يك خانواده ي چهار نفري را در نظر بگيريد كه بالفرض از اهواز مي خواهند بيايند ولايت ما براي گردش. فرض كنيد پدر و مادر حدودا 40 ساله هستند و فرزندان نوجواناني حدود 15 ساله. احتمالا پدر ومادر مي خواهند جاهاي قديمي را ببينند، اما بچه ها مي خواهند جاهاي جديد ببينند. پدر و مادر مي خواهند غذاي سنتي محلي بخورند اما بچه ها بيشتر دوست دارند به غذا خوري اي روند كه در آن غذا هاي مدرن با اسم هاي عجيب و غريب سرو مي شوند. حالا كدوم مي برند؟! با اين فرهنگ فرزندسالاري كه ما خودمان را چند دهه است گرفتارش كرديم، معلومه ديگه كه كي مي بره.
البته اين فرزند سالاري ظاهر ماجرا ست. درست است كه در انتخاب رستوران بالاخره حرف آخر را فرزندان خواهند زد اما واقعيت اين است كه اگر مقصد براي بزرگ تر ها جذاب نباشد از بيخ زير بار برنامه ي مسافرت نمي روند!
حالا منظورم چيست؟! نكته اي كه در جذب توريست مهم است داشتن تنوع است. افراد سليقه هاي مختلف دارند: سنتي, كلاسيك، مدرن، پاپ، معماري قبل از اسلام، بعد از اسلام ، اماكن مذهبي، موزه، كنسرت، سينما، طبيعت، بازار و خريد و بوتيك هاي مدرن ولوكس، بازار هاي سنتي ، ارزانسراها و.... هر كدام مشتري خود را دارند. براي جلب توريست نبايد فقط روي يكي تاكيد كرد. بايد نشان داد كه مقصد جاذبه هاي متنوع دارد. همه را بايد عرضه كرد. هم در تبليغ و هم در عرضه بايد همه را در نظر داشت.
اين توصيه ي رئيس موزه ي لوور هم چند سال پيش به ايران آمده بود هم بود. وقتي مي خواهيد در باره ي توريسم ايران پيش خارجي ها تبليغ كنيد بگوييد پيست اسكي هم داريم. امكان غواصي هم داريم و....پرندگان متنوع هم داريم. فلاميگو هاي زيبا در كنار درياچه ي اروميه هم تا همين اواخر داشتيم ...... اما افسوس!بگذريم! اگر صلاح دانستید این طومار را امضا کنید. من با نام و نام خانوادگی واقعی ام امضا کرده ام. bird watchingدر صنعت توریسم در گوشه و کنار دنیا اصطلاح آشنا و پر کاربردی است. اگر خدای ناکرده دریاچه خشک شود علاوه بر ده ها مشکل دیگر که به گوشه هایی از آن اشاره کردیم این پتانسیل عظیم خداداد برای جذب توریست و در نتیجه اشتغالزایی از بین می رود.این جمله را از ویکی پدیا کات- اند- پیست می کنم. باور کردن و نکردنش با خودتان:
According to a U.S. Fish and Wildlife Service study, birdwatchers contributed with 36 billion USD to the US economy 2006
بله! 36 میلیارد دلار در یک سال! میلیارد نه میلیون! دلار نه ریال! تا سکته نکرده ام بحث را عوض می کنم!
درستی یا نادرستی رقم ها پای ویکیپدیا! من طومار را امضا كردم تا قوت قلبي باشد براي كساني كه براي نجات درياچه ي اروميه زحمت مي كشند. شما اگر كار اساسي تري سراغ داريد به ما هم بگوييد. فعلا امضاي اين طومار دم دستي ترين كاري بود كه مي شد كرد. متاسفانه بايد بگويم تعداد امضا ها به 2000نفر هم نرسيده.در قضيه فيلم سيصد تعداد امضاها به دوازده هزار و هشتصد و شصت و يك مورد رسيده بود. نتيجه اي نمي خواهم بگيرم.(يعني دوست ندارم كه نتيجه گيري ويا تحليل كنم.) فقط بيان مشاهده كردم.
من اگر در مورد نجات درياچه مي نويسم به خاطر اقتصاد منطقه و همين طور سلامت ساكنان حاشيه ي درياچه است و بس! فكر مي كنم يادداشت هايم با عناوين گؤزل گلين و سيزده به در ، درياچه ي اروميه و هواداران تراختور كاملا گواه اين مدعاي من باشد. همان طور هم كه قبلا تصريح كردم معتقدم از سياستزدگي و طرح موضوعات جنجال برانگيز و خطرناك به هنگام اعلام حمايت از درياچه بايد حذر كرد. بايد احتياط كرد اما نبايد دست روي دست گذاشت. چنين رويكردي انديشه و مطالعه ي بسيار مي خواهد اما دست آخر نتيجه ي مطلوب مي دهد.
شايد عروس زيباي ما در همين حال نزار هم بتواند منبع درآمد توريستي باشد. مثلا فرض كنيد يك سري تور هاي يك روزه ي درياچه از تبريز ترتيب بدهند كه در آن قسمت باقي مانده و آن چه كه روزي درياچه بوده نشان توريست ها داده شود. خيلي ها از اين تورها استقبال مي كنند چرا كه شايد متاسفانه ديگر فرصتي نباشد. زود دير مي شود! اين كار دو حسن دارد: يك) اشتغالزايي براي مردم منطقه دو) بالا رفتن آگاهي عمومي نسبت به عمق فاجعه. اگر مطالب آموزشي هم توسط راهنماي تور ارائه شود مي شود يك حركت اقتصادي-آموزشي-محيط زيستي! شايد از اين جمع يكي يا عده اي پيدا شوند كه بتوانند كاري بكنند. بهتر از دست روي دست گذاشتن و يا غصه خوردن و يا دعوا ي بي سرانجام كردن است!
خوب بحث را عوض كنم و به موضوع اوليه برسم: قبلا در مورد "توریسم و اعتدال" نوشتم. اینجا تاکید می کنم توریسم بین کهنه گرایی و نوگرایی هم اعتدال طبیعی برقرار می کند. در واقع هر دو باید باشند تا توریسم راه بیافتد. هیچ کدام نباید باعث حذف دیگری شود. هر کدام مشتری خود را دارند. کاسب خوب مشتری را پس نمی زند!
پي نوشت: حرفم در مورد قابل جذب توريست در اين حال نزار درياچه اروميه درست بود. پست-داك ايتاليايي مان مكس از وقتي در باره ي درياچه شنيده (يعني از امروز صبح) علاقه مند شده كه سفري به منطقه داشته باشد.
۱۱ نظر:
براي اين كه بگم نابودي درياچه وحشتناكه نيازي ندارم بنشينم و با خودم مداقه كنم كه من در كجاي اين گيتي ايستاده ام و رابطه ي من به عنوان يك انسان با طبيعت چيست و از اين حرف ها! خشك شدن درياچه وحشتناكه چون زمين هاي زراعي اطراف را از بين مي بره و به كشاورزان منطقه بي كار مي شوند و.مجبور مي شوند بيايند حاشيه ي شهرها. اينجا هم كه كار نيست. معضلات اجتماعي پيش مي آيد دودش هم اول از همه مي ره توي چشم ما زنها
مشكل من يكي بازي با كلمات يا تناقضات ذهني نيست. يك مسئله ي كاملا objective هست.
نه يك مسئله ي ذهني. بدون در نظر گرفتن توصيه هاي كارشناسان محيط برداشته اند پروژه هايي را اجرا كرده اند كه درياچه را خشك مي كنه. يك كار غير اصولي. نتيجه هم اين شد...ه كه به اقتصاد منطقه ضربه مي زنه
به همين سادگي! به همين ملموسي!
قبلا هم گفتم ديدگاه من در مورد محيط زيست
anthropocentrism هست.
http://monjoogh.blogspot.com/2009/10/blog-post_1691.html
هنوز حتي بيشتر تحصيلكرده هاي ما هم درك نمي كنند تخريب محيط زيست در زندگي شان تاثير مستقيم داره. گمان مي كنند طرفداران محيط زيست يك مشت "مرفه بي درد" هستند كه با ديدن مرگ چند پرنده سانتي مانتال شده اند.نمي دانند كه اين تخريب به رشد فقر مي انجامد. سلامت جسمي و روحي شهروندان را تهديد مي كند.
سلام
متاسفانه برای چندمین بار برای امضای طومار مراجعه کردم ولی مثل همیشه سایت فیلتر هست.من هم فیلتر شکن ندارم.
سلام
مممنون که مراجعه کردید. یک بار قبل هم سایت را معرفی کرده بودم. همین مشکل بود. اطلاع دادیم به آقای مشرقی اما ظاهرا کاری نتوانستند برای رفع مشکل بکنند توضیخاتی هم در وبلاگشان (دریاچه ارومیه را نجات دهیم- که من هم به آن لینک داده ام) دادند.
یکی از دلایل اصلی که تعداد امضا کنندگان این قدر کم است همسن معضل است. تاسف آور است چون متن طومار اصلا سیاسی نیست.
انگار از ديروز كه من اين يادداشت را گذاشتم يك تكون كوچكي خورده و 7 -8 تا امضا بيشتر جمع شد. تعداد امضاها بايد خيلي بيشتر از اين ها بشه كه بتونه تاثيري بذاره.
راستش من هم اگر به جاي مسئولين بودم طومار در سطح ملي را كه كمتر از 2000امضا داره به حساب نمي آوردم.
حرفم در مورد قابل جذب توريست در اين حال نزار درياچه اروميه درست بود. پست-داك ايتاليايي مان مكس از وقتي در باره ي درياچه شنيده (يعني از امروز صبح) علاقه مند شده كه سفري به منطقه داشته باشد.
پيغامي كه در طومار گذاشته ام اين است:
به هنگام طراحی و اجرای پروژه های بزرگ عمرانی تیمی از کارشناسان در امور مختلف باید مورد مشاوره قرار گیرند. سد سازی همه جا توجیه اقتصادی ندارد و چه بسا به محیط زیست آسیب برساند.
آیا کنفرانسی برای حفظ و نجات دریاچهی ارومیه برگزار شده است؟ منظورم جایی است که متخصصان مختلف با هم جمع شوند٫ نظر دهند و بگویند علت اصلیی کاهش سطح دریای ارومیه چیست. در صورت از بین رفتن این دریاچه چه ضررهایی به منطقه وارد میشود. هزینهی اقتصادیی این ضررها در دراز مدت چیست؟ چه استفادههای اقتصادی از ارومیه میشود کرد و غیره. سود اقتصادی ناشی از خشک کردن دریاچه چقدر است؟ آیا اصلن حرکت به سمت خشک کردن دریاچه در دراز مدت سودده هست؟ در انتها یک پنل متخصص بگویند چه اتفاقی دارد برای این دریاچه میافتد. نظر تخصصی و برنامه ی عملی اقتصادی ارایه دهد
اگر این کنفرانس برگزار نشده است٫ نامه میباید از ریاست جمهوری چنین درخواستی میکرد. درخواستی که ریاست جمهوری نتواند به آن بگوید نه. نامه هم باید به جوری نوشته میشد که فردی که هیچ مطالعهای در مورد دریاچهی ارومیه هم ندارد آن را امضا میکرد. نامه اکنون با مستحضرید و میدانید شروع است. واقعیت این است که مثلن من خودم اینها را به دقت نمیدانم. حدس میزنم این نامه نتواند بیشت از حتی ده هزار امضا جمع کند. حتی اگر هم این همه امضا جمع شد به دفتر ریاست جمهوری وارد شود نیروی بر ریاست جمهوری نیست که او را وادار کند که دستوری دهد. تقاضای خاصی در نامه مطرح نشدهاست. دست ریاست جمهوری برای هر کاری که میخواهد کند باز است. در درخواست باید تقاضایی خاص مطرح میشد. این چنین نامههایی حتمن باید خواستهای دقیق و ممکن داشته باشند٫ مثلن گامی مطالعات برای نگهداری و حفظ دریاچه باز کند. یا دستور ریاست جمهوری به تشکیل کنفرانس حفظ دریاچهی ارومیه و شروع هماندیشی نظر متخصصان رشتههای مختلف میباید میداشت
این گونه مطالعات شده قاسم جان.
در پتیشن که این مسایل تخصصی را قید نمی کنند. پتیشن بیشتر بار حقوقی دارد تا تخصصی. برای اطلاع بیشتر در مورد وضعیت دریاچه مراجعه کنید به وبلاگ همین آقای مشرفی (تنظیم کننده ی طومار) که جزو لینک های وبلاگ منجوق است.
علت کم ماندن تعداد امضاها همان است که زهرا جان در بالا گفت. خیلی ها که من می شناسم سعی کرده اند اما نتوانسته اند امضا کنند. ایرانی های مقیم خارج هم به دلیل سیاسی زیاد امضا نکرده اند.
ارسال یک نظر