داشتم به نشريه ي داخلي بنياد كودك نگاه مي كردم. مطالب جالبي در آن هست. چند مورد كه توجهم را جلب كردند از اين قرارند:
1) در صفحه 16 توضيح داده كه مي توان هماهنگ كرد كه ماليات كه مي پردازيم به دست بنياد كودك برسد. در اين جا توضيحات بيشتري در مورد معافيت مالياتي هست. ظاهرا در خارج اين كار روتين شده است اما در ايران هنوز خيلي جا نيافتاده اما يواش يواش جا مي افته. من از جزئيات بي اطلاعم. اگر علاقه منديد از خودشان سئوال كنيد كه چه جوري مي شه اين كار را كرد.
2) در صفحه 17 مقاله يكي ي از مددجويان قديم بنياد كه اكنون خود از كفيلان كودك شده منتشر شده است. اين آقا كارشناس مديريت صنعتي است و عملكرد بنياد را از منظر مديريتي ارزيابي مي كند.
3) در صفحه 18 گزارشي درباره ي فعاليت هاي بنياد در بم پس از زلزله تا به امروز آمده است. اثرات مخرب آن زلزله هنوز به جاست. خدا به داد هشت ميليون مردم سيل زده ي پاكستان برسد. هشت ميليون يعني جمعيت بم به اضافه جمعيت مشهد به اضافه ي جمعيت اصفهان به اضافه ي جمعيت تبريز به اضافه ي جمعيت اهواز! همان گونه كه قبلا عرض كرده بودم بخش بين الملل بنياد كودك كمك هاي نقدي براي رساندن به دست سيل زدگان پاكستان مي پذيرد.
4) در صفحه 34 گزارشي از شعبه ي تبريز بنياد منتشر شده. بچه هاي يك مدرسه پيش دبستاني در تبريز براي حمايت از كودكان بنياد يك بازارچه خيريه ترتيب داده بودند و كارهاي دستي خود را به همديگر مي فروختند. عكس بچه ها را بالا گذاشتم. همين كوچولوها در بازارچه خيريه شان پانصد هزار تومان جمع كردند و به بنياد اهدا كردند! بچه هاي متولد دهه ي 80 هستند ديگه!
در صفحه ي 25 هم گزارشي از شعبه ي تبريز است در مورد مداواي يك كودك از جمهوري آذربايجان در بيمارستاني در تبريز.
5) در صفحه 36 از گشايش شعبه ي آلمان گزارشي آمده است.
پي نوشت به تاريخ 1 دي ماه 89:
به دنبال خبر هاي اخير در مورد بنياد نظر خود را در اين يادداشت منعكس كرده ام.
۸ نظر:
اين دختري كه موهاشو دم-موشي كرده و جلو زمين نشسته به نظرم خيلي شيطون مي آد!
خانم دکتر دنیای نامردیه برادرم با همه ی امکانات و پول و بهترین دکتر ها نتونست کاری برا بچه ش بکنه وامروز دکتر جوابش کرد یعنی این طفلک تا آخر عمر باید با یک چشم دنیا رو ببینه اون تمام تلاشش رو کرد دلم به حال پدر ومادرهایی می سوزه که درد بچه شون دوا داره ولی پول ندارن که خرجش کنن اون موقع تا آخر عمر باید مدیون بچه هاشون باشن
زهرا جان
متاسفم اينو مي شنوم. اما خدا بزرگه ان شا الله در آينده علم پزشكي پيشرفت مي كنه و يك راه حل پيدا مي شه. اگر هم نشه -ما چه مي دونيم- شايدبرادر زاده ي شما آن قدر بصيرت پيدا كنه و چيزهايي ببينه و درك كنه كه امثال من تا صد سال ديگه نمي بينيم.
ممنون خانم دکتر از دلداریتون.
دلداري نبود زهرا جان.
حرفي را گفتم كه به آن اعتقاد دارم.
در مورد معافیت مالیاتی ظاهرا به این صورت است که در مقابل مبلغی که شما به عنوان کمک به یک بنگاه خیریه دارای مجوز پرداخت میکنید قبض رسیدی دریافت میکنید که بر طبق آن قانونامیتوانید آن مبلغ را از درآمد کل سالانه کسر کنید تا مالیات کمتری در پایان سال بپردازید .
مثلا اگر درآمد شما ۱۱۰۰۰ پول است و شما ۱۰۰۰ پول به خیریه کمک کردید در پایان سال میتوانید به دولت اظهار کنید که ۱۰۰۰۰ پول درآمد داشته اید.
اگر واقعا در عمل دولت اينو قبول (نه فقط در حرف) براي شركت ها و كارخانه ها و تجارتخانه ها مي ارزه پي گيري كنند.
به صداقت بنياد كودك شك ندارم اما ....
متاسفانه عكس ها رو بايد با ف ي ل تر شكن ديد كاش با سايت ديگه ايي آپلود كنيد و از مطلبتون هم خيلي ممنو
ارسال یک نظر