۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

توريسم و اعتدال

از ده پانزده سال پيش تا كنون، از دوستان مختلف ايراني در زمينه هاي كاملا مختلف مي شنوم كه مي گويند تندروي و راديكاليزم و افراطي گري ناپسند است و بايد اعتدال را نگاه داشت. در مهماني هاي خانوادگي و ...همين را مي شنوم. در وبلاگ ها همين را مي خوانم و... در مهماني هاي خانوادگي كه معمولا نمي شه بحث جدي كرد. در موقعيت هاي ديگر سئوال كردم ببينم معيار اعتدال از نظر آنها كه چنين مي گويند چيست. جواب قانع كننده اي به من ندادند. در همه ي موارد بلااستثنا اين گونه دستگيرم شد كه اشخاص عملكرد خود را معيار اعتدال مي دانند. طبيعي هم هست! اگر غير از اين مي دانستند لابد عملكرد خود را تغيير مي دادند. تا اينجا مشكلي نيست. مشكل آنجا پيش مي آيد كه اين معيار خود-محور اعتدال معيار قضاوت درباره ي ديگران شود!
من هم معيارخوش تعريفي براي اعتدال در زمينه هاي مختلف (مذهب، مادي يا معنوي بودن، عشق به ميهن و جهاني انديشيدن و...) ندارم اما بر اين باورم كه تلاش و دغدغه ي عمومي براي جذب توريست به طور طبيعي مي تواند اين اعتدال را برقرار كند. در يك يك موارد عرض مي كنم كه چرا.
1) مورد مذهب: همان طوري كه در كامنت ها توضيح دادم به دلايل مختلف (از جمله ماهيت مذهب-محور درصد قابل توجهي از اماكن ديدني و آيين هاي ما، داشتن كشورهاي همسايه با درصد بالاي جمعيت مذهبي مسلمان و خيلي مسايل ديگر كه نياز به بازگويي ندارد) اگر بخواهيم توريسم در ايران را گسترش دهيم بايد كاري كنيم كه آسايش جسمي و فكري فرد مذهبي فراهم باشد تا سفر به ايران و در ايران برايش جذاب و مفرح شود. اين كار با مذهب ستيزي جور در نمي آيد! از طرف ديگر، دين با تفسير طالباني (خدايا پناه!) توريست را چه مذهبي باشد و چه غير مذهبي فراري مي دهد.
دينداران اگر دغدغه ي جذب توريست داشته باشند به طور طبيعي مي روند به سراغ تفسيري رافت-محور و مدارا-محور از دين. اگر ذوق هنري داشته باشند كه ديگر چه بهتر! آن گاه ما شاهد رويش جديد هنري با الهام از مذهب و معنويت خواهيم بود. راستي! براي توريست غربي، هنرهاي اسلامي گوناگون خيلي جذاب است.
2) در مورد مادي بودن: توريسم پول مي خواهد!! اگر بخواهيم لجبازي كنيم و بگوييم پول بد است،پولدارها آدم هاي بدي هستند، رستوران و بوتيك شيك و كالاي لوكس بد است و.... شانس زيادي براي جلب توريست نخواهيم داشت. از طرف ديگر براي جلب توريست به طور وسيع بايد روي رستوران ها مغازه ها و اجناسي كه با بودجه خانواده هاي طبقه ي متوسط قابل خريداري هستند حساب باز كنيم. چرا كه درصد عمده ي توريست ها از طبقه ي متوسط خواهند بود. به علاوه توريسم اشتغال ايجاد مي كند و فقر را كمتر مي كند. در مجموع تنش و قطبيدگي طبقاتي و اقتصادي به طور طبيعي كمتر مي شود.
3) جنبه هويتي: اگر قرار باشد همه ي شهرها يك رنگ شوند و هويت محلي از بين رود توريسم جذابيت نخواهد داشت. در نتيجه توريسم به طور طبيعي ما را وا مي دارد كه به سنت ها و آيين ها و غذاها و.... محلي بيشتر اهميت دهيم. از سوي ديگر براي اين كه توريست ها كشور و شهر و ديار ما را جالب ببينند مجبوريم از خود برتر بيني و تمسخر و تحقير ديگران دست برداريم. در يك كلام به اعتدال مي رسيم: نه خود بزرگ بيني خواهيم داشت نه خود كم بيني. برخي معتقدند اين دو ، دو روي يك سكه اند. توريسم ما را واقع بين مي كند.
در هريك از اين موارد توريسم باعث مي شود ميانگين جامعه از كرانه ها ي افراطي فاصله پيدا كند. به علاوه گستردگي و پهناي قله اعتدال هم بيشتر مي شود چرا كه سلايق آدم هاي مختلف در نقاط مختلف طيف بين افراط و تفريط قرار مي گيرد. براي آن كه همه ي سليقه ها را پوشش دهيم بايد پهنا را بزرگتر كنيم. بگذاريد مثال بزنم كه منظورم روشن باشد. شايد من مي خواهم كيفي را مثلا با 5تومان بخرم. شما بخواهيد بابيست تومان بخريد. هر دو هم معتقد باشيم 500تومان براي خريد كيف خرج كردن افراط است و از طرف ديگرهر دو فكر كنيم با يك تومان تنها جنس بنجل گير آدم مي آيد. در محيط جذاب براي توريست هم جنس 5 توماني پيدا مي شود هم جنس ده توماني و هم بيست توماني. همين طور در ساير موارد. «پهناي اعتدال» بزرگ تر مي شود، در نتيجه احتمال سقوط و آسيب ديدن كمتر مي شود!
نكته ي آخر: توريسم نشاط آور هم هست. هم براي ميزبان و هم براي خود توريست ها. تلاش براي جذب توريست خمودي را از بين مي برد و قوه ي ابتكار را به كار مي اندازد. هر كسي مي توان يك روش منحصر به خود براي جذب توريست پيدا كند. با هر تخصص و روحيه اي- (حتي بدون هيچ تخصصي و حتي با روحيه ي نه چندان شاد) يك راه منحصر به فرد مي توان يافت كه چه بسا براي يكي ديگر جذاب باشد!

۱۲ نظر:

Cyrus The Great گفت...

با عرض سلام و خسته نباشید
امیدوارم حالتون خوب باشه
من تازه با وبلاگ شما اشنا شدم و از اینکه می بینم هنوزم کسانی مثل شما هستن که با این همه دغدغه به فکر راهنمایی دانشجویانی مثل من هستن خوشحالم . امیدوارم من هم بتوانم از راهنمایی ها و مطالب علمی که در این وبلاگ هست نهایت استفاده را ببرم
با تشکر

وحیدی گفت...

وبلاگ نویسی و اعتدال!

رضا گفت...

سلام
منظورتون رو می فهمم که چی می خواهید بگید که فرموده اید اسلام طالبانی نباشه.
ولی اون جایی که می گویید اسلام مدارا محور و رافت محوریه خرده سرش گیر دارم.
اسلام اصیل رو که من حضرت علی علیه السلام رو مصداقش می شناسم به مالک میگه که مردم یا برادر دینی تو هستند یا همنوع تو ....

در مورد مدارا کردن هم مهمه که مدارا سر چی باشه دیگه . توجه دارید که
میان ماه ما تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمون هست

منجوق گفت...

سلام
منظور من هم همان بود که آدم بدونه بقیه یا همکیش تو هستند یا همتوع خود آدم. بیخودی خودش را سری سوا ندونه.

منجوق گفت...

من دین شناس نیستم و خیلی نمی توانم نظر دینی بدهم. ولی چیزی که در ذهنم بودهمان چیزی بود در شعر معروف مولانا هست:
"تو برای وصل کردن آمدی/نی برای فصل کردن آمدی."
یک همچین چیزی. پرهیز از تاکید متعصبانه روی ظواهر اختلاف افکن. حدود و ثغورش را باید علمای دین تعیین کنند. اما ملاحظه ای که من کرده ام آن است که بیشتر اوقات عوام سر مسایل ظاهری دین تعصب بیشتری نشان می دهند واغلب از روی جهالت به دینداری بقیه ایراد می گیرند. آنان که اطلاع فقهی بیشتری دارند ویا خود فقیهند معمولا بیشتر مدارا می کنند.

امیرعباس گفت...

خانم دکتر با اجازه شما فرصت رو غنیمت میشمرم و اینجا برای شهر زادگاهم "ملکان" تبلیغ میکنم!
ملکان با وجود جمعیت کمی که داره، سومین تولید کننده بزرگ انگور کشوره و به شهر "خوشه های طلایی" معروفه. اگر از گوگل ارث تماشا کنید از این همه باغ انگور حتما تعجب میکنید!
هیئت کوهنوردی شهرمون هم از فعالترین گروه های کشور هستند(عموی من از مسوولین و فاتح دماوند و آرارات هست)، یکی از کارهای جالبشون هم جمع آوری زباله ها از کوه های منطقه است.
چون منطقه حاصلخیز و سرسبزیه از شهرهای اطراف هم برای دیدن مناظر طبیعی و گردش و کوهنوردی میان.
به قول تبلیغ سی-ان-ان؛
incredible Malekan!

منجوق گفت...

به قول شما ملكاني ها "ملكان دي سي" را مي شناسم.

امیرعباس گفت...

چه اسم با مسمایی!!
اولین بار از شما میشنوم! :((

منجوق گفت...

مادرم (خانم مهندس ميرزايي) يك همكار ملكاني داشت كه او اين اصطلاح را به كار مي برد.

منجوق گفت...

بقيه هم اگر خواستند خوشحال مي شوم توريسم شهرشان را اينجا تبليغ كنند.

امیرعباس گفت...

میشه اسم همکار مادرتون و مبدع این اسم رو بدونم؟!
آخه تو شهر ما تقریبا همه یه جوری با هم فامیل یا آشنا هستن شاید بشناسیم ایشون رو!! :)

منجوق گفت...

راستش اسمشون یادم نیست اما مهندس عمران هستند و با شرکت خانه سازی همکاری داشتند.