۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

يك روز زبان مادري ديگر

هر چه پارسال در 20 فوريه نوشتم امروز هم تكرار مي كنم. از سال گذشته تا به امروز بيش از پيش لزوم آموزش مدون زبان تركي را (البته در چارچوب اصل 15 قانوني اساسي) حس كرده ام. يكي از دلايل را دراين يادداشت تشريح كرده ام. دليل ديگر همان نقش هويتي زبان مادري است كه ديگران بهتر از من درباره ي آن نوشته اند(وخواهند نوشت) و من نيازي به بازگويي آن نمي بينم.
بين فارس ها وساير هموطنان خيلي ها هستند كه علاقه مند به فرا گرفتن زبان ما هستند: آنهايي كه با يك ترك زبان وصلت مي كنند، آنان كه به دلايل تحصيلي و يا شغلي سروكارشان به آذربايجان مي افتدو ... يك عده آدم هاي فرهنگ دوست هم هستند كه آهنگ هاي كوچه لر، داشلي قالا، ساري گلين وجوجه لريم، آيرليق و... را مي شنوند و علاقه مند مي شوند كه با اين فرهنگ بيشتر آشنا شوند و زبان آن را ياد بگيرند. اين هم يك جنبه ي ديگر از قضيه هست. عجالتا اين وبلاگ را كه زبان تركي آموزش مي دهد ببينيد. يك وبلاگ صرفا آموزشي است با پرهيز از هر گونه سياستزدگي و تندروي و افراط و تفريط وبا رعايت احترام به همگان. تعداد اين گونه سايت ها و وبلاگ ها در افزون باد! مطالبشان مرتباً به روز باد! زمينه كاملا مساعد است كه از طريق وبلاگ ها و وبسايت هايي از اين دست در سطح نسبتا وسيع آموزش زبان تركي امكان پذير شود. اگر روي همين امكان تمركز شود تا سال آينده پيشرفت چشمگيري مي تواند صورت بگيرد. خيلي جاي كار روي همين وبلاگ ها و وبسايت ها هست كه همت كساني را مي طلبد كه توانايي انجام دادن آن را دارند.
چند روز زودتر به استقبال روز زبان مادري رفتم تا يك نوع ابراز قدرداني باشد از كساني به دور از سياستزدگي و با رعايت احترام به ساير اقوام و زبان مادري آنان (فارس، كرد، ارمني، لر، بلوچ و گيلك و ....)، به كار آموزش زبان و ادبيات تركي همت گماشته اند. احترام به ساير اقوام و زبان هاي آنها هم از نظر اخلاقي پسنديده است و هم رويكرد عملگرايانه تري است. هرچه احترام بيشتر باشد، مخالف كمتر و موافق بيشتر مي شود! و هر چه مخالف كمتر و موافق بيشتر باشد، كار آموزش سريع تر و روان تر و كم دردسرتر و كم مانع تر و پربازده تر به پيش مي رود. به اين ترتيب، اگر كسي پيدا شد كه از روي تعصب بيجاي جاهلانه مخالفت كرد، موافق ها خودشان جوابش را مي دهند! در محيط هايي مانند وبلاگستان كه خانم ها در آن حضور فعال وقوي دارند، اين اتفاق به طور طبيعي مي افتد!
اي كاش خانم هاي بيشتري در زمينه ي آموزش زبان مادري به وبلاگ نويسي رو آورند. تعدادشان به قدر كفايت نيست! شنيده ام كه خود مردها هم گله دارند كه چرا خانم ها ي جوان كمتر در اين باره مي نويسند يا كمتر به زبان مادري خود (تركي، گيلكي و...) سخن مي گويند. همان طوري كه قبلا گفته ام من معتقد به آزادي انتخابم ، حتي در مقوله ي زبان مادري و هويت. استفاده از صفاتي مانند آسيميله و... را مضر مي دانم. اگر خواستيد در اين باره با هم بحث مي كنيم. فكر مي كنم جاي بحث زياد داشته باشد. به هر حال، با اين كه تعداد آقاياني كه در اين زمينه فعاليت مي كنند خيلي بيشتر از خانم هاست يك خانم در كامنت ها به نام ائلناز، وبلاگ «آنا ديلي» را به من معرفي كرد. مطالعه ي وبلاگ«آنا ديلي» براي خود من مفيد و آموزنده بود. اگر خانم هاي بيشتري به اين موضوع رو بياورند «ره ورسم دگري» پديد مي آيد. بالاخره زبان مادري گفته اند، زبان پدري كه نگفته اند!!! ( البته اين جمله ي آخر شوخي بود!)
روز زبان مادري، روز زبان مادري فارس زبانان هم هست! به خصوص پارسي گوياني كه در خارج به سر مي برند. اي كاش به مناسبت روز زبان مادري اين عزيزان از مشاهدات و تجربيات خود در اين مقوله در خارج از كشور بنويسند. مثلا چند خطي درباره ي مدارس به زبان اسلوني در تريست ايتاليا و .... بنگارند.



(شايد اين يادداشت و نظرات پيوست آن براي برخي جالب باشد. نويسنده تا جايي كه مي دانم اصالتا جهرمي است كه در اصفهان به دنيا آمده و در شهر سعدي و حافظ بزرگ باليده و چند سالي هم خارج زندگي كرده.)


توضيح: «آنا ديلي» يعني زبان مادري. آسيميله از كلمه assimilateاست.

پي نوشت: كامنت هاي سياستزده و كامنت هايي كه حاوي انگ زني هاي خطرناك يا توهين به اقوام وزبان ها باشند منتشر نخواهند شد. همچنين از انتشار كامنت هايي كه به وقايع تاريخي جنجال برانگيز و منشا كينه اشاره مي كنند معذورم. (در مورد هر كدام از آن وقايع بيست جور روايت هست و هر راوي خودش را فرشته مي داند و بقيه را ديو دو سر! پس بهتره وارد همچين بحث هايي نشويم كه آخر و عاقبت خوبي ندارد!) انتشار چنين كامنت هايي نتيجه اي ندارد جز دعواهاي بي سرانجام. وقت تنگ است! فرصتي براي جدل هاي بدفرجام نيست! به جاي آن وبلاگ هاي مشابه "آنا ديلي" را معرفي كنيد. يا بياييد در مورد همين حق انتخاب در زمينه ي هويت صحبت كنيم. اصلا صحبت كنيم چرا بايد به دنبال ريشه هاي هويت بود و تا چه اندازه هزينه دادن در اين مورد و وقت گذاشتن براي آن معقول است. آيا تقيد به هويت ي به ارث رسيده از گذشتگان ارزش است يا نيست؟ اگر هست، چرا؟ اگر نيست، چرا؟ آيا توسل و تاكيد به اين هويت مي تواند جلوي سرگشتگي در اين دنياي مدرن و بيماري قرن يعني افسردگي را بگيرد؟ آيا مي تواند انگيزه ي تلاش و موفقيت باشد؟! اگر جواب اين دو-سه سئوال مثبت باشد (كه من فكر مي كنم هست) آسيميله خواندن يك نفر مي تواند ضربه ي روحي بزرگي به او بزند
همين طور خط كشي جامعه بين آسيميله و غير آسيميله مي تواند موتور حركت جامعه را كند نمايد.
فكر مي كنم اين تيپ بحث ها خيلي مفيد تر باشند. منتظر نظرات شما هستم. بياييد بحث كنيم تا ديدمان وسيع تر شود. من خودم به اين بحث نياز دارم. اين تيپ بحث ها مناسب وبلاگ منجوق هستند.

۳۶ نظر:

Unknown گفت...

چوخ ساغ اولون ایندی‌دن دئییب و یادیمیزا سالدیز.
Dünyalıq AnaDili Günü Qutlu Olsun
روز جهانی زبان مادری مبارک
Happy International Mother-Tongue Day

عطیه گفت...

خانم دکتر فرزان
زبان ترکی؛ مثل زبان‌های انگلیسی یا لاتین؛ روان است؟ یعنی یادگیری‌اش آسان هست؟ من اصلا هر آهنگی که به زبان ترکی یا عربی می‌شنوم قاطی می‌کنم. باز عربی را بهتر می‌فهمم اما ترکی همه‌اش یک مدل سوز برایم دارد. ولی کلا خیلی سخت است برایم که این را بفهمم. ولی وقتی که یک آهنگ انگلیسی یا زبان دیگر را گوش می‌دهم این احساس را ندارم. ضمن اینکه حرف زدن و قواعدش برایم آسان‌تر هست و راحت‌تر می‌توانم مکالمه کنم.
مثلا من از زبان اسپانیایی خیلی کم می‌دانم اما وقتی یک آهنگی به این زبان گوش می‌کنم ترجمه انگلیسی‌اش هم در کنار آهنگ هست و خوب هم می‌فهمم. اما امان از این ترجمه‌های فارسی که کنار شعرها و آهنگ‌های ترکی می‌گذارند. اصلا معلوم است که خواننده دارد یک چیز دیگر می‌خواند. من یک بار شعر حیدربابا را به فارسی خواندم اصلا واضح و مبرهن بود که شاعر حرف دیگری دارد می‌زند و ...
من خیلی به اجتماع ترک زبانان ایران نزدیک نبودم ولی برخلاف علاقه‌ام که یادگیری زبان‌های مختلف هست؛ هیچ وقت تشویق نشدم برای یادگیری زبان ترکی. فکر کنم هم وطن‌های ترک امان کمی در این زمینه کوتاهی کردند. صد در صد زبان ترکی هم جذابیت‌هایی خواهد داشت که بتواند آدمی مثل من را جذب کند.

منجوق گفت...

به عطيه
يادگيري زبان تركي سخت نيست. زبان قاعده مندي است. در مورد كوتاهي با شما موافقم. ديدم خيلي از فارس ها ابراز اشتياق كرده اند كه تركي ياد بگيرند اما ترك ها زده اند توي ذوقشان. حوصله نكرده اند كمكشان كنند.
در آمريكا و ايتاليا مردم خيلي حوصله مي كردند تا زبانشان را بياموزند.

به اين وبلاگ آنا ديلي كه لينك دادم مراجعه كنيد. فكر مي كنم نقطه ي شروع خوبي باشد.

Unknown گفت...

در مورد آسیمیله نامیدن اگر منظور توهین باشد( مخصوصا آنهایی که ناخواسته وارد چنین روندی شده‌اند) با شما مخالفم؛ اما باید عرض کنم در مورد صحبت در مورد قربانیان آسیمیلاسیون ، ناگزیر از به کاربردن چنین عبارت علمی هستیم. البته اگر کسی به آسیمیله شدن افتخار می کند و فکر می کند با اختیار آسیمیله‌ شده است(که من فکر می کنم در ایران امکان ندارد؛ عدم آموزش زبان مادری و مهاجرت اجباری و آسیمیلاسیون داخل ایران با کسانی که به میل خود به یک کشور دیگر مهاجرت می کنند و ملیت انتخاب می کنند متفاوت است) نباید واهمه‌ای از این صفت داشته باشد.

Unknown گفت...

اصلاحیه به خاطر اشتباه تایپی:
====
در مورد آسیمیله نامیدن اگر منظور توهین باشد( مخصوصا آنهایی که ناخواسته وارد چنین روندی شده‌اند) با شما موافقم؛ اما باید عرض کنم درباره صحبت در مورد قربانیان آسیمیلاسیون ، ناگزیر از به کاربردن چنین عبارت علمی هستیم. البته اگر کسی به آسیمیله شدن افتخار می کند و فکر می کند با اختیار آسیمیله‌ شده است(که من فکر می کنم در ایران امکان ندارد؛ عدم آموزش زبان مادری و مهاجرت اجباری و آسیمیلاسیون داخل ایران با مقوله کسانی که به میل خود به یک کشور دیگر می روند و ملیت جدید انتخاب می کنند، متفاوت است) نباید واهمه‌ای از این صفت داشته باشد.

وحیدی گفت...

http://www.kanoontolid.com/?p=3818

اینو می گید ؟! من بچه بودم صفحه اینو داشتند مال زمان مامانم اینا.:)

منجوق گفت...

این فقط شعرشه! جوه جوه جوجه لریم آهنگ هم داره.
در ترکیه هم یک ورژن دیگه دارند. اما مال ما قشنگ تره.

وحیدی گفت...

اینم داره! اسپیکر روشن کنید!
---
این اونه که فکر کنم شما می گید.
http://delzendeha.blogfa.com/post-316.aspx

باران گفت...

سلام. مرسی بابت وبلاگ آنادیلی. فقط جای یه چیز تو این بلاگ خالیه و اون فایل صوتی برای تلفظ مثالهاست. من با حدس و گمان با خودم تمرین میکنم

Unknown گفت...

در مورد آهنگ "جوجه‌لريم":
شعر: قنبر حسينلي 1949
آهنگساز: توفيق مطلب‌اف
اجرايي كه باعث شهرت جوجه‌لريم شد:
فستيوال يك دهه موسيقي آذربايجاني در مسكو 1959؛ تك خوان: صغري باقرزاده

و البته يك دليل شهرت ديگر جوجه‌لريم به صدا در آمدن آن در كارتون مشهور روسي "نو پوگودي" مي باشد(همان داستان گرگ و خرگوش كه در ايران هم نمايش داده شده/سال ساخت 1973).
http://en.wikipedia.org/wiki/Jujalarim
http://az.wikipedia.org/wiki/C%C3%BCc%C9%99l%C9%99rim_%28mahn%C4%B1%29

منجوق گفت...

مرسي! همه از اين آهنگ را لذت مي برند. جالبه! من هروقت راجع به آهنگ هاي آذري گفتم "جوجه لريم" مورد توجه واقع شده!

Unknown گفت...

فرض كنيد يك بچه ترك زبان هفت-هشت ساله، آنهم در اواسط دهه شصت شمسي، در حالي‌كه در مدرسه و تلويزيون مطلب و سرود و ترانه‌اي به زبان مادري‌اش نمي شنود، براي اولين بار در يك كارتون مشهور شاهكار "جوجوه‌لريم" را بشنود! فكر مي‌كنيد چه حس و حالي به او دست مي‌دهد؟
جوجه‌لريم به همين دليل براي من فراتر از يك آهنگ است.

منجوق گفت...

يه برنامه ي "اسلام غنچه لري" هم داشتيم ساعت 7 صبح روز هاي جمعه از تلويزيون تبريز پخش مي شد. اغلب سيندرلا را پخش مي كرد.

وحیدی گفت...

اسلام غنچه لري
لر=ها
لری=های

اسلام غنچه لري=غنچه های اسلام!
اینو از این وبلاگه آنا دیلی یادگرفتم
----------
اول فکر کردم این دیلی همون Daily می مونه. D:
بعد گفتید میشه زبان مادری فهمیدم. چون می دونستم آنا می شه مادر.
از کجا ! تو صف چک این ترکیش ایر بودم.یک خانواده ترک جلوم بودم.نی نی شون هی به خانمی که نسبتشو نمی دونستم هی می گفت آنا. مثلا آنا something خوب من ترکی نمی دونستم.ولی آناشو تمیز می دادم.اول گفتم این احتمالان خالشه یا چیزی شبیه اون و اسمش آناست ! اما خوب از بس محبت می کرد یقین شد مادرشه. گفتم این بعیده کودک شرقی مادرشو تو این سن به اسم کوچک صدا بزنه ! پس احتمالا باید معنیش واژه زیبا مادر باشه ! و بعد از دوستم پرسیدم تایید کرد :) . اما چه با کلاس ماماناتونو صدا می زنیدا !
------------
اون زمانا این غنچه های اسلام سیندرلا نگاه می کردن اونم کله صبح ساعت هفت؟چه باحال ! به قول شاعر فرانسوی که می گه:
ای لریم جوجه لریم ! ای لریم جوجه لریم! جیک جیک جیک

منجوق گفت...

چه استعداد زباني! كف كردم!

وحیدی گفت...

بابا من همین هفته پیش که لر رو یکی از اقوام دلیر ایرانی ترجمه کردم! پیشرفته خوبیه ! سیاست زبان آموزی باید تشویقی باشه مخصوصا واسه بیگانه ای که زبان شما رو یاد می گیره.
---------------
http://www.persian-language.org/

وحیدی گفت...

شما اصلا منو باید بورسه کنید !از شورای گسترش یاد بگیرید!

منجوق گفت...

15-16 سال پيش ديوان تركي شهريار را گرفته بودم. اما زياد نخوانده بودم. فكر مي كردم خواندن زبان تركي سخت است. آخه تمرين نداشتم. بلكه از طريق همين وبلاگ با آقاي كسايي آشنا شدم. آقاي كسايي آن قدر بيسواد بيسواد به ما گفت كه خلاصه به من برخورد و رفتم كتاب شعر را برداشتم و شروع به خواندن كردم.
يكي دو شعر كه خواندم روان شدم. برعكس تصور عامه خواندن شعر تركي اصلا سخت نيست.

قبلا گفتم باز هم مي گم. بهترين شعرهاي شهريار همان شعرهاي تركي او هستند. حيفه زبان مادري آدم تركي باشه ولي شعرهاي تركي شهريار را نخونه

وحیدی گفت...

پارسال در ذیل نوشتتون لینک نوشتاری از مرحوم آل احمد در مورد آموزش به زبان ترکی رو گذاشتم.اینو صمد نوشته اما بیشتر خشمزس.اما تعریضی هم هست به اجبار به نوشتار به زبانی که زیاد مورد استفاده مردم نبوده.نا مانوس بود. دقت کنید ساختار های زبانی بومی رو تو نوشتار فارسی بعضا مستتر می بنید.
http://www.persian-language.org/literature-fun-fulltext-336.html

منجوق گفت...

چند وقت پيش در فيس-بوك اين شعر سعدي را نوشته بودم:

«شبي مجنون به ليلي گفت كه اي محبوب بي همتا / تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد.»

عزيزي كامنت گذاشت كه بايد اپراي ليلي و مجنون را ببيني. البته هنوز نديده ام اما اندكي در مورد آن مطالعه كردم. اپرا از روي اشعار محمد فضولي ساخته شده.

منجوق گفت...

آقاي وحيدي
فكر كنم شخصيت محمد فضولي براي شما جالب باشد:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%81%D8%B6%D9%88%D9%84%DB%8C

وحیدی گفت...

جالبه اسمشو نشنیده بودم.تخلصش با مزس مثه این دیوانش" مثنوی بنگ و باده" که به دربار صفوی تقدیم شده ! :)

منجوق گفت...

فضولي چون به سه زبان تركي و فارسي و عربي شعر مي گفته و افكاري جهاني داشته جزو شعرايي است كه يونسكو به او عنايت ويژه داره. اگر درست يادم باشه سال 95 سال توسط يونسكو فضولي اعلام شده بود البته مطمئن نيستم.
به هر حال اين مقاله ي يكي از نشريات يونسكو است درباره ي فضولي:
http://findarticles.com/p/articles/mi_m1310/is_1995_Feb/ai_16791375/

منجوق گفت...

فضولي را در ايران زياد نمي شناسند اما در باكو و استانبول خوب مي شناسند. مجسمه هايش را هم در جاهاي نسبتا مهم نصب كرده اند. فضولي علاوه بر شعر در رياضي و نجوم هم سر رشته داشته. فضولي به شوخ طبعي شهره بوده:
http://en.wikipedia.org/wiki/Fuz%C3%BBl%C3%AE

منجوق گفت...

مندن فضولی ايستمه اشعار مدح و ذم
من عاشقام هميشه سؤزم عاشقانه دير
Menden Fuzûlî isteme eş'âr-ı medh ü zem
Men âşıkam hemîşe sözüm âşıkânedür[12]
Don't ask Fuzûlî for poems of praise or rebuke
I am a lover and speak only of love
(فضولي هم همون «تلخي ها را بگيريم مربا بپزيم» خودمان را مي گه منتهي با بيان شاعرانه!!!)

منجوق گفت...

فكر مي كنيد چرا فضولي در ايران اين قدر ناشناخته است؟

باران گفت...

سلام
خانم دکتر در کلمه ی زبان مادری روی "ل" تشدید بذاریم درست خونده میشه یا اینیکه شما نوشتید؟

سوال میپرسما؟نقد نیست اصلا.میخوام بدونم من بد اموزش دیدم:)

منجوق گفت...

بدون تشديده! با تشديد معناش فرق مي كنه. "ديللي" يعني سرزبان دار.

باران گفت...

درست میگیید

الان با چن بار تکرار حس کردم این تفاوتی که میگید رو.

الان عطیه بخونه میبه چقدر اهنگ های متفاوت هست در زبان ترکی:)

منجوق گفت...

ازقرار معلوم فضولي از بنيانگذاران ادبيات كودك هم به شمار مي آيد كتابي داشته با مضمون گفت و گوي ميوه ها با هم.

Unknown گفت...

تیکه آتیرسیزها!! آما دوغوردان سیز کیمی بیر نوخبه آدام، اگر منیم سؤزلریمه گؤره آنادیلده یازیب اوخوماغی‌نین اهمیتلی بیلسه، بؤیوک افتخار قازانمیشام.

---
در مورد اینکه چرا فضولی در ایران شناخته نیست باید گفت متاسفانه جز شهریار بسیاری از شعرای ترک زبان آذربایجان در ایران چندان شناخته شده نیستند. دلیل اصلی شهرت شهریار هم بیشتر شعرهای فارسی‌اش در اوج دوران یکسانسازی زبانی بود؛ اما به خاطر درخواست مادرش حیدربابا را سرود که به دلیل سادگی و دلنشین بودن، و نزدیکی احساسات شاعر با همه اقشار آذربایجانی شهرت عالمگیر حیدربابا آنقدر سریع اتفاق افتاد که کار از کار گذشته بود . گفته می شود مادر محمدرضا شاه یعنی زن رضاخان(تاج الملوک) که از طایفه آیریملو قفقاز بود دیوان شعر ترکی دارد. اما شاه حتی به مادرش هم اجازه نداد اشعارش را منتشر کند.

به دلیل عدم آموزش ادبیات ترکی مثلا کمتر کسی می داند که شاه اسماعیل یک شاعر بزرگ بود! یا اشعار شاعران بزرگی چون نسیمی، ملا پناه واقف، محمدباقر خلخالی و خورشیدبانو ناتوان و ... به گوش کمتر کسی خورده است.

منجوق گفت...

گويا شادروان دكتر مصدق يك سال در تبريز زندگي كرده بود و در همان يك سال تركي آموخته بود. در يكي نوشته بهنود خواندم كه همسر مصدق هم ترك بود و مصدق در خانه گاهي با همسرش تركي حرف مي زد. (اشاره ي كوتاهي بود البته بدون پرداختن به جزئيات)

فرق يك ديكتاتور مثل شاه با يك نفر مثل مصدق درهمين ريزه كاري هاي زندگي شخصي و خانوادگي هم معلوم مي شود.

Unknown گفت...

با توجه به اينكه خود مصدق السلطنه مثل زنش(شمس السلطنه نوه ناصرالدين شاه) هم از طايفه قاجار بود، بنابراين خودش هم ترك بود!

منجوق گفت...

متاسفانه اون مقاله را پيدا نكردم. اگر كسي بيشتر اطلاعات دارد بنويسد. نمي خواهم شايعه پراكني كنم مي خواهم مستند تر حرف بزنم.


اتفاقا مسئله مهم است.

منجوق گفت...

علت اهميت آن است كه يك عده از اين ناسيوناليست هاي افراطي خارج از كشور از نام نيك دكتر مصدق سوء استفاده مي كنند تا نظرات توتاليتري خود را در مورد زبان به كرسي بنشانند. در واقع او را مصادره مي كنند. بايد دانسته شود كه اتفاقا خود دكتر مصدق با اين كه مشغله هاي مهمي چون ملي كردن نفت داشت خودش با اين مسئله چگونه برخورد مي كرد.

ناشناس گفت...

بسم الله
عشق این عدم سیاست زدگی شما هستم.
آدم بی سیاست نداریم ولی سیاست زدگی چیزی نیست که حال همه را می گیرد