بینی با چیزی که من اینجا از بچه ها و پشتکار و تلاششون در کار می بینم، چیزی که از قضاوتهای قابل قبولشون می بینم خیلی فرق داره.
اميدوارم پيش بيني من درست از اب در نياد.
هرچند چشمم آب نمي خوره كه بعد از باز گشت به ايران آن پشتكار و تلاشي كه شما مشاهده مي كنيد تداوم پيدا كنه. حداقل در مورد جمعي از آنها تداوم پيدا نخواهد كرد. آنها يي هم كه مايل نيستند به تلاششان ادامه دهند ترتيبي مي دهند كه دوستاني كه هنوز مايل به كار جدي هستند از كار باز بمانند.
پس بهتره برنگردند اصلا. چون اونجا حداقل با همون تلاش و پشتکار کارشون رو ادامه میدن و یه کار علمی بزرگ رو جلو می برند. البته اگر بشه که برنگردند; چون سوئیس هست و قوانین مهاجرت سختگیرانه اش.
من از دانشجویان پژوهشکده ذرات هستم. یادداشتی که خانم مونجوق به آن ارجاع داده اند رو خواندم و به نظرم دلخوری نسبت به آن کاملا بجاست. این چیزی است که شخصا در خیلی از دوستان خودم که خارج رفته اند و حتی آنها که قصد رفتن کردند )الان دیگه رفتند( دیده ام.ولی دوست دارم اینجوری فکر کنم که قاسم نیت بدی نداشته. به نظر من مشکلات اینجا )ایران( عمیق هستند. ولی من به عنوان یک جوان ایده آل گرا فکر می کنم بهتره شاد باشیم و خوشبین و حد اقل از کاری که می کنیم لذت ببریم. در این وضعیت بهتر اینه که امیدوار باشیم یا نا امید؟ من که امید رو انتخاب می کنم.
فكر نمي كنم نيازي باشه آدم با فرهنگ اون ور مرزها خيلي هم اخت بشه تا بفهمه اون وري ها هم كم و بيش مثه ما هستند!!! از فيلم ها و كتاب هاي اون ها كه در ايران هم فراوان يافت مي شه و در همين جا هم گير مي آد مي شه فهميد كه اون ها هم در زندگي شون از اين كلمات و فحش ها زياد استفاده مي كنند خصوصا امريكايي ها!!!
من اصلن نفهميدم چي شد و جريان چيه. فكر كنم پي دوم اختلاف فاز دارم. قراره ما تو سرن كار علمي كنيم يا مشاهده ي جامعه شناسانه؟اصلن چي شد كه موضوع كشيده شد به ماها؟ من كه كلن ربط پست قاسم رو به سرن رفتن خودمون نفهميدم.
زهرا
این فرهنگ خارجی یا دید یک ناظر از فرهنگ برگشته نیست خواهر. شما اگر یک دهاتی را هم بیاورید بگذارید سر این خیابانهای تهران٫ از خشونت و بددهنیی مردمان به اصطلاح متمدن دهانش باز میماند. حال میخواهید او را متهم کنید به دهاتی بودن یا از فرهنگ برگشتن٫ به هر حال هیچ کدام از این برچسبها به ناظر٫ کمکی به اصطلاح رفتار مردم نخواهد کرد. برچسب نچسبانید
ناشناس عزيز
اميدوارم "اميدت" به نااميدي مبدل نشود.
سلام
من با نظر آقای قاسم موافقم. خشونت در تهران بیداد می کنه. دلیلیشم یحرانهای زیادی که مردم باهشون دست به گریبانند. و من تقصیر مردم نمی دونم و مقصر حاکمان بی تدبیر هستند.
حالا انتقاد باید برگردد به علمای حاکم چه به قول قاسم از طرف فرهنگ برگشته ها باشه یا فرهنگ نرفته ها!
من با قاسم موافقم که اون و هر کس دیگهای حق داره به عنوان ناظر نظرشو نسبت به چیزهایی که میبینه بیان کنه مستقل از اینکه اون نظر تو چه فریم و فرمی از نظر تجربه زندگیش (زندگی در روستا یا در سرن یا ...) شکل گرفته. اتفاقا این شما هستید که دارید نسبت به یک دسته خیلی کلی از آدمها (کسانی که از فرنگ برگشتند و بر اساس قضاوت شما یه دید سطحی نسبت به جامعهای که توش مدتی بودند پیدا کردند) ارزشگذاری میکنید. کار شما سخیف و غیر علمیه چون به جای اینکه به حرفی که گفته شده حمله کنید و اونو نقد کنید به گوینده و تجربهای که از دید شما ناقصه و منجر به گفتن اون حرف شده حمله میکنید تا اون حرف رو بیارزش جلوه بدید, حتی در مورد آدمهایی که هنوز به ایران برنگشتن و نظراتی که هنوز گفته نشدن با ایجاد یه دسته بندی سطحی همرو از پیش بیارزش و باعث ایجاد مشکل قلمداد میکنید.
قصد من بی ارزش جلوه دادن حرف دانانبود. قصدم حتی نقد مفادحرف او نبود. قصدم انذار در مورد معضلی است که در پیش داریم.عاقل را اشارتی کافی است.
بعله عاقل رو اشارتی کافیست و من هم دقیقا متوجه شدم که قصدتون دقیقا چی هست و اینهایی که گفتید نیست و دقیقا همین رو نقد کردم که شما حق دارید با نظر کسی مخالف باشید اما حق ندارید با نظر دادن کسی مخالف باشید چون از دید شما دیدگاهش از یه تجربه ناقص ناشی میشه و طبق قضاوت و پیشداوری شما باعث معزل خواهد بود.
حالا کی با نظر دادن دانا مخالفت کرد؟! اتفاقا دستش درد نکند که مطلبی نوشت که بهانه ای شد برای آن که من این یادداشت را بنویسم.
وبلاگ شخصی قاسم است و هر نظری که دوست دارد می تواند بنویسد. بالا هم که گفتم به قاسم آفرین می گویم که آن شهامت را دارد که نظرات خود را مکتوب می کند و به موضع نقد می گذارد.
"من پيش بيني مي كنم در آينده اي نه چندان دور ،ما شاهد بيشتر شدن اين گونه اظهارات از سوي از فرنگ برگشتگان تا حد يك معضل بشويم."
وقتی اظهار نظر یه دسته از ادما به عنوان معضل مطرح میشه پس معنیش چیه؟
عاقل را اشارتی کافی است.
بالا هم گفتم و باز هم می گویم به عقیده ی من این گونه نظر دادن های قاسم آزاری به کس نمی رساند.
اما فردا که دانشجویان سرن برگردند و با هم در این گونه اظهارات همآوایی کنند, معضلات عدیده ای ایجاد خواهند. یارو از سرن برگشته بود قرار بود بیاید برای ما سمینار دهد. ده بیست نفری جمع شدیم آقا تشریف نیاوردند. کاری برایشان پیش آمده بود و به خودشان زحمت ندادند خبر کنند. ده بیست نفری علاف شدیم بعد که اعتراض کردیم گفتند "اینجا سرن نیست و مردم خط کشی رعایت نمی کنند چرا باید من بخواهم مانند سرن منظم باشم."
از این گونه رفتارها به کرات دیده ام. یارو انداخت لیوانی را شکست (تصادفی بود پیش می آید) اما نکته در اینجاست که نرفت خبر بدهد که بیایند تمیزش کنند. درست بود می رفت و می گفت "ببخشید من حواسم نبود لیوان افتاد و شکست. می شه لطفا تمیزش کنید." اما این کار را نکرد. رفتارش چنان بود او که از سرن برگشته و سویس را دیده اگر زده باشه لیوانی را شکانده باشه لازم نیست قدمی برای رفع گندی که زده برداره. اینجا که ژنو نیست اینجا همان تهرانی است که خیابان هایش کثیف هستند. چه اشکالی دارد در اتاق سمینارش هم شیشه خرده ریخته باشد!!
این رفتار به من به عنوان یک عضو این پژوهشگاه بر می خورد.
در صورتی که همکارانی که از سرن برنگشته اند چنین رفتاری ندیده ام.
همه از سرن برگشته ها این جور از آب در نیامده اند. ولی خطر این گونه شدن را بر اساس مشاهداتم زیاد می بینم. از آن بدتر این گونه افراد عرصه را بر آنان که می خواهند با استاندارد های بالا کار کنند (به خصوص اگر چون خود آنها از سرن برگشته باشند) تنگ می کنند. البته همه ی اینها به ضعف مدیریت علمی بر می گردد که متاسفانه وجود دارد و همین مرا نگران می کند.
این دسته از سرن برگشتگان با هم همآوایی خواهند کرد و همدیگر را به ادامه ی چنین رفتاری ترغیب و تشویق خواهند کرد. اگر هم کسی تاییدشان نکنند عرصه را بر او تنگ خواهند کرد. این است پیش بینی من و مایه ی نگرانی من.
این یادداشت را با این امید نوشتم که تعداد کسانی که در این همآوایی شرکت می کنند کمتر شود و دانشجویان جدید که هنوز آلوده نشده اند از همین ابتدا به هوش باشند.
برد نوشته ی من حداکثر به اندازه ی دو سه نفر باشد.(در بهترین وجه)
این نوشته ی من این روند را که پیش بینی کردم تغییر نمی دهد.
یعنی این آدمها قبل از رفتن به سرن این چیزایی رو که میگید رعایت میکردن و با رفتن به سرن یا خارج اخلاقشون خراب شده؟ واگه نه عذر میخوام ولی من ارتباط منطقی بین سوءرفتارهایی که گفتید و دستهبندی کلی که شما کردید و معضلاتی که قراره با نظراتشون ایجاد کنن نمیبینم و درک نمیکنم. حتی فراتر از اون نمیفهم چهطور میشه با دو نمونه از یک گروه بزرگ که تنها وجه مشترکشون مدتی خارج بودنه در مورد همه اونها چنین قضاوتی کرد. روزتون خوش.
"خشت اول گر نهد معمار كج تا ثريا ميرود ديوار كج"
متاسفانه خشت اول را نسل اول از سرن برگشتگان کج نهاده اند. اصلاح آن در نسل های بعدی دشوار خواهد بود. به علاوه مطمئن نیستم انگیزه و همت اصلاح هم در نسل های بعدی موجود باشد.
گفتن این که "تهران ژنو نیست, آی-پی-ام هم سرن نیست پس چرا من خود را به زحمت بیاندازم:" خیلی راحت است. پیش بینی من آن است که اکثریت نسل بعدی دانشجویان به همین رویه ادامه خواهند داد. استثناهایی که می خواهند با استاندارد بالا کار کنند مورد حمله قرار خواهند گرفت تا سطح استانداردها پایین بماند و کسی به زحمت نیافتد.
مدیریت پژوهشکده هم به همین منوال راضی است.
نظرات "دانشجوی آی-پی-ام" را در پی این نوشته ابدیت بخوانید تا علت نگرانی مرا متوجه شوید:
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-190.aspx
َشاید می گویید از کجا معلوم یارو واقعا دانشجوی آی-پی-ام است. چه باشد چه نباشد نحوه استدلال هایش همان است که در دور و بر بسیار می شنویم و به طور سیستماتیک هم تشویق می شود. این گونه زورگویی ها با توسل به این که "برخی از اساتید خیلی هم تحویلمان می گیرند" مفهوم دور از ذهنی در دور وبر نیست!
من اگر میدونستم که بحث با شما منجر به توهین به خودم میشه به هیچ وجه باهاتون همکلام نمیشدم. من به شما توهین نکردم اما شما دو بار منو به طور غیرمستقیم به کم عقلی و درک کم متهم کردید. یعنی چی همش به جای پاسخ میگید من برای عاقلانی گفتم که اشارتی براشون کافیست. یعنی مثلا معنای مودبانه این حرف اینه که پسر جان تو عقلت نمیرسه من چی میگم و بهتره نظر ندی.
از نظر لطفتون ممنونم. سعی می کنم حرفهام رو دسته بندی کنم.
- بازم تاکید می کنم که رفتارهای نادرست لزوما زاییده خارج رفتن نیستن. حتی اگر انجام دهنده اونها به این شکل استدلال کنه معنی اش این نیست که دلیل لازم و کافی اون رفتار خارج رفتن یا سرن رفتنه. به نظرم آدمی که مثلا دچار نخوت باشه رفتار ناصحیح رو نشون میده و اگه سرن نرفته باشه توجیه دیگه ای براش پیدا می کنه.
- همونطور که خود منجوق هم تلویحا اشاره کرد،نوشته قاسم بهانهای شده برای بیان نکته ای که ذهن منجوق رو مشغول کرده. من این نکته رو به عنوان یک نگرانی بالقوه میپذیرم. من به جای اینکه برم سراغ نمونه هایی که در اطرافم هستن، اول به خودم رجوع می کنم که من چقدر ممکنه به این عیب دچار بشم و آیا همین الان هستم یا نه؟ (اگه هستم برطرفش کنم. این فایده ایه که یک مشاهده به من می رسوته.) کمااینکه به قول منجوق همه ما جزو همین مردمان هستیم، خارج رفته و نرفته و این نگرانی به طور بالقوه درباره همهمون وجود داره.
- یه عامل مهم کاهش استاندارد کار دلزدگی و افسردگیه. اگر تو محیط کارافرادی باشن که از بالا به آدم نگاه کنن، با گوشه و کنایه کار آدم رو بی ارزش جلوه بدن و ... سبب دلزدگی میشن. البته به نظر من بهتر از دلزدگی، ندیده گرفتن آدمهایی از این دست و دل بستن به کاره.
- در مورد افرادیکه از سرن برمیگردن، اتفاقا این افراد باید با استاندارد بالا کار کنند و الا حتی در یک میتینگ ساده سی ام اس نمیتونن کارشون رو ارائه بدن. دو تا کار جدی اخیرا از ای پی ام ارائه شده تو سی ام اس. این کارها برای بهتر شدن و معنی دارتر شدن کامنت گرفتن. کامنت ها اعمال شده و نتایج دوباره ارائه شدن و ... این روند ادامه داره.ممکنه کارها هم ارز کارهای عالی سی ام اس نباشه، اما نقطه آغاز بسیار خوبیه وبا ارتباط و همکاری بیشتر با گروهها، سطح کارها هم بالاتر میره.
- در باره «دانشجوی آی پی ام» هم که من از نطراتشون همون موقع مستفیض شده بودم باید بگم اصلا مشخص نیست که ایشون دانشجو باشه. و اگه دانشجو نباشه معلوم نیست که در دسته سرن رفته هاست یانه. به نظرم رفتار از سرن برگشته ها رو با این آدم اینقدر بی ادب و بددهن در یک دسته قرار دادن، منصفانه نیست مگر اینکه شاهدی محکمتر از حدس و گمان بر سرنی بودن این فرد وجود داشته باشه. البته حدس میزنم شما شاید هدفتون چنین دسته بندی نبوده و فقط میخواسته اید ته این روند رو نشون بدبد. چون به نظرم واقعا رفتار این آدم خارج از محدوده های معقولیه که می شناسیم.
از نظر لطفتون ممنونم. سعی می کنم حرفهام رو دسته بندی کنم.
- بازم تاکید می کنم که رفتارهای نادرست لزوما زاییده خارج رفتن نیستن. حتی اگر انجام دهنده اونها به این شکل استدلال کنه معنی اش این نیست که دلیل لازم و کافی اون رفتار خارج رفتن یا سرن رفتنه. به نظرم آدمی که مثلا دچار نخوت باشه رفتار ناصحیح رو نشون میده و اگه سرن نرفته باشه توجیه دیگه ای براش پیدا می کنه.
- همونطور که خود منجوق هم تلویحا اشاره کرد،نوشته قاسم بهانهای شده برای بیان نکته ای که ذهن منجوق رو مشغول کرده. من این نکته رو به عنوان یک نگرانی بالقوه میپذیرم. من به جای اینکه برم سراغ نمونه هایی که در اطرافم هستن، اول به خودم رجوع می کنم که من چقدر ممکنه به این عیب دچار بشم و آیا همین الان هستم یا نه؟ (اگه هستم برطرفش کنم. این فایده ایه که یک مشاهده به من می رسوته.) کمااینکه به قول منجوق همه ما جزو همین مردمان هستیم، خارج رفته و نرفته و این نگرانی به طور بالقوه درباره همهمون وجود داره.
- یه عامل مهم کاهش استاندارد کار دلزدگی و افسردگیه. اگر تو محیط کارافرادی باشن که از بالا به آدم نگاه کنن، با گوشه و کنایه کار آدم رو بی ارزش جلوه بدن و ... سبب دلزدگی میشن. البته به نظر من بهتر از دلزدگی، ندیده گرفتن آدمهایی از این دست و دل بستن به کاره.
ادامه داره ...
- در مورد افرادیکه از سرن برمیگردن، اتفاقا این افراد باید با استاندارد بالا کار کنند و الا حتی در یک میتینگ ساده سی ام اس نمیتونن کارشون رو ارائه بدن. دو تا کار جدی اخیرا از ای پی ام ارائه شده تو سی ام اس. این کارها برای بهتر شدن و معنی دارتر شدن کامنت گرفتن. کامنت ها اعمال شده و نتایج دوباره ارائه شدن و ... این روند ادامه داره.ممکنه کارها هم ارز کارهای عالی سی ام اس نباشه، اما نقطه آغاز بسیار خوبیه وبا ارتباط و همکاری بیشتر با گروهها، سطح کارها هم بالاتر میره.
- در باره «دانشجوی آی پی ام» هم که من از نطراتشون همون موقع مستفیض شده بودم باید بگم اصلا مشخص نیست که ایشون دانشجو باشه. و اگه دانشجو نباشه معلوم نیست که در دسته سرن رفته هاست یانه. به نظرم رفتار از سرن برگشته ها رو با این آدم اینقدر بی ادب و بددهن در یک دسته قرار دادن، منصفانه نیست مگر اینکه شاهدی محکمتر از حدس و گمان بر سرنی بودن این فرد وجود داشته باشه. البته حدس میزنم شما شاید هدفتون چنین دسته بندی نبوده و فقط میخواسته اید ته این روند رو نشون بدید. چون به نظرم واقعا رفتار این آدم خارج از محدوده های معقولیه که می شناسیم.
به باران
حرفی که می زنید امیدوار کننده است. اما من هر چه که مشاهده نموده ام تا کنون نا امید کننده بوده.
متشکر از توضیحاتتان! مشاهده ی من لابد کامل نموده. من از روی مقالات ارسال شده به آرشیو و برخی مجلات داخلی قضاوت کردم. به هر حال نگرانی من سر جایش هست.
ولی گاهی نسل جدید راه حل های هوشمندانه ای می یابند که اصلا به ذهن نسل قبلی نمی رسد. مسئله را از زاویه ای خاص می بینند و...
من سعی می کنم تصویر را از منظر خودم مجسم کنم تا نسل بعدی فرصت کند به افق ها و راه ها دیگری بیاندیشد.
تجربه ی من آقای اسماعیلی نشان می دهد که این شدنی است.
متاسفانه نوشته ی من باعث شد که تهمت های ناروایی به نویسنده ی وبلاگ ابدیت زده شود. لازم است توضیح دهم که نویسنده ی این وبلاگ از دانشجویان سابق دکتر سپنجی است که دفاع کرده است. دکتر سپنجی از ایشان به عنوان یکی از مستعد ترین دانشجویانی که تا کنون دیده به نیکی یاد می کنند. با هم یک مقاله ی چاپ شده دارند که می توانید در لینک زیر بیابید:
http://arxiv.org/abs/0901.3829
این هم یکی از نگرانی های من است. مانند آب خوردن تهمت می زنند.
به نظرم این دانشجوی آی-پی-ام جزو دانشجوهای جدیدالورود پژوهشکده ی ذرات است. نمی توانم اثبات کنم ولی احتمال آن را زیاد می دانم. باز هم به دانشجویان پاکدل و معصومی که جزو دانشجویان جدیدالورود پژوهشکده ی ذرات هستند توصیه می کنم در ارتباط ها و درد دل هایشان احتیاط بیشتری بکنند. هر چه کمتر با همکلاسی ها وقت بگذرانند در دراز مدت به نفعشان است. یعنی در دراز مدت کمتر اعصابشان خرد و خمیر خواهد شد. کسانی در آن جمع هستند که دوری از آنها به نفع سلامت روحی شماست.
از ما گفتن!
ارسال یک نظر