اين بار مي خواهم از چالشي سخن بگويم كه بيشتر گريبانگير وبلاگ هاي علمي در دنياي پيشرفته است ولي ما هم بايد حواسمان را جمع كنيم تا به اين بيماري مبتلا نشويم.
با يك مصداق شروع مي كنم:
همان طوري كه مي دانيد اكنون در دو آزمايشگاه به دنبال كشف ذره ي هيگز مي گردند: يكي در آزمايش ال-اچ-سي در سرن( واقع در مرز بين سويس و فرانسه) و ديگري در آزمايش تواترون واقع در آزمايشگاه فرمي در آمريكا. ال-اچ-سي تازه وارد ميدان شده. قبل آن تواترون يكه تاز بود. (بگذريم كه ال-اچ-سي به زودي از تواترون جلو خواهد زد. شايد هم تا الان جلو زده!) اعضاي يك گروه آزمايشگاهي بزرگ هر از گاهي با هم جلسه مي گذارند و نتايج خود را براي هم شرح مي دهند. (در اين باره باران مي تواند توضيح بيشتري دهد.) الغرض! در يكي از اين جلسات عده اي از آزمايشگران اعلام كرده بودند كه اثري ديده اند كه شايد هيگز باشد. در كار آزمايشگاهي از اين اتفاقات زياد مي افتد. اما آناليز خيلي پيشرفته تري لازم است كه چنين ادعايي تاييد و يا تكذيب شود. از اخلاق علمي به دور است كه قبل از قطعي شدن نتيجه آن را در خارج از فضاي آدم هايي كه به ظرافت هاي آناليز واقف هستند اعلام كنيم. به علاوه انتشار چنين نتيجه مهمي قواعد خاص خود را مي طلبد. وقتي چند صد نفر روي يك آزمايش كار مي كنند و نتيجه اي حاصل مي شود يكي دو نفر، سر خود، نبايند بپرند وسط و آن را اعلام كنند.
يكي از اعضاي گروه كه وبلاگ نويس قهاري است بدون هماهنگي با ديگران-تنها به منظور داستان سرايي- ماجرا را در وبلاگ خود آورده بود. نگو جورناليست هاي علمي وبلاگ او را زير ذره بين گذاشته بودند! به محض انتشار سر موضوع سر و صدا در جرايد راه انداخته شد. فيزيكپيشه ها از موضوع بسيار ناخرسند بودند چون انتشار ادعاهاي نادرست اعتبار آن ها را در بين مردم خدشه دار مي كند. جهان پيشرفته ي غرب-كه به يك ثبات نسبي رسيده- بر پايه ي اعتبار و اعتماد مي چرخد اگر اين اعتبار و اعتماد از بين برود سرمايه ي اصلي از بين رفته. (در اين باره اگر بخواهيد در نوشته هاي بعدي مفصل صحبت مي كنيم.) به ماجراي خود بازگرديم! همكاران به آن وبلاگ نويس اعتراض كردند اما او جواب داد اينجا وبلاگ شخصي من است و هر چه كه دوست داشته باشم مي نويسم! مي گفت قواعد مربوط به انتشار نتايج به مجلات علمي و ... مربوط مي شود. وبلاگ حرف دل است و من هر چه دوست داشته باشم در آن مي نويسم. (كه البته به نظر من حرف چرندي مي زد!) بحث شديدي درگرفت كه بايد ضوابطي هم براي وبلاگ باشد و...
اين آقايي كه اين دردسر را به وجود آورد دسته گل هاي ديگري هم به آب داده كه شرح تك تك آنها از حوصله و وقت من خارج است. نتيجه اي كه مي خواهم بگيرم آن است كه يك دانشگر به طور عام كه دستي در وبلاگ نويسي هم دارد نبايد خود را با يك جورناليست علمي عوضي بگيرد. نبايد دقت و نگاه نقادي علمي را فداي انتقال هر چه سريع تر اطلاعات نمايد. اين تله اي است كه بايد خيلي مواظب باشيم تا گرفتارش نشويم. جورناليست هاي علمي كار خود را خوب بلدند! ما بايد به كار خودمان بپردازيم. هر چه قدر هم كه ما وبلاگ جذابي داشته باشيم نبايد گمان كنيم مي توانيم با جذابيت مردم پسند رسانه هاي عمومي رقابت كنيم. پس بهتر است جايگاه خود را بهتر بشناسيم و بدانيم نقاط ضعف و قدرت رسانه ي كوچك ما (وبلاگ) در چيست و از ما به عنوان يك دانشگر (ونه يك جورناليست) چه انتظاري مي رود. آن آقا درك نمي كرد كه اگر وبلاگش مورد توجه واقع شده به خاطر آن نيست كه وبلاگش از لحاظ جذابيت جذب مخاطب با رسانه هاي رسمي تر و پرهزينه تر و حرفه اي تر قابل رقابت است بلكه به خاطر اعتبار دانشگر بودن است. اگر با اظهارات نادقيق هيجان آميز اين اعتبار را از بين ببرد هم به خود آسيب مي رساند و هم به ديگر همكاران.
۳ نظر:
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید منجوق عزیز، خیلی ممنون!
Sorry I don't have Persian font
Here a while ago, an unpredicted effect was observed at CMS. Sure it was not Higgs :-)
You may find a brief review of that here:
http://cms.web.cern.ch/cms/News/2010/QCD-10-002/index.html
But before reporting it to news agencies, CMS made a big meeting including all different types of physicist at CERN(experts in theory, phenomenology and experiment) .
Many people were connected to the meeting from outside (US specially), too.
I can summarize the main subjects of discussion as follows:
1- to experimentalists: we have already check "all" possible sources to see if it is just some noise in the detector, ... or simply a bug in the code, etc. Do you think there is still another source we have missed?
Can you do the same analysis with your detector to X-Check?
2- to the experts in statistics: Is our approach to compute the confidence level of this effect , convincing?
3- to the experts in phenomenology: Is there already any phenomenological model for this effect that we can test?
4- to the theory people: Can we explain this effect with the current theories?
CMS physics board stated that they will take the meeting's feedback as a start point for digging more in understanding the effect.
And if you see the CMS statement in the link, from the scientific point of view, they are speaking very conservatively.
Maybe this is part of the lesson people learned from the story you've just mentioned.
There are also many rules and restrictions for publishing the results even in the scientific journals. I believe part of these rules which some times are annoying are meant to avoid such exaggerations.
یک شهروند قبل از این که عضو یک موسسه شود شهروند هست و آزادیهایی دارد. عضویت در یک نهاد حقوق شهروندیی او را نمیتواند نقض کند.
اعضای یک نهاد نباید از وابستهگی خود به آن نهاد برای پیشبرد کارها یا اندیشههای دیگر خود استفاده کنند. مثلن هر شخصی حق دارد هر چه خواست امضا کند٫ اما به آن امضایش حق ندارد عضویت خود به نهادی را الحاق کند٫ نام موسسهای را کنار امضای خود بنویسد. یک شخص حق ندارد٫ اگر وبلاگی دارد بدون اجازه از موسسهی خود عضویت خود در آن وبلاگ را بیان کند و به نام عضو آن نهاد بنویسد.
اگر از وابستهگی یا عضویت خود در نهادی یا موسسهای استفاده نشود. نوشتن این جا یا آن جا٫ داشتن این وبلاگ یا آن وبلاگ از حیطهی داوری و دستور موسسه خارج است. این ظرافت را تا به حال دکتر محمد جواد لاریجانی نیز به خرج داده است. یعنی هیچ گاه از سمتهای مختلف خود برای انجام کارهای مختلف خود استفاده نکرده است. اما متاسفانه کماکان ما اساتیدی را میبینیم که کاری غیر حرفهای انجام میدهند٫ مثلن چند سمت دارند٫ عضو هیات علمی دانشگاه تهران هستند٫ ریاست انجمن حمایت هم میباشند. مشکلی برای انجمن حمایت از حیوانات پیش میاید از سمت استادی دانشگاه تهران استفاده میکنند. البته این تنها یک مثال بود
ارسال یک نظر