۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

جواب بيست سئوالي: نامم قرمز

جواب بيست سئوالي كه مطرح كردم رمان معروف ارهان پاموك نويسنده ي تركيه اي برنده جايزه نوبل ادبيات است با عنوان نامم قرمز.اين رمان به چندين زبان زنده ي دنيا ترجمه شده و از جمله رمان هاي پرخواننده است. بخشي از داستان نامم قرمز (Benim Adim Kirmizi)در تبريز مي گذرد ودر آن جا به جا به مكتب نقاشي تبريز اشاره شده. با توجه به اين كه آرامگاه كمال الدين بهزاد در تبريز هست، اين كتاب مي تواند دستمايه مناسبي براي جذب توريست رمان-محور باشد.


من ترجمه ی انگلیسی کتاب را هفت هشت سال پیش خواندم. گویا اخیرا نشر چشمه ترجمه ی فارسی کتاب را منتشر کرده. اگر ترجمه ی فارسی خوب باشد باید از انگلیسی آن خواندنی تر باشد چون اصطلاحات و مفاهیم مختص این گوشه ی از دنیا در آن زیاد است. فکر می کنم این پست من بیشتر از آن که تبلیغ برای توریسم تبریز باشد تبلیغ برای کتاب جناب پاموک و همچنین نشر چشمه شد. عیب نداره! به قول ما تبریزی ها « بیر بیر.» (=یکی یکی).

پي نوشت: دوستان در بخش نظرات يادداشت قبلي تعداد زيادي كتاب درمورد تبريز معرفي كردند كه اغلب آنها مي توانند براي جذب توريست هم به نوعي مفيد باشند.
پي نوشت دوم: باران برنده ي مسابقه اعلام شد. جايزه (كوفته تبريزي دستپخت منجوق) در اولين فرصت ترتيب داده خواهد شد.

ايده ي بيزنس: برند و مركز جذب توريست «قيز لار بولاغي»! در حين صحبت هاي يادداشت قبلي ايده اي متولد شد كه حرف ندارد. ظاهرا از دو سال پيش تا اكنون اصطلاح «قيزلار بولاغين دان سو ايچيپ» كه در اين قسمت از داستان سارا به آن اشاره كرده بودم، ياد برخي از خواننده هاي منجوق مانده. آن هم ياد يك دوست مشهدي عزيز كه بعيد مي دانم تركي بلد باشد! تصور كنيد چشمه اي در آذربايجان "قيزلار بولاغي" نامگذاري شود و شايع شود كه آن "قيز لار بولاغي " كه آبش اكسير زيبايي است همين چشمه است! چه غلغله ي توريستي اي برپا مي شود!! اگر هم برند آب معدني "قيز لار بولاغي" به بازار آيد كه بازار يك شبه قبضه مي شود. كافي است روي بطري ها اصطلاح مزبور توضيح داده شود. به به! به همه ي دنيا صادر مي كنيم. مخصوصا به اون فرانسوي ها! اين جور چيزها را زود تحويل مي گيرند!

۳۵ نظر:

کلاه حصیری گفت...

بیزینس یا بیزنس
کدام تلفظ درست است؟

امیرعباس گفت...

دا بیر سری دیردیز استمیرم شام ورم دا!
:))

منجوق گفت...

بيزنس!

به امير عباس: نيه؟

امیرعباس گفت...

مثل اینکه کتاب جالبیه، پیداش میکنم و میخونمش انشالله!

امیرعباس گفت...

چتینیدی آخی!

منجوق گفت...

به اميرعباس:
باورتون نمي شه من كوفته درست كنم؟! هر از گاهي تو خونه درست مي كنم.

وحیدی گفت...

سلام.از ظهر دسترسی به قسمت کامنت ها واسم ممکن نبود.به باران تبریک می گم.
از الطاف بی دریغ باران و جوانه ای در برف تشکر می کنم. باران وقتی اون آلوی وسط کوفته رو میل می کردید حتما به یاد من باشید:(

---------------
این همکاری مشترک کامنتی سبب شد ! تا ایده شکل گیری فروم خوانندگان منجوقی دوباره طرح بشه...

باران گفت...

اقای وحیدی من سر حرفم هستند.قرار شد که اگر برنده شدم دو قاشق کوفته برای همکاری شما نگه دارم .من نگه میدارم.باور کنید .
حالا چرا اینقد غمگین کامنت گذاشتید؟


شرینی برد را کمرنگ میکنیداا!!!!

وحیدی گفت...

هر که ما را ياد کرد، ايزد مر او را یاد باد!
هر که ما را خوار کرد، از عمر برخوردار باد!
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی کز باغ وصل‌اش بشکفد، بی‌خار باد!
در دو عالم نيست ما را با کسی گرد و غبار
هر که ما را رنجه دارد، کوفته‌اش بسيار باد!

امیرعباس گفت...

چرا... باور میکنم!
حالا شما باور میکنید چند دفعه تو سلف دانشگاه تبریز کوفته بهمون دادن؟
البته صرفنظر از بعضی افزودنی های مجاز!
حقیقتا خوشمزه بود!

باران گفت...

قابل توجه اقای وحیدی:
این مطلبی را که به منجوق معرفی کردید برای وا نرفتن کوفته رو الان وقت کردم خوندم.خوب است که منجوق عزیز با طناب شمادر چاه نمی رود.
اولا که در مواد اولیه کوفته تخم مرغ هست و اندازه اش هم معلوم است نباید مقدارش را زیاد کرد (مقیاس مواد در کوفته خیلی مهم است)
دوم :اضافه کردن عدس به کوفته علاوه بر اینکه در طعم ان تاثیر میگذارد رنگ ان را هم تغییر میدهد. و اینکه مطمئن باشید اگر بعد از قرار دادن کوفته هادر ظرف شعله ی گاز زیاد باشد شک نکنید که کوفته ها وا میرود.باید بگذارید که سس کوفته به جوش اید بعد شعله را کم کرده و کوفته را قرار میدهیم.
این مطلب را بیشتر از ان جهت نوشتم که شاید کسانی باشند که میخواهند برای بار اول کوفته درست کنند که با طناب اقای وحیدی در چاه نروند:)

وحیدی گفت...

قبلنا سرچ کرده بودم با این اسم چند جا چشمه داریم از جمله در نخجوان. اسم یک کتاب داستانی قدیمی اما مشهور و تاثیر گذار بر آثار متاخر, نویسنده ای اهل آذربایجان (شوروی) هم هست.
--------------
داستان دختران ریشه در اسطور ها و آیین های ایرانی دارد. هنوز کم نیست کوه ها و مناطی مثل چهل دختر -چهل دختران و....

وحیدی گفت...

واسه منم جالب بود !! با خیلی ورز دادنش میشه چسبندگی ایجاد کرد(پلاستیسته رو افزایش داد).(می شه با آزمایش ها دقیقتر حد روانگرایشو و میزان انرژی بهینه ورز رو تعیین کرد).

باران گفت...

خانم دکتر: این کامنت اخرمنو پاک کنید لطفا.
درست میگید شاید نباید اینا رو مطرح میکردم.
یعنی همین کامنت و کامنت قبل و لطفا پاک کنید.

منجوق گفت...

بذاريم باشه. با نمك هستند. با همين چيزهاست كه توريست جذب مي شه. قديم مردم يكي دو بار در عمرشان سفر مي كردند پس ترجيح مي دادند بروند براي ديدن چيزهاي خيلي معروف. براي همين روي ديدني هاي خيلي خاص تاكيد مي شد: اهرام ثلاثه، آبشار نياگارا و...

اما الان ملت سالي يك بار سفر مي كنند. به علاوه طول عمرها زياد شده و افراد بازنشسته هم ماشا الله هي مي روند سفر. تكنيك جذب توريست هم حالا ديگه بيشتر همين چيزهاي مردميه. هر چي بيشتر بگوييد بهتر است.

اين يادداشت كه اصلا مربوط به همين قضيه ي كوفته و... بود. كامنت هايش هم بايد همين جوري باشه ديگه. اتفاقا اينجا كاملا مناسب هستند.

باران گفت...

ببخشید ولی فک کنم کامنت اخرمو نخوندید ظاهرا!!!!!!!!!
حالا خواهش میکنم سه تا کامنت اخر رو پاک کنید.اینجوری زشت میشه کامن های این پست.

منجوق گفت...

ديگه لم ها رو لو دادي رفت باران جان! آب رفته به جو بر نمي گرده!

وحیدی گفت...

سوال دارم!! چه عیبی داره آخه ! حتی یکبار می تونه دکتر دستور یک غذا تبریزی رو بنویسه.البته اگه دوست نداره و فکر می کنه جای پیغام من تو کامنت های پست جدید نیست ! این یک چیز سلیقه ای و در حوزه شخصی و ما مطیع صاحب وبلاگ.

منجوق گفت...

بذاريم باشه با مزه اند.

باران گفت...

باشه.فقط دلم نمیخواست زیاد روی شده باشد از نظر شما.

اگه اینجور بهتر ه که باشه.:)

منجوق گفت...

دستور پخت كوفته و سرخي مرباي گل و دستور پخت مرباي گردو را كه عمرا بيرون نمي دم. اما اگر حالش را داشتم شايد يك روزي دستور پخت ترشي هلو را نوشتم. اون هم فقط براي زهرا (اين دو نفر) كه در وبلاگش دستور پخت قيله ماهي را نوشته بود.

وحیدی گفت...

منم دستور خورشت سیب (آلو) مشهدی رو در اونصورت می نویسم.

باران گفت...

خب ببینید اقای وحیدی:
صاحب این وبلاگ خانم دکتر هستند و بنا به سلیقه ی خودشان مطلب میگذارند همنجور که در کامنت قبلیم اشاره کردم دلم نمیخواست یه وقت زیاده روی شده باشه در ادامه دادن این بحث.
نظر من اینه .میخواستم خودم پیشنهاد حذف کامنتم را بدهم که راحت تر حذف کنن.

منجوق گفت...

زياده روي نيست باران جان! خيلي هم خوبه. گفتيم كه معني اعتدال را بهتره يك چيز سليقه اي و خود-محور قرار ندهيم. من معيار جلب توريست خانوادگي را مطرح كردم. كامنت هاي شما كاملا در همين جهت بود و با اين معيار كاملا در حال اعتدال

منجوق گفت...

به آقاي وحيدي:
قبول

وحیدی گفت...

بینید!

وبلاگ یک محیط اینتراکتیوه! ما هم که خواننده ایم حقی داریم و خوندنش حق واسه ما ایجاد میکنه (و البته حقوق و دیون متقابله).من این جمله بعضی وبلاگ نویسا رو دوس ندارم که مثلا در برابر نقد خونندهاشون می گن اگه دوس ندارید نوشته ها مو! مجبور نیستید وبلاگمو بخونید! خوبی وبلاگ منجوق همینه. فضا بازه ! قلدور مابی نیست.یک طرفه نیست (البته کلیت درگاه وبلاگ که حق صاحب وبلاگه دسته منجوقه و حق هم داره گاهی غر بزنه جای این مطلب اینجا نیست).در ضمن من چون نمک گیر منجوق نیستم و نهار کوفته تبریزی مهمونش نیستم فعلا هر کاری میتونم بکنم !
به قول مرحوم گل آقا که می فر مود:

یک زبان دارم دوتا دندان لق
می زنم تا زنده هستم* حرف حق

*بعد از چند شماره می توانم رو با زنده هستم عوض کرد(در لوگوی هفته نامه گل آقا).

باران گفت...

:دی

با شما موافقم.ولی خب نخواستم که یه وقت منجوق معذب باشند.

در ضمن اصلنم نمیخواستم به کامنت
شما در پست بعدی اهانت کنم اا.یه وقت اینجوری برداشت نکنید.در خواست من از منجوق ربطی به کامنت شما نداشت و کاملا نظر شخصیم بود.اکی؟

وحیدی گفت...

نه بابا این حرفا چیه ! دلشاد باش و ببار با ترانه و گوهر های فراوان !

عطیه گفت...

خانم دکتر
من یک توضیحی در مورد آن برندی که شما گفتید، بدهم:

روند تولید در کشورهای پیشرفته این بوده که از تقسیم کار و بعد تولید انبوه و بعد تخصصی کردن کالاها و کیفیت بالاتر و ... رسیده به عصر و دوران برند. (مثلا مقایسه کنید ما در ایران در این مدت فقط نفت میفروختیم و الان برند برای کشورهای خارجی حکم نفت ما را دارد)

خب برای اینکه شما یک برندی داشته باشید که بتوانید از آن بهره برداری کنید باید حتما یک پشتوانه قوی تولیدی و اقتصادی و ... داشته باشد مضاف بر اینکه شهرت را هم همراه داشته باشد.
عموما برندها نشانه هویت هستند، مثلا شما وقتی کلمه نیناریچی را میشنوید خیلی راحت یک کلیشه خاص از یک فرد طراح و ... به ذهن اتان می آید یا مثلا تی شرتهای فلان برند نشانه اسپرت بودن است و ... خوب وقتی میخواهید برند خلق کنید باید به این نکات توجه کنید. (البته مساله گسترده تر هست ولی من خیلی خیلی خلاصه توضیح دادم)

خب همه اینها به کنار، اگرچه آزاد هستید که هر اسمی را انتخاب کنید ولی اگر نگاه کلان داشته باشید و جامعه هدف اتان بزرگ تر از جامعه محلی و منطقه ای و شهری و کشوری باشد و جهانی بخواهید کار کنید؛ بهتر است که اسمی انتخاب بشود که:

ا- قابلیت تلفظ را در هر زبانی به راحتی داشته باشد. معمولا برندهایی که از نامها و نشانیهای محلی استفاده میکنند، شکست میخورند.

2- معنا یا مفهومی جهانی داشته باشد. بی معنی برای افراد از زبانهای دیگر نباشد.

3- بتوانید به راحتی نام را به یک لوگو یا یک طرح گرافیکی پیوند بزنید. به صورتی که نام و لوگو هر دو یک تصویر واحد در ذهن مصرف کننده ایجاد کنند.

4- کیفیت و کاربرد کالا را به طور خلاصه در خودش داشته باشد. یعنی مثلا من با شنیدن اسم برند شما دقیقا یاد آب و گوارایی آن و ... بیافتم.


و ....

من فقط مهم هایش را گفتم هستند نکات دیگر.


ایرادی که برند شما دارد این است که فقط برای مردمان ترک زبان، آن هم مردمان ترک زبان آذربایجان مثلا معنا دارد (اگر درست گفته باشم زبان ترکی متعلق به مرد ترکیه با ترکی آذربایجانی ها تفاوتهایی دارد). تلفظ این برند شما به شدت برای منی که فارس زبان هستم سخت است و حتی با عرض معذرت هیچ معنی ای را ایجاد نمیکند. من یک فارس زبان هستم که هر چقدر هم طرفدار ادبیات و ... باشم، هنگام مطالعه ادبیات فارس را اول انتخاب میکنم و بعد ادبیات ترک را. خوب مسلم است که این برند حتی برای منی که ممکن است از قشر کتاب خوان باشم، بی معنی هست چه برسد به مردم مملکتی که سرانه مطالعه اشون زیر دقیقه است. ضمن اینکه به شدت باعث میشود من به عنوان یک مصرف کننده غیر ترک زبان، احساس کنم این چیزی است متعلق به خود ترک زبانان و به هر حال احتمالا با حال و هوای من که نوع دیگری زندگی دارم؛ جور در نمیاد و ... بنابراین اگر حتی اولین بار به عنوان کنجکاوی استفاده کنم، این اسم اینقدر سخته که یادم نمیمونه که باز هم از آن استفاده کنم و ... ضمن اینکه یک احساس فاصله خواهم کرد با این کالایی که عرضه میشود و ...

به همین دلیل برند شما ممکن است اصلا شکست بخورد و ...

یک نمونه عالی از برند را میتوانید در کمپانی apple ببینید. این کلمه نه تنها برای مردم کل دنیا معنی دارد حتی لوگوی وابسته به آن هم میتواند گویای نام شرکت باشد و ...

اگر میخواهید توریست جذب کنید باید برندهایی از این دست انتخاب کنید.


وقتی میخواهیم برند انتخاب کنیم، باید دقت کنیم که این برند چه معنی و مفهومی برای مصرف کننده دارد، نه برای شخص خود من یا آدمهای هم زبان من. مثلا همین الان من واقعا معنی این کلمه را نمیدانم و راستش را بخواهید در این دنیای پر رقابت ترجیح میدهم بروم آب معدنی دماوند بخرم که معنی اش برایم واضح تره و میدانم چیه و ...؟؟

عطیه گفت...

من یک فایلی دارم در مورد برند و ... که خلاصه یک کتاب هست در مورد برند که در مقطع ارشد مدیریت تدریس میشود و از منابع بین المللی تدریس هست در این زمینه. حتما برای شما ایمیل میکنم. حدود 5-6 صفحه اش فکر کنم که مربوط به این ایده شما باشد که به نظرم خوب است که بخوانید.

منجوق گفت...

عطیه جان! دوست عزیزم که کارخانه ی آب معدنی دارد (یک دختر جوان است در آذربایجان و ترک زبان) این متن را خواند و دقیقا ایرادی که تو گرفتی (سخت بودن تلفظ برای فارس زبانان) گرفت. این بیشنر شوخی بود. در واقع یک نوع شوخی هدف دار بود برای این که اندکی به مسئله بازاریابی و... بیاندیشیم. نه آن که فقط غرولند کنیم حسرت دیگران و یا گذشته هایی را بخوریم که به قول چپ کوک چندان هم حسرت برانگیز نبوده اند

منجوق گفت...

خوب! ما در صنعت فرش تبریز برند داریم. وقتی برند فرش "جوان" می آید یا اسم "اعلاباف" باشد قیمت فرش چندین برابر می شود (با طرح و رج یکسان). علت آن است که در طول سالیان اعتبار کسب کرده اند. مشتری وقتی می خورد می داند رنگ فرش جلوی آفتاب نمی پرد. 30 سال بعد اگر بخواهد آن را بفروشد فرش مارک "جوان" است که می فروشد وارزش آن کم نشده است.

عطیه گفت...

بله دقیقا همین مثالی که در مورد فرش جوان زدید که دقیقا روند تولد یک برند هست.
اما خب هستند برندهایی هم که برعکس شروع کردند. مثلا همین کمپانی اپل که اسم بردم که بدون پشتوانه قبلی اعتبار کسب کرد. این روند برعکس البته پشت سرش تجربه و خلاقیت فوق العاده عظیمی هست. اینقدر که مثلا شما آنقدر در بازار آن کالا تجربه و تخصص دارید اعم از تجربه فنی و اقتصادی, که توانستید کالایی متفاوت ارائه بدهید که بازار را در دست بگیرد. این روند برعکس اتفاقا بیشتر به خلاقیت و هوش و ذکاوت نیاز دارد. آن روند مستقیم مثل برند "جوان" تقریبا روش راحت تری هست که با مدیریت درست در طول زمان ایجاد میشود. اما روند برعکس دقیقا مثل یک جرقه ای هست که باید به موقع و به جا زده بشود و الا هیچ فایده ای ندارد.

عطیه گفت...

چقدر زنان درجه یک و موفق و عالی در خانواده شما هستند. حسودی ام شد. امیدوارم آن خانم جوان هر روز موفق تر از دیروز باشد. آدم وقتی اینها را میبیند؛ به کشورش امیدوارتر میشود.

عطیه گفت...

سند کردم فایل را برای شما.