در نوشته ي قبلي ام نام سيد حسين نصررا آوردم. عده اي پرسيدند كه قضيه چيست. ببينيد! سيد حسين نصر ديدگاه ويژه اي را نسبت به علم توصيف و ترويج مي كند. قصد ندارم ديدگاه او را اينجا توصيف كنم. مي ترسم هر چه كه بگويم باعث ايجاد شبهه شود و من حال و حوصله و وقت رفع اين شبهات را ندارم. ديدگاهش را از زبان خود او بخوانيد. در واقع ديدگاه او در مورد دانش در ميان عموم جامعه ي ما از جمله جماعت دانش-پژوه و جماعت فيزيكپيشه وجود دارد. دكتر سيد حسين نصر اين ديدگاه را خود به وجود نياورده. چنين ادعايي هم نمي كند. او در واقع ديدگاه رايج بين جامعه ي مسلمين نسبت به علم را توصيف مي كند. البته توصيفي كه مي كند بسيار دقيق ، هوشمندانه و موشكافانه است. در واقع به زوايايي اشاره مي كند خيلي ها با آن كه ناخودآگاه همين گونه مي انديشند به ژرفايش پي نمي برند.
دكتر نصر اين زوايا را روشن مي كند و براي همين طرز تفكري كه موجود است اسكلت فلسفي نسبتا محكمي مي سازد. چند نكته اينجاست كه من مي خواهم روي آنها انگشت بگذارم.
1) ديدگاهي كه سيد دكتر نصر درمورد دانش توصيف مي كند ديدگاهي زيباست. اما تنها ديدگاه موجود نيست. در واقع نقطه شروع دكتر نصر با خارجي ها درمورد دانش اشاره به اين نكته است كه ديدگاه شما در مورد علم (كه به ديدگاه مدرن معروف است) تنها ديدگاه موجود نيست. سيد حسين نصر به آنها مي گويد ديدگاهي كه من توصيف مي كنم يك ديدگاه آلترناتيو است. خودتان بخوانيد ببينيد به خارجي ها چه مي گويد.
اما خوانندگان وبلاگ منجوق همگي از اين حوزه ي فرهنگي هستند . نقطه شروع بحث ما چه بايد باشد؟! ببينيد! ديدگاهي مبهم از دانش از گذشتگان به ما به ميراث رسيده. اين همان ديدگاه هست كه سيد حسين نصر آن را به زيبايي توصيف مي كند و ابهاماتش را رفع مي نمايد. از طرف ديگر ما با ديدگاه غربيان مواجهيم. از محصولات همين علم از صبح تا شب استفاده مي كنيم. به مدرسه و دانشگاه مي رويم و كتاب هايي را مي خوانيم كه با آن ديد نگاشته شده اند. اغلب توسط خود غربيان. تقابل اين دو ديدگاه مشكلاتي را پديد مي آورد كه من به دو مورد به طور خاص اشاره مي كنم:
الف) مهمترين مشكل آن است كه دانشجو با «مفهوم فهميدن» مشكل پيدا مي كند. نمي داند كِي درس را فهميده -كِي نفهميده! دانشجوي جدي به وسواس مي افتد. مرتب از خود واساتيد ش سئوال يعني من واقعا اين را فهميده ام. به خصوص وقتي درس مزبور فيزيك است بيشتر ابهام پيش مي آيد. گاهي دانشجو و يا دانش آموز سرخورده مي شود و مدام به خود تلقين مي كند كه « من هيچ نمي فهمم»! كتاب ها ي درسي تلويحا به او مي گويند فهميدن آن است كه فرماليزم را ياد بگيري. اما اين به دل دانشجو نمي نشيند! از يك طرف به دنبال شاتل هوا كردن است و مي خواهد علمش ثمر داشته باشد (آن هم ثمري كه فوري به عينه ببيند). از طرف مفهوم فهميدن را چيزي مبهم و اشراقي-گونه و مكاشفه-گونه مي پندارد كه از طريق خواندن اين كتاب ها و حل كردن اين تمرين ها حاصل نمي شود. خلاصه در مي ماند كه چه كند! من اين التهاب و وسواس را خود در دوره ي تحصيل تجربه كرده ام. البته من با اين موضوع تا سال دوم سوم دبيرستان كنار آمدم. اما مي بينم دانشجوهايي هستند كه تا دوره ي دكتري هم با همين وسواس و سردرگمي دسته و پنجه نرم مي كنند. نظير اين التهاب و وسواس را در دانشجويان غربي نديده ام. آنها تكليفشان با «مفهوم فهميدن» روشن تر است چون بين دو فرهنگ اين ور و آن ور كشانده نمي شوند. البته گاهي شرقيان همين آسودگي خيال غربي ها را بر سطحي نگري آنان تعبير مي كنند. بگذريم!
به اين موضوع به تدريج در وبلاگ منجوق بيشتر خواهم پرداخت. باشد كه اين سردرگمي را حداقل براي عده اي رفع كنم. البته همين جا مي گويم رفع اين سردرگمي يك پروسه و فرآيند مي طلبد نه پاسخگويي به چند پرسش مشخص.
ب) ارزش هاي اخلاقي اين دو ديدگاه لزوما يكي نيست. با نظام ارزشي يكي، ديگري را نقد كردند كاري است نادرست.
2) ديدگاهي كه سيد حسين نصر توصيف مي كند اگر كج فهميده شود مي تواند ريشه همين دانش پژوهي نوپاي ما را بخشكاند. حتي مي تواند خطرناك باشد. توصيه ي اكيد مي كنم به نقل قول هاي به قول خارجي ها
out of context
از دكتر نصر توجه نكنيد. اگر حرف هاي او درست فهميده نشود (كه خيلي احتمالش زياد است) مي تواند به نتايج زيانباري منجر شود. نوشته هاي خود نصر را بخوانيد نه تعبيرات دست چندم از آراي او.
3) ديدگاه هاي آكادميك مختلف كنار هم بايد باشند. هر كدام بسته به وزنشان طرفدار مي يابند. اين جامعه آكادميك است كه وزن ديدگاه هاي مختلف را بايد روشن كند نه اربابان قدرت از طريق زورآزمايي و نه اربابان جرايد از طريق جنجال آفريني . آنان صلاحيت لازم براي تشخيص را ندارند. هيچگاه بر اساس تشخيص آنان قضاوت نكنيد.
۲۸ نظر:
وبلاگ فیلتره!!!
من الان با فیلترشکن در وبلاگ هستم!!!
بسم الله
سلام
کسانی که مطلب رو فهمیده و تمام زوایای بحث برایش روشن شده معما چو حل گشت برایش آسان شده
برای بعضی حرف های شما شاید گسسته و نا مرتبط به نظر برسد.
1.کاش یه جای فارسی ارجاع می دادید که سریع بخونیم در مورد این نظرات آقای نصر.
2. دسته شما که می گید غیر از نصر و غربی هاست رو هم که هنوز نمی تونید توصیف کنید لابد!!!
3.در مورد فهم دروس هم کاش اون قضیه ای رو که در سال دوم دبیرستان براتون حل شده رو می گفتید یا یه جوری توصیف می کردید.
برای فیلتر شدن وبلاگ هم فکری بکنید. خیلی راحت نیستیم این جوری.
ممنون که توضیح دادین . یه چیزای دیگه روشن شد برام
اینا رو پیدا کردم
http://www.bashgah.net/pages-48220.html
http://www.bashgah.net/pages-38859.html
فكر مي كنم يك مسئله تكنيكي بود والا مطالبي كه من داشتم هيچ كدام متخلفانه نيست. هم در چارچوب اخلاق است و هم در چارچوب قانون.
ولي مشكل تكنيكي باعث شد بفهمم چه قدر به وبلاگ منجوق و خوانندگان عزيزش دلبسته هستم. وقتي نمي شد وصل شد دلم گرفت.
به رضاي عزيز
برخي از كتاب هاي دكتر نصر از انگليسي به فارسي ترجمه شده اند. ترجمه شان هم روان و شيواست. بازهم تاكيد مي كنم سعي كنيد نوشته هاي خودشان (يا ترجمه ي آنها) را بخوانيد. تفاسيري كه بقيه مي دهند ممكن است حق مطلب را ادا نكند و باعث سوء برداشت شود.
خدا راشكر! منجوق برگشت! دلم داشت مي پكيد!
مشکل وبلاگ شما نیست. کل دامنه بلاگ سپات بسته شده است.
من گفتم منجوق هم پرید.
تبریک.
من تا حالا به تقابل دو فرهنگی که شما گفتین نه فکر کرده بودم و نه می دونستم که همچین چیزی هست.جالبه برام.چند تا کتاب از دکتر نصر تو کتابخانه ی بابا هست.باید برم بخونم.
به شدت هم مننتظر نوشته های بعدی شما هستم
یه سوال،یعنی واقعا دیدگاهی که ما نسبت به علم و دانش داریم در علم آموزی ما هم موثر خواهد بود؟؟؟ ربطش چیه؟؟ من دقیق نمی فهمم
وبلاگتون فيلتر شد.منابع آگاه عنوان كردنداحتمالا دليلش بخاطر پست جوجلريم باشه!
پست جوجلریم؟؟؟ این کامنت جدیه؟؟؟ واقعا چرا؟؟؟ مگه اینجا شهر هرته،برا همچین چیزی فیلتر کنن؟؟؟ اه..اعصابم خورد شد بابا
به خاطر 25 بهمن کل وبلاگهای بلاگر و وردپرس فیلتر شدن، چند روز بعد خودش درست میشه انشاله!
شوخي بود.
سلام
خوشحالم که در جریان سمینار نوترینو
تو دانشگاه امیر کبیر قرار گرفتم و
استفاده کردم.
موفق باشید:)
ّبنازم قوت جوجه لريم را كه دخل كل بلاگ-اسپات را در آورد!!
دختر خانم نيازي به حرفهاي شما نيست. وقتي كه چيزي از حرفهاي حسين نصر نفهميدي كه بياي بگي اداي فهميدن هم در نيار.من فكر مي كنم فقط يك احمق فكر مي كنه كه چون فيزيك ميدوني در مسائل فلسفي هم صاحب نظري. خوب فكر مي كنم اين وبلاگ فقط براي روحيه دادن و خود بزرگ كردن خوبه. كه از اين جهت واقعا خوبه و وبلاگ موفقيه.به قول دكتر الهي قمشه اي" دختر سر بوم قاليچه تكون داد قاليچه خاك نداشت خودش نشون داد"
موفق باشي
ناشناس عزيز
ممنونم از نظر گهربارتان. حتما يادداشت شما در تاريخ ثبت خواهد شد تا آيندگان بگويند منجوق در بين كساني و در چنين جامعه اي بود كه يك مكتب فكري جديد در پژوهش بنا نهاد. اگر هدف من خود بزرگ كردن باشد شما بزرگ ترين خدمت را به من كرديد و به خاطر آن از شما سپاسگزارم.
نظرات سيد حسين نصر جالب هستند ولي نظرات من متفاوتند. من قصد ندارم در اين وبلاگ نظرات ديگران را بازگو كنم من نظرات خود را به تدريج بيان خواهم كرد.
«من فكر مي كنم فقط يك احمق فكر مي كنه كه چون فيزيك ميدوني در مسائل فلسفي هم صاحب نظري.»
خوب!شما كاملا اشتباه فكر مي كنيد! اشاره به آراي فيلسوفان به خصوص فلاسفه اي كه در مورد علم و دانش صاحب نظرند از جمله مواردي است كه وبلاگ هاي تاثير گذار و ارزشمند فيزيكپيشگان دنيا كاملا مرسوم است. به طور مثال در وبلاگ گروهي cosmic varianceتعداد بسيار زيادي نوشته و يادداشت با محتواي فلسفي وجود داره كه مي توانيد در لينك زير آنها را مطالعه كنيد:
http://blogs.discovermagazine.com/cosmicvariance/category/philosophy/
وقتي من به آراي دكتر نصر اشاره كردم قصدم تقليد از نويسندگان cosmic variance نبود بعد از خواندن كامنت گهربار ناشناس يادم افتاد كه در cosmic varianceهم زياد به اين موضوع مي پردازند. البته ديد فلسفي آنها چيزي نيست كه براي من و عموم خوانندگانم جذابيت داشته باشد.
من به آراي دكتر نصر اشاره كردم چون نياز به آن حس كردم.
علت اين نياز بر مي گردد به جواب سئوال اسما جان:
"یه سوال،یعنی واقعا دیدگاهی که ما نسبت به علم و دانش داریم در علم آموزی ما هم موثر خواهد بود؟؟؟"
قطعا موثر است. شما به هر حال با يك ديدگاه و نگرشي كتاب بر دست مي گيريد و مي خوانيد يا قلم و كاغذ در دست مي گيريد و محاسبه مي كنيد. اين نگرش تعيين مي كند به چه چيزهايي فكر كنيد و به چه چيز هايي خير. اين نگرش تعيين مي كند چه قدر حاضريد براي كار علمي تان مايه بگذاريد. چه قدر انگيزه داشته باشيد.
ببنيد! عده ي نسبتا زيادي از زمان المپياد مي شناسم كه به تقريب خوبي نابغه بودند. فيزيك و يا رياضي انتخاب كردند و بعد هم به دانشگاه هاي بسيار معتبر ودرجه يك آمريكا براي تحصيل سفر كردند. ماه هاي اول درخشيدند. خيلي ها منتظر بودند كه
بشوند "اينشتن قرن" و از اين حرف ها. چنين اتفاقي نيافتاد. بيشتر آنها پس از مدتي بريدند. علت همين عدم تطابق فلسفي بود. يك نوع سردرگمي در خود احساس كردند. يك نوع كشمكش كشنده در ذهن داشتند بين دركي كه خود در ذهن از علم داشتند و دركي كه در دانشگاه ها موجود بود. دركي را كه در آن دانشگاه ها موجود است كمابيش از لابه لاي يادداشت هاي cosmic varianceمي توانيد دريابيد! خواندن اين گونه وبلاگ هاي نسبتا خودماني از خواندن كتاب هاي جدي فلسفي براي دريافتن نگرش غالب مفيد ترند! نگرش خودشان هم آش شله قلمكاري بود از ديدگاه مدرن و ديدگاهي كه نصر توصيف مي كند.
در وسط اين كشمكش خرد شدند.
چيزي كه من قصد دارم در جهتش تلاش كنم ايجاد يك نگرش است كه به اين كشمكش ها خاتمه دهد.
من فيلسوف نيستم و از راه فلسفه وارد نخواهم شد. يادداشت هاي روزانه كارهايم را خواهم نوشت و از دل آن باور دارم يك نگرش نو بيرون مي آيد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امیدوارم نظر بی ادبانه این حضرت ناشناس ذره ای هم ناامید یا خسته تون نکنه.
خیلی ها هستن که نیاز دارن به شنیدن این حرف ها.
حتی اگر شما حرف اشتباهی را هم زده بودید مطرح کردن این بحث ها خیلی ارزش دارد که اهلش ارزش آن را خوب می دانند.
موفق باشید
می دونید علامه پروری و قداستی که تفکر اسلامی به علم میداده ... حتی اصطلاحاتی که براش قائل می شدند نظیر حکمت و معرفت و...
در اطراف متفکران و صاحبان این علوم هاله ای قداست و معنویت ایجاد می کرده که غالبا منجر به تلقی اشراف کامل و جامع بر یک دانش یا احیانا همه علوم می شده به طوریکه عملا یک فاصله عمیق اجتماعی بین دارندگان این علوم و سایر مردم احساس می شده و این هنوز هم در تفکر و برداشت ما نسبت به علم صادق و جاری است. یعنی این دیدگاه که یا ما باید از همه بیشتر و سرتر باشیم یا به درد نمی خوریم... شاید اساسا برخورد تفکر شرقی با گزاره های علمی نیازمند باز نگری باشد ... من حتی فکر می کنم ما دچار این مشکل هم هستیم که فکر می کنیم دانشمندان هم در زندگی روزمره نباید آدم های عادی باشند و باید از هر اشتباهی که ممکن است برای هر کسی رخ دهد بری باشند...و این مساله حتی گاهی باعث میشه که فرضا رابطه صمیمانه کاری یا فکری رو نشه با اساتید برقرار کرد...گهگاه حتی قضیه از حالت استادی و شاگردی هم خارج میشه و مخصوصا در حوزه علوم انسانی کار به مریدی و مرادی میکشه... شما چطور فکر می کنید ؟
به رضا
ممنونم.
به سارا
به هر حال مردم ما هم فرهنگ خود را دارند. من فکر می کنم این حرمتی که جامعه برای علم قائله چیز ارزشمندیه که باید قدر آن را دانست.
من فکر می کنم با "مردمی تر" شدن دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی تصور غیر واقعی از بین می ره و به اعتدال می رسه.. برای همین هم هست که معتقدم سنت حضور خانواده ها در جلسات دفاع دانشجویان سنت پسندیده ایه که باید حفظ بشه. حتی معتقدم این حضور باید بیشتر بشه.
زیر سئوال بردن مستقیم باور مردم به حرمت علم به نظر من هم به علم ضربه می زند و هم به مردم. قبلا هم در بحث اسطوره زدایی سئوال کردم اگر این باور ها و اسطوره ها را از مردممان بگیریم چه داریم که جایگزین کنیم؟! همان طوری که گفتم من متاسفانه فکر نمی کنم ما (جامعه علمی فعلی ایران) در حال حاضر چیز دندانگیری داشته باشیم که بخواهیم به مردممان بدهیم تا جایگزین تصور سنتی خود از علم بکنند:
http://monjoogh.blogspot.com/2010/07/blog-post_06.html
ببینید! وقتی من در دانشگاه صنعتی شریف دانشجوی کارشناسی بودم استادی داشتیم که اکثر کلاس های درس را جیم می شد و وظیفه ی تدریس را به گردن آسیستان درس می انداخت. در جلساتی که خود می آمد هم عملا آمادگی نداشت و سمبل می کرد. (البته من ناراضی نیستم! آسیستان درس بسی بهتر از خود استاد درس می داد. به علاوه این جیم شدن های استاد اصلی یک تاثیر بزرگ در زندگی من داشت: چند سال بعد با آسیستان درس ازدواج کردم!)
بگذریم! آن استاد هر از گاهی در تلویزیون ظاهر می شد و می گفت "دانشگری" با حکیم و عالم شدن فرق دارد. هدف ما این نیست که ابن سینا ی فرهیخته بسازیم. به زعم خود داشت علم مدرن ترویج می کرد و با تصور سنتی در می آویخت. من در همان دوره ی کارشناسی درس های دکتری را برداشتم. همکلاسی ای داشتیم در کلاس های دوره ی دکتری که دانشجوی متوسطی بود. هیچ گونه نشان از نبوغ در او نبود. مطمئنم نظریه میدان و دروس پایه ی دکتری را هم درست و حسابی یاد نگرفت. تز درسش را با همان استاد برداشت. استاد مزبور وقتی برای راهنمایی آن دانشجو نمی گذاشت. دانشجو فارغ التحصیل شد و به یکی از شهرستان ها رفت. با سرعت سرسام آور مقاله می نویسد. ماشین تولید مقاله ی بی کیفیت است. آن هم ماشین سوپر های-تک تولید مقاله. بیست مقاله ی او به اندازه ی یک مقاله ی متوسط هم محتوای جدید ندارد. حالا همان تیپ اساتید دم از منشور اخلاقیات و این جور چیزها می زنند.
گمان می کنند با ترجمه ی منشور اخلاقیات انجمن فیزیک آمریکا به فارسی مسئله حل می شود. کسی نیست به آنها بگوید این ماشین های تولید مقاله محصول کارخانه ی خودتان است. با آن کیفیت تدریس و آن کیفیت راهنمایی دانشجو وبا آن تهی کردن از ارزش هایی که به هر حال جامعه به طور سنتی پذیرفته بود (بی آن که جایگزین قابل قبولی ارائه بدهید) چه انتظاری جز این داشتید؟!
نگرش سنتی ما (همان که دکتر نصر به زیبایی توصیف می کند) یک شبه به وجود نیامده دست کم هزار ودویست سال قدمت دارد. حاصل جدل های بسیار بین دانشمندان و مغز های تراز اول این حوزه ی فرهنگی است
(از قومیت های مختلف و در طول اعصار). یک شبه آن را بوسیدن و کنار نهادن نه عملی است و نه عاقلانه!
فرهنگ علمی مغرب زمین -که تبلور آن همان منشور اخلاقیات انجمن فیزیک آمریکاست- هم یک شبه به وجود نیامده که یک شبه با ترجمه ی آن ما بتوانیم آن را به کاربندیم و به مدد ترجمه ی آن جلوی معضلاتی مانند تقلب علمی یا آب بستن به مقالات و تولید انبوه مقالات بی کیفیت را بگیریم.
آن هم هزاران سال قدمت دارد. درست است که اروپا در قرون وسطی راکد بود اما مرده نبود. بین فلاسفه و کشیشان و الهیات دان های اروپا در قرون وسطی بحث ها و جدل های بسیار عمیقی در می گرفت. بعد اروپاییان با فرهنگ مسلمانان آشنا شدند و چیزهای زیادی از آن آموختند. اما آن نگرش را داهل نگرش خود که طی هزار سال قرون وسطی حسابی دم کشیده بود و پخته شده بود جذب کردند. بعد در طی چند قرن دانشمندان و فلاسفه و متفکرین تراز اول بسیاری کاری کردند. کار جدی. ولترها داشتند کانت ها هیوم ها .... از آن ور نیوتن ها گالیله ها و.....
فرهنگ علمی کنونی غرب -و همچنین منشور اخلاقیاتش- محصول چنین کوشش عظیمی است.
اگر بخواهیم تنها با ترجمه یک شبه فرهنگ خودی را دور بریزیم و از آنها تقلید کنیم حاصل همین می شود که شده.
فرهنگ علمی در زود پز و یا میکروفر پخته نمی شود. باید گذاشت با شعله ی آرام دم بکشد.
پیش بینی منجوق برای آخر و عاقبت این بساط منشور اخلاق علمی و مبارزه با متقلبین:
http://monjoogh.blogspot.com/2010/10/blog-post.html
http://monjoogh.blogspot.com/2010/09/blog-post_30.html
ارسال یک نظر