راه حلي كه براي مسئله اي كه من در يادداشت قبلي خودم مطرح كرده بودم اينه:
برنامه ريزي از سوي نهاد هاي مردمي و... براي جذب گردشگر. هر كسي براي جذب گردشگربه ديار خودش كه نسبت به او احساس تعلق خاطر داره تبليغ كنه.
وقتي شخصي يا گروهي به منظورجذب گردشگر تبليغ مي كنه مجبوره كه خود بزرگ بيني وناسيوناليزم افراطي را بگذاره كنار. چون اگر كلام او رنگ و بوي ناسيوناليزم افراطي داشته باشه گردشگر ها پس زده مي شوند. اين راه حل من چند فايده ي ديگه هم داره: به در آمدزايي و اشتغالزايي ورونق اقتصادي منجر مي شه، هنر ها و صنايع در حال انقراض دوباره زنده مي شوند، براي رونق اكو توريسم هم شده به محيط زيست بيشتر توجه مي شه، افراد قوه ي ابتكار خود را به كار مي گيرند تا با نو آوري راهي جديد براي جذب توريست پيدا كنندو...
اين بود پيشنهاد خام من. مطمئنم عطيه (اقتصاد دان خواننده ي منجوق) ايراد هاي كارشناسانه ي بسياري در آن خواهد يافت. آنان كه بيشتر تجربه و دانش دارند پيشنهاد پخته تري ارائه دهند.
۵۱ نظر:
خوب نظرتون پیرامون این بیت همشهری پاکزاد ما که در حافظه تاریخی ما رسوب کرده چیه؟
نگيـرند شيــر ژيـان را به خــس
هنـر نــزد ايـرانيـــــان اسـت و بس
همان نظری که نسبت به این فرموده ی ایشان دارم:"زن و اژدها ...."
دکتر منجوق خوب باز همون داستان مشاهدهدات محدود شما و قصه فلان فرضیه پیرامون سیاه چاله ها بر اساس مشهاهدات محدود .
بنظرتون اگر داستان رو با بصیرت افراد بجای طبقه اجتماعی و سطح درامد گره بزنیم طبقه بندی تون درست تر نمی شه...
پینوشت :
1- البته واضح و مبرهن است که این بصیرت با اون بصیرت !(که باید خواص داشته باشن) فرق فکوله!!!!:))
2-بصیرت تابعی است از پارامتر های مختلف.یکیش همین سفر : که بسیار سفر باید...
سیاهچاله نبود که ابر نواختر بود.
خوب حالا اگر این گفته همشهری عزیزمون بر اساس نقل "حب الوطن من الایمان" تفسیر کنیم چی؟
قطعا حد حب الوطن بر اساس روایات دیگر و ذایقه دین در دایره ناسیونالیست غیر افراطی ! جای می گیره.
پس از این منظر بنظر یک ناسیونالیسم خوب داریم یکی بد... مهم اینه که از همون کودکی, تو کله من بچه مشهد معنی این بیت همشهریمونو درست جا بندازن...
جرج ارول به خوبه می گه patriotism به دیگری می گه nationalism
یک سوال : ریشه های ناسیونالیسم افراطی در کشور ما چیه : (ریشه های تاریخی و و ایضا سر رشته های معاصر)
میاید یک طوفان ذهنی بکنیم اول؟!!
البته وبلاگ شماست و الامر امرک ! اما موضوع خوبیه ! دوستان دیگه هم مشارکت کنن و بعد جمع بندی بفرمایید در پست بعدی به همان قلم خاص مجوقی.در این مقوله حتما خیلی ها تجربه های شخصی و مشاهدات منطقه ای دارند. تو پست بعدی می تونند علمایی که وبلاگتون رو دنبال می کنن تخصصی بحث کنند و ما استفاده کنیم.
چه بدونم؟! من فقط می خواهم کاری کنم گردشگر بیشتر جذب تبریز شود. نوقا بیشتر فروش رودو.. گفتم که می خواهم بعد از بازنشستگی برگردم به تبریز کافه بزنم. می خواهم مشتری های رنگاوارنگ داشته باشم. سوژه کم نیاوریم.
ولی من بیشتردوست دارم یک مقدار بحث گل و بلبل کنیم در باره ی آن که چه طور می شه بهتر توریست جلب کرد.
هم خوش می گذره و هم پول توشه.
همون بحث شیرین نوقا و قاووت و اینا ایده آله.
مشهد شما چه شیرینی دارد؟
1-هلندی های بی تاریخ و افتخار یک ضرب المثل دارند که هر چیز خوب یا از دیار پارسه ( پرشیا) است و یا از مدین (مدینه ؟!!).
2-درفرهنگ گذشته خودی کم نداریم کلمه قصار در مذمت دیگر شیفتگی و و دلبستگی فرهنگ بیگانه. که نسخه تعدیل شده و بی بخار (و مودبانه D:) آن را در " هر جا که روی آسمان همین رنگ است" خواهی دید.
3-مرحوم دکتر زرین کوب در مقدمه کتاب تاریخ ایران "روزگاران" جمله ای دارد بدین مظمون که مطالعه تاریخ و فرهنگ غنی ایران نباید باعث ایجاد غرور کاذب و جو گیری و رکود و اکتفا به در آوردن استخوان های داریوش و هوخشتره از خاک گردد.واضح است اگر مرور تاریخ و فرهنگ غنی گذشته سبب بالا رفتن روحیه خودباوری و فرهنگ ما می توانیم شود امریست ارزشمند.
---------
پینوشت :
با عنایت به افتتاح کافه با مدیریت منجوق , همچنین بنا بر قصد قبلی جهت تدریس در دوران بازنشستگی , احیانا بنا بر قوانین استخدامی کشوری جز مدیران دو شغله (یا n شغله) محسوب نمی شوید ؟
نبات
ماپلو گوشت برادران کریم و شیشلیک شاندیز داریم.
-----------------------
البته ما مشهدی ها سالهاست که با پدیده توریسم و جنبه های جذب مسافر اشنایی کامل و تخصصی داریم که شایسته است شهر های دیگر کشور از این تجربه موفق الگو برداری نمایند.
فی المثل در شهر مقدس مشهد تاکسی هایی وجود دارند که مسیر 500 متری با کرایه حدود 100 تومان رو به مسیری در حدود دو کیلومتری با کرایه 2000 تومان تبدیل می کنن.
بدین منظور مسافر عزیز رو حسابی در کوچه ها و خیابان های اطراف حرم مطهر دور می دهند تا مسافتی در حدود دو کیلومتر را دور خود بچرخد.سپس زایر گرانقدر (که در شهر بهشت حبیب الله است و نور العین مجاورین آقا) با تیب خاطر کرایه را تقدیم آقای راننده کرده و در حق پدر مادر او (به علت رعایت انصاف در مقدار کرایه) دعا می کند .
واین است اوج مشتری مداری و جلب رضایت مشتری بهمراه ایجاد ارزش افزوده و استفاده مناسب از ظرفیت خالی سیستم حمل و نقل شهری مشهد مقدس.
مشهد, شهر بهشت....
پینوشت 1 :این داستان بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است.
پینوشت21 : میزان کرایه ذکر شده مربوط به قبل از زمان هدفمند شدن یارانه ها می باشد.
http://rashedi-hasan.blogfa.com/post-82.aspx
http://rashedi-hasan.blogfa.com/post-82.aspx
سانحه سقوط هواپیما خیلی دلخراشه.بیچاره خانواده هاشون :(
سلام
ببخشید که مربوط به این نوشته نیست و اینجا نظر می گذارم
در مورد بحث حمید که در پست های قبلی تون بود و جایی به دکتر گلشنی اشاره رفته بود
در مورد دکتر گلشنی شاید من با بابارتون خیلی موافق نباشم دکتر گلشنی کسی بود که به خیلی از گیجی هایی که من توی ربط بین فیزیک و متافیزیکم داشتم جواب داد من هم کتاباشون رو هنوز نخوندم ولی تا دلتون بخواد مقالاتشون در این باب رو خونده ام به شما هم توصیه می کنم شاید نکات جالبی براتون داشته باشه
مثلا این جا
http://ka110.blogfa.com/cat-31.aspx
یا این جا که فیلم سخنرانی ایشون توی موسسه فاراده کمبریج هست.
http://www.sms.cam.ac.uk/media/532543
خانم دکتر فرزان
فکر کنم بس که اینجا حرف زدم و کامنت گذاشتم دیگر اسمم کم کم آمد توی پست. ممنون از توجهی که به من دارید. خجالت زده کردید و ذوق زده.
من یادم میاد که اقتصاد خوانده ام یک روزگارانی ولی اقتصاد دان نیستم.
فکر کنم یک بار هم در مورد متنی که در مورد توسعه نوشته بودید گفتم که مردم تنبل هستند شاید چون تعاملی با خارج از ایران ندارند و ... که همان صنعت توریسم منظورم بود. در همین موردی هم که نوشتید که خب باز هم همین صنعت توریسم را مثال زدید.
راستش گردشگری یک کالای تقریبا لوکس هست. دولتها هم به خاطر مزیتهایی که از این طریق به دست میآورند معمولا سعی میکنند که حمل و نقل ارزانتری در اختیار مردم قرار بدهند تا طبقات متوسط و یا حتی پایین تر هم بتوانند از این صنعت استفاده کنند. خدمات را هم تلاش میکنند که ارزانتر کنند و ... خب کشور ما در دنیا از نظر درآمد سرانه رتبه خوبی ندارد. یعنی کلا توریسم و گردشگری یک کالای لوکس محسوب میشود برای عموم جامعه (تازه با وجود پول نفت یعنی اگر پول نفت را بردارید از روی درآمدها رتبه ای در حد کشورهای آفریقایی مثل توگو و اینها خواهیم داشت). از طرف دیگر به خاطر فرهنگهای رفتاری و اجتماعی ما معمولا وقتی به مسافرت میرویم دنبال دیدن بناهای تاریخی و آثار تاریخی و ... نیستیم و حتی اگر هم باشیم ایران در این زمینه اصلا غنی نیست. از طرف دیگر خب مردم امروزه وسایل ارتباط جمعی بیشتری دارند و دست به مقایسه میزنند، خب معلوم است آن دست از کسانی که سطح درآمد متوسط تری دارند، ترجیح می دهند که پس اندازشان را در یکی از کشورهای اطراف یا اروپایی خرج کنند تا در ایران که خب مشکلات زیادی دارند. معمولا حریم خصوصی اشان در مسافرتهای داخلی رعایت نمیشود. تفریحگاههای چندانی وجود ندارد. موزههای جذابی ندارند و ... خب همه اینها باعث میشود که علی رغم تبلیغ های زیاد هم باز مصرف کننده سعی در انتخاب بهینه تری داشته باشد و کمتر راغب به گردشگری داخلی باشد.
کلا در این زمینه نیاز به سرمایه گذاری هست اما خب مدیران کشور ما معمولا در زمان سرمایه گذاری کمترین اهمیت را به نوع سلیقه و انتخاب افراد برای گردشگری میدهند و ...
البته خب با وضعیت افزایش قیمت بنزین و برداشتن یارانه ها صد در صد از تعداد سفر و گردشگری در کشور کاسته خواهد شد. البته باید منتظر ماند و صبر کرد ولی مسلم است که اولین کالایی که از سبد مصرف کنندگان کم میشود همین کالاهای نسبتا لوکس هست که سفر و گردشگری هم جزء آنها است.
به هر حال ایده شما خیلی ایده خوبی است ولی هم پول میخواهد و هم به قول دوستان زیرساختار که ما چندان وضع خوبی نداریم در این زمینه. از طرفی نیازمند بالا رفتن سطح درآمد افراد هم هست. امیدوارم که آینده خوبی داشته باشد.
این بررسی کلان موضوع هست اما میشود مثلا به صورت کوچک و خرد هم به موضوع نگاه کرد مثل اینکه "چه کار کنیم که یک کافی شاپ در تبریز سودآور باشد؟" (این تخحصص من هست اتفاقا) ولی خب میدانید که با یک گل بهار نمیشود. شاید باید به اندازه گذر دو نسل صبر کرد.
یک توضیح هم بدهم که من تخصصم گردشگری نیست، میتوانم پارامترهایش را تفسیر کنم و تجزیه و تحلیل اما خب به پارامترهای تاثیرگذار در گردشگری وارد نیستم فقط از دید تخصص خودم (انرژی) بررسی کردم شاید یک دوست متخصص گردشگری بهتر بتواند به شما کمک کند. برای بیشتر گفتن باید حتما مطالعه کنم (که این روزها وقتش نیست) البته اگر دوست داشته باشید میتوانم اگر وقت کردم مثلا یک سری پارامترهای گردشگری را در ایران برایتان بگویم (البته در حد کلان) و تجزیه و تحلیل کنم اما فکر نمیکنم خیلی برای شما جذاب باشد.
راستی خانم دکتر اگر رفتید تبریز قهوه خانه زدید حتما من را هم خبر کنید بیایم. خوش خواهد گذشت.
من هم همیشه میگویم یک روز که وقت پیدا کردم و بازنشسته شدم میروم یک مکانیکی باز میکنم بعدش هم میروم دنبال تحصیل در رشته زبان شناسی فکر کنم خوب باشد که بیایم عصرها در قهوه خانه شما بنشینم و کتابهای زبان شناسی بخوانم و روزها هم با پیچ و مهره بازی کنم.
امیدوارم اتفاقات خوشایندی بیافتد که بتوانید خیلی خیلی زود قبل از بازنشستگی و همین یکی دو سال آینده یک قهوه خانه باز کنید در تبریز و ما را هم مهمان کنید به سه-چهار وعده قهوه درجه یک در روز.
عطيه جان
شما هر وقت بخواهيد افتخار بديد در خانه در خدمتتان باشيم. براي دور هم بودن ديگه كافه باز كردن نمي خواد.
متاسفانه همان طوري كه گفتيد مسافر در كشور ما با هزار تا مشكل رو به رو ست. بگذاريد يك مثال بزنم كه به نظرم واقعا قابل تامله.
در اين كشور كه بيش از 90 در صد مردم آن مسلمانند جايي براي نماز خواندن پيدا كردن عموما مسئله است چون در مساجد اغلب مواقع -حتي موقع نماز صبح- بسته است! در مساجد هم كه باز باشه براي ما كه چادري نيستيم باز هم مسئله است چون از ما مي خواهند كه اون چادرهاي كثيف عمومي را سر كنيم.
در مسجد دانشگاه شريف يك بار ديدم دختر يكي از كارمندان كه زكام شديد داشت با آن چادر ها بيني خود را تميز كرد از آن موقع تا الان حالم از آن چادرها به هم مي خوره.
مقايسه كنيد با تركيه كه در مساجدش هميشه بازه. تازه اگر بفهمند ايراني هستيد و از ايران آمده اي مي برند قسمت هايي از مسجد را كه معمولا به روي بازديدكننده ها و نماز گزاران بسته است نشانتان مي دهند! براي من و شاهين كه چنين مي كردند (البته تركي حرف زدن من هم در اين مهرباني بي تاثير نبود!)
من مالزي نرفته ام اما آنها كه رفته اند مي گويند آن قدر مساجدشان تميز است و آن قدر متولي مساجد خوش برخورد هستند كه همين طوري آدم دلش مي خواهد هي برود داخل مساجد و نماز مستحبي بخواند.
گويا در مالزي چادر (چادر از نوع خودشان نه چادر ايراني) تميز و اتو خورده را به نمازگزاران مي دهند مقايسه كنيد با چادرهايي كه در امامزاده هاي ما مي دهند كه آدم نمي تواند از يك متري شان رد شوداز بس كه كثيفند. همين جا در چيذر من هر از گاهي مي خواهم بروم سر مزار مرحوم دكتر عليمحمدي. از تصور آن كه آن چادرها را بايد سر كنم منصرف مي شوم. اگر هم چادر را سر نكني متولي چنان با بي ادبي سرت داد مي زند كه ديگه دلت نمي خواهد پايت را آنجا بگذاري.
كثيف بودن وضوخانه هاو ....را كنار بگذاريم. در برخي دستشويي هاي زنانه فرودگاه دوبي مي نويسند كه حواستان باشد كه ممكن است كارگر مرد وارد اين دستشويي شود. وضوخانه شان سواست. قاسم در مورد سبك آن مفصل نوشته بود:
http://daanaa.blogspot.com/2010/12/blog-post_4053.html
كي در ايران اين چيزها رعايت مي شود؟! همه چي هر كي هر كي است.
در زمستان هم كه سرما در وضوخانه ها بيداد مي كند.
اين است وضعيت نماز خواندن وبازديد از امامزاده ها در كشور اسلامي ما كه هزار تا ادعا در اين زمينه دارد و هيچ كشور ديگري را هم قبول ندارد. ديگه بقيه مسايل را بگذاريم كنار.
البته راه تهران -قم را من در ايران (بين جاهايي كه در اين 6 سال اخير سفر كرده ام) استثنا يافتم.
هم در نمازخانه هايش باز است هم دستشويي هايش تميز و استاندارد و راحتند. اگر مانند اين آسايشگاه هاي بين راهي درجاده ي قم در همه جاي ايران بود كلي فرق مي كرد.
واقعا ايجاد چنين مراكزي چه قدر هزينه دارد كه ايجادش نمي كنند؟! آن ايستگاه هاي بين راهي در جاده قم هم انگار يا وقفي هستند يا مال بخش خصوصي. (البته مطمئن نيستم!)
ببينيد در ايران بيش از 90 درصد مسلمان داريم كشورهاي همسايه هم (به استثناي ارمنستان) همگي مسلمانند. يك كشور پرجمعيت در دنيا هست كه آمد و رفت به آن و از آن ويزا نمي خواهد آن هم تركيه هست كه آن هم كلي مسلمان دارد. مسلمان هايش هم خيلي مايلند به ايران سفر كنند.
اگر واقعا به فكر جذب گردشگر بودند -چه داخلي و چه خارجي- بايد همين مسئله اي را كه در بالا گفتم را حل كنيم. حل كردنش هم آن قدر دشوار نيست. بودجه اي نسبتا كم مي خواهد. مي تواند استغال ايجاد كند. در هر محله هر مسجد يك يا دو نفر استخدام كنند كه به وضع بهداشتي چادر ها برسد كلي تفاوت حاصل مي شود. همان كاري كه مالزي كرده. يك عده هم كار پيدا مي كنند.
بحث مساجد و نمازخانه ها را از ديد جذب گردشگر مطرح كردم. يكي از نيازها و خواست هاي گردشگراني كه شهرهاي ما پتانسيل جذب آنان را دارند همين مسئله ي عبادت است. اگر اين نياز برآورده نشود پا مي شود و مي رود يك جاي ديگه كه نيازهايش پاسخ داده مي شود.
حالا يك شهرساز يا معمار يا سرمايه گذار كه مركز گردشگري طراحي مي كند از ديد بيزينس هم كه شده بايد به نياز و خواست توجه كند (مستقل از اين كه اعتقادات شخصي و قلبي خود او چه باشد).
"آزربايجان باشين ساغ اؤلسون"
بيز تراختور و آزربايجان تاكيملارين يانداشلاري اورموداكي اوچاك حاديثه سينده اؤلنلره اؤلو تانريدان رحمت و عايله لرينه باش ساغليقي ديلييريك .بونا گؤره 3 گون بؤيوندا بوتون تراختور وآزربايجان سايتلاري و وبلاگلاري آنا يارپاقدا قارا سيمگه قويوب و تراختورون ايلك اؤيونلارين بيرين "اورمو" آدلانديريب و قارا پارچا يازيلارينان استاديوما گئدجييك.ياشاسين آزربايجان
سلام
حالا به دور از شوخی
خیلی جالب هم نیست که مسلمومنا به خاطر مثلا گردشگر تمیز بشوند و خودشون به صورت درونی تمیز نباشند.خیلی برای من جای تامل داشت
ممنون
حرف بزنید تا مخ ملت راه بیفته
خوبه
خیلی خوبه
کاش همه نظرات شون رو می تونستن یه جایی بذارن و اونا عملی بشه
آستان قدس به زایر چادر بسته بندی اتو کشیده و استریل می دهد.
خبر سانحه ي هوايي در نزديكي اروميه را الان خواندم. اميدوارم زخمي ها زودتر خوب بشوند!
سلام خانم دکتر:
ببخشید که کاملا نامربوط میپرسم
چرا این ماه" colloquim" برگزار نشد؟
اگر قهوه خانه (Cafe)زدید یک
وبسایت اپدیت 4 زبانه (قارسی ترکی استانبولی عربی اینگلیسی)هم کنارش راه بندازید.برنامه های ویژه شبانه مناسبتی ابتکاری رو برای جذب مشتری بیشتر راه بندازید(مثلا شب ماهی سیاه کوچولو واسه یک خانواده که دوست دارن چند ساعتی رو به همراه بچه هاشون با بهرنگی تو یک فضا دنج بگذرونن)(البته نمی دونم صمد کتاباش چاپ میشه یا نه)...مشکل ما اینه ما سایت زیاد می زنیم اما دریغ از روزآمد کردنش.
---------------
نبود یک سیستم جامع و گسترده و قابل اعتماد و رقابتی مثل بوکینگ دات کام
کام یکی دیگر از مشکلات سیستم سنتی توریستی ماست.
اين ماه در شريف 15 و 16 كنفرانس دكتر راهوار اينا بود. من نخواستم برنامه را زماني بگذارم كه با برنامه ي آنها تداخل باشه. ماه بعد ان شا الله colloquiumخواهيم داشت.
خانم دکتر جسارتا یک سوال دیگر که همیشه در ذهن من است
مگر ای پی ام مستقلا از هر دانشگاهی خودش پژوهشکده نیست؟
چندین بار شنیدهام که مثلا فلان سمینار کنسل شد چون در شریف سمینار دیگری در حال برگزاری است؟شاید بخاطر این است که بیشتر شرکت کنندگان از دانشگاه شریف هستند؟
منظورم انست که بدانیم اگر در دانشگاه شریف سمیناری برگزار شد حتما سمینار دیگری در ای پی ام کنسل میشود؟بله؟
به لحاظ اداري مستقل است. اما از نگاه من هيچ كدام موسسات علمي در كل دنيا از هم مستقل نيستند.
اين تصميم و تشخيص شخصي من بود براي آن كه اين ماه colloquiumبرگزار نكنيم. خودم هم مي خواستم در برنامه شريف شركت كنم يك مقدار خسته بودم تنبلي كردم نشد. تشخيص من آن بود به فاصله ي زماني كم دو برنامه با يك حال و هوا افراد را خسته مي كند. ديدم دكتر راهوار اينا اين زحمت را كشيده اند وبرنامه را برگزار مي كنند. گفتم حيف است برنامه اي موازي برگزار كنم كه شايد باعث شود از رونق هر دو كاسته شود.
در كار علمي داعيه ي استقلال و بي نيازي نه تنها نشانه ي اقتدار و قاطعيت نيست بلكه از نظر من نشانه ي ناپختگي است.
برخي ها براي آن كه به زعم خود مرا سرجايم بنشانند هميشه اصرار داشته اند روي برنامه هايي كه من مي گذارم برنامه هاي موازي بگذارند. با لجبازي بچه گانه. اين گونه لجبازي ها به جامعه ي علمي ضربه مي زند. نمي خواستم همان لجبازي را بكنم كه آن جماعت مرتكب مي شوند كه به زعم خود پوز منجوق را بزنند.
مرسی از توضیحتون
ممنون
خواهش مي كنم. به كامنت آخر پست قبلي هم نگاهي بياندازيد. معتقدم وقتي پاي كسي در ميان باشد كه تخصصي دارد كه به غناي بحث مي افزايد به نظر من بايد "غد بازي" را كنار گذاشت و سعي كرد كه او رانگاه داشت. ادعاي بي نيازي را در اين موارد نابجا مي دانم.
نه اصلا منظورم این نبود که سر لجبازی و یا یه چیزی مشابه بخواییم برنا مه برگزار کنیم یا کنسل کنیم
اما خب انقدر که من میدانم دانشجوهای دانشگاه های مختلفسر این colloquium شرکت میکنند و فقط میخواستم علت اصلی این تصمیم بدانم و اگر بعدا دوباره سمیناری برگزار نشد وقت شما رو با سوال هایم نگیرم خودم بدانم چرا؟
بهر حال هر گونه که شما تصمیم میگیرید حتما درست تر است و ما هم تابع برنامه های شما هستیم.
همین خصویت های شماست که شما دوست داشتنی کرده.
تمام پست ها و کاممنت های منجوق و تمام و کمال میخوانم. میدانم از چه میگویید
پایدار باشید.
من این ماه با یکی ازین تور های یک روزه به کویر مرنجاب رفتم. شاید بی ربط باشه اما واقعا برام تجربه جالبی بود، چند نفر از آلمان اومده بودند که با اینکه ایرانی بودند تا به حال جایی از اون رو نگشته بودند و اصلا نمیدونستند که ما بستر دریاچه نمکی داریم که هنوز ازش نمک تامیین میشه. اونها خیلی راحت با ما گرم گرفتن و توی اول تور تور لیدرمون ازمون خواست همه مون خودمونو معرفی کنیم. بعدم رفتیم کنار شن ها و آتیش روشن کردیم،و کنار آتیش گیتار زدیم و خوندیم. نکته مهمی که میخوام بگم اینه که اون آدما با اینکه آلمانی تبار بودند خیلی راحت با این معارفه ی ساده با ما جفت و جور شدن و تو شادی هامون شرکت کردن، نگران شدن مبادا تو تپه شنی ها گم شده باشیم، و با دست از غذاهای ما خوردن، بدون حتی یه لحظه اکراه و به قولی"افه". خیلی تور خوبی بود، و من که خودم ایرانی هستم و اهل همین جا، تصمیم گرفتم فقط برای دیدن اون مناظر و بودن با اون آدم های خوب برم و هر چقدر پول بود بپردازم، چه رسد به کسانی که ممکنه خارجی باشن و با این برنامه ها فقط به خاطر از تنهایی در اومدن بیان و کم کم این کار رو بسازند. شرح کامل سفرمون رو تو وبلاگ دوستم میتونید ببینید:
http://zamaneyema.blogfa.com/post-150.aspx
و این هم سایت شرکت گردشگری که واقعا عالیه
www.dalahoo.us
به امید روز های زیباتر
به ناشناس
مطمئنم منظورم شما لجبازي نبود. اما مفيد ديدم از كامنت شما استفاده كنم و نكته اي را براي همگان متذكر شوم. نمي دانيد كه چه انرژي اي همين لجبازي بر سر «استقلال پژوهشكده ها» تلف مي كند. چه قدر پول مملكت به هدر مي رود! چه قدر اعصاب خرد مي شود.
يك عده هستند كه ادعا مي كنند دارند به مملكت خدمت مي كنند و missionحس مي كنند كه علم ايران را به تعالي برسانند. يكي شان منت برسر هممه مي گذارد كه من به ايران بازگشتم و موهاي سرم زود سفيد شد تا علم ايران را به تعالي برسانم. آن ديگري منت مي گذارد كه من آن قدر غرق خدمت به علم ايران شدم كه وقت نكرده ام به خانواده ام برسم خانواده ام از هم پاشيد. واقعا هم كلي وقت و انرژي و اعصاب مي گذارند.
اما چيزي كه من در اين 6 سال ديده ام آن است كه آن چه كه آنان نام آن را خدمت مي گذارند در واقع چيزي نيست جز لجبازي براي به قول خودشان روي اين و آن را كم كردن. آن چه كه آنان نام آن را خدمت مي گذارند من مي گذارم گره افكندن در كار ديگران. اين است كه اعصابشان و اعصاب ديگران را خرد مي كند.
والا كار علمي كردن (چه از نوع تحقيق و چه از نوع تدريس) كه اعصاب كسي را خرد نمي كند و كسي را به پيري زودرس نمي رساند. به قول همان همشهري پاكزاد آقاي وحيدي:
«ز دانش دل پير برنا بود»
اين حرفش را قبول دارم. واقعا هم كه پيراني كه عمري دانش پژوهي كرده اند (دانش پژوهي واقعي نه ادعاي آن) جواندل مانده اند. من خيلي ها را از نزديك مي شناسم.
ي.م. جان ممنون از كامنتت
اتفاقا من هم مي خواستم همين تيپ خاطرات را تعريف كنيد.
به قول شازده کوچولو
امان از این ادم بزرگ ها....
خوشم میاد فکر مهندسی و زودبازده خوبی دارین.عملی فکر می کنین.فلسفی نیست فکراتون.
می بخشید خیلی وقت بود سر نزده بودم. و باز هم مزاحمت. با اجازه تون می خواستم راجع به سوال پاریته واینبرگ در جلسه ی 5 بپرسم که آیا دوباره این موضوع در جلسات بعد تکرار می شود یا نه. جون بنده دقیقاً این فرق که آیا شما درست می گوئمی بخشید خیلی وقت بود سر نزده بودم. و باز هم مزاحمت. با اجازه تون می خواستم راجع به سوال پاریته واینبرگ در جلسه ی 5 بپرسم که آیا دوباره این موضوع در جلسات بعد تکرار می شود یا نه. جون بنده دقیقاً این فرق که آیا شما درست می گوئید یا واینرگ را متوجه نشدم که چه بود؟ آیا باید تقارن الکترو ویک را کنار گذاشت؟ نفهمیدم. با تشکر. ید یا واینرگ را متوجه نشدم که چه بود؟ آیا باید تقارنهای نوع الکترو ویک را کنار گذاشت؟ نفهمیدم. با تشکر. حمید بنی هاشمی
نكته در اينجاست كه الكتروويك به پاريته احترام نمي گذارد. وقتي هم كه الكتروويك را كنار مي گذاريم تقارن سراسري خيلي بزرگ تر مي شود به طوري كه ما آزادي خواهيم داشت پاريته ي ذاتي ميون و تائو را هم فيكس كنيم. ازاين نكته ي آخر در كتاب واينبرگ سرسري عبور شده.
باز هم مي گويم وبلاگ محيط مناسبي براي آموزش فيزيك نيست.
سپاسگذارم. البته بنده متوجه شده ام که شما خود گاهی از فیزیک هم صحبت می کنید. پس چرا نباید سوال کرد؟ قبلا هم فرموده بودید. ولی باز درست نفهمیدم. مطمئنا راههای بهتری هم هست اما بنظر بنده رسیده بود که وبلاگ این کار را ممکن است آسانتر کند. باز می بخشید. البته درست می فرمائید جون بنده هنوز روشن نشدم واینبرگ خیلی ابسترکت می نویسد و بنظر می رسد خیلی چیزها را نمی گوید همانطور که فرمودید. بنده فکر می کردم از نقصانهای خود این حقیر است. بنی هاشمی
ّبراي ان كه امكان فرمول نويسي و كشيدن شكل دياگرام نيست. به علاوه سر كلاس و سمينار از حالات چهره مي شود فهميد مخاطب موضوع راگرفته يانه. اما در وبلاگ يا از پشت تلفن اين امكان وجود ندارد. گاهي طرف مقابل چيز ديگري برداشت مي كند و ....
تجربه ي من نشان مي دهد بايد از آموزش غير حضوري در وبلاگ و تلفن حذر كرد.
من فقط مطالبي جانبي فيزيك را اينجا مطرح مي كنم. چيزهايي در رديف معلومات عمومي. نه مطلب عميقي نظير سئوالي كه شما مطرح كرديد در مورد مطلبي كه كتابي مانند واينبرگ هم خوب باز نكرده و از روي آن رد شده
درسته. ولی از آن طرف هم سایتهائی مثل mathOverflow را داریم که مثلا مشکلترین سوالات ریاضی را بهترین ریاضی دانها مطرح می کنند یا جواب می دهند. در مورد فیزیک نمی دانم ولی فورم فیزیک چی؟ سرتان را درد نیاورم. و همینطور خود شما هم کلاسهایتان را در اینترنت قرارا داده اید که هر کسی می تواند استفاده کند. حالا بنده خوب نمی فهمم کسان دیگر ممکن است بهتر از این حقیر بفهمند. چرا نه؟ می بخشید حساب گوگل مثل اینکه درست کار نمی کند. حمید.
در ضمن لاتک ورد پرس هم فرمول نویس اش دردسرهای خود را دارد ولی غیرممکن هم نیست. حمید
خواهش میکنم.
حال که سر حضرت عالی را درد آوردم بنظر بنده می رسد که مسئله ی نشاندن اولین چند میلیارد شوالیه ی فرد در میز گرد 30 دسامبر 2010 سایت لیون لبروین چندان هم بی ربط به گروه اوپراتورهای پاریته مخصوصا آنطور که واینبرگ در صفحه ی 125 می گوید نباشد. بگذریم که این هم همه ی لینکهاش درست کار نمی کند و ویدئوی آلن کن هم که اصلا کار نمی کند. حمید. با تشکر و سپاس
ارسال یک نظر