۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

توريسم و مشاهير شهرمان

به دنبال يادداشت قبلي ام بحث هاي مفصلي شد در مورد اين كه يك وبلاگ گروهي بهتر است چگونه اداره شود. اگر به افتتاح يك وبلاگ به منظور جذب توريست جدي فكر مي كنيد شايد مفيد باشد بخش نظرات يادداشت قبلي را مطالعه كنيد. بحث ها پراكنده بودند. من خودم نتيجه اي گرفتم كه به نظرم ارزش پرداختن به آن را دارد. ببينيد يكي ديگر از مزيت هاي تلاش براي جذب توريسم اين است كه ما ناگزير مي شويم با شخصيت هاي تاريخي كه از شهرمان برخاسته اند به نوعي آشتي كنيم! يعني حب و بغض را كنار بگذاريم و اين واقعيت را بپذيريم كه چه آنها را بپسنديم و چه نپسنديم كساني كه از بيرون نگاه مي كنند، اين شخصيت ها را برخاسته از شهر و ديار ما مي بينند و خانه و محل كار و فعاليت آنها را بخشي از هويت شهر ما مي انگارند! براي اين كه در جذب توريست موفق عمل كنيم بايد از همه ي پتانسيل ها استفاده كنيم از جمله مكان هايي كه دليل مشهور بودن آنها همان شخصيت است. (حال اين شخصيت مي خواهد از نظر ما مثبت باشد يا منفي!)
معرفي اين مكان ها به توريست لزوما به معناي تاييد شخصيت نيست. وسيله اي است براي بيزنس و كاسبي! بيزنس و كاسبي اي كه مي تواند ديو بيكاري- و معضلات اجتماعي اي كه از بيكاري به وجود مي آيد- را مهار كند. ما ايراني ها با شخصيت هاي تاريخي مان خيلي احساسي برخورد مي كنيم. يا مريدشان مي شويم و دربست قبولشان مي كنيم. يا تحمل اسمشان را هم نداريم. برخورد منطقي آن است كه بپذيريم هر كدام خوبي هايي داشته اند و بدي هايي. خوبي هايشان را برگيريم و از نامشان براي جذب توريست استفاده كنيم. بگذاريد مثال بزنم. ببينيد! از جمله مكان هايي كه در تبريز پتانسيل جذب توريست دارند محله هكماوار (حكم آباد) است. كتابي در باره ي تاريخ اين محله ي قديمي منتشر شده. ابنيه اي دارد كه جزو ميراث فرهنگي ثبت شده و مي توان بازديد كردو... در تاريخ چند صد ساله اخير سرنوشت ساز بوده. اما دليل شهرت اصلي اين محله چيست؟ اگر در تبريز زندگي كنيد احتمالا اولين چيزي كه به يادتان مي آيد (قارپز) هندوانه ي آن است. اما تهراني ها و اصفهاني ها و مشهدي ها-كه بناست به عنوان گردشگر به شهر ما سفر كنند- اين را نمي دانند! ولي حداقل برخي از ميان آنها تاريخ مشروطه را خوانده اند و نام هكماوار برايشان آشناست وياد آور شخصي كه هم مريد زياد داشته (و هنوز هم دارد) و هم مخالف سرسخت. كاري به درستي و نادرستي عقايد آن شخص در اينجا ندارم. قبلا هم گفته ام من در اين وبلاگ اين رويه را برگزيده ام كه نه در مدح و نه در تقبيح مشاهير در خاك خفته (چه اسطوره هاي مثبت و چه منفي) چيزي نگويم. دليلش را هم قبلا در موردي ديگر توضيح داده ام.

اينجا فقط مي خواهم بگويم حال كه اين شخص سال هاست چشم از جهان فروبسته چرا با حب و بغض به او بنگريم. بهتر نيست به جاي آن از نام او براي جذب توريست به هكماوار سود بجوييم؟!
اين نگرش در كوتاه مدت باعث مي شود توريسم رونق بگيرد و در بلند مدت باعث مي شود ما تاريخ خود را بدون حب و بغض بازبيني كنيم و در نتيجه از هر شخصيت تاريخي جنبه هاي مثبتش را برگيريم و از جنبه هاي منفي اش دوري جوييم. تور ليدر ونويسنده ي وبلاگ توريستي فقط بايد به چند نكته ي تاريخي كه از نظر توريست جذاب ممكن است باشد اشاره كند. نبايد در موضع قضاوت تاريخي در مورد شخصيت هاي تاريخي بنشيند. توريست نه حوصله ي شنيدن ابراز ارادت دارد ونه علاقه مند است در اين چند روز تعطيلش لعن و نفرين بشنود. او فقط مي خواهد خاطره بياندوزد و بعد از برگشتن بگويد خانه ي فلان آدم مشهور را هم ديديم. اگر خيلي علاقه مند شد خودش مي رود و مطالعه مي كند و خود قضاوت تاريخي خود مي كند.

(اگر درست به خاطر داشته باشم «زينب پاشا» هم از همين محله ي هكماوار برخاست. اگر مي خواهيد در مورد تبريز وبلاگي براي جذب توريست راه بياندازيد پيشنهاد مي كنم از رد پاهاي زينب پاشا شروع كنيد.)
پي نوشت: درست است كه در حال حاضر افراد كتاب خوان در جامعه ي ما كم هستند و حتي درصد كساني كه كتاب هاي خيلي مشهور مانند تاريخ مشروطه خوانده اند ناچيز است. اما توريسم فرهنگي كه پا بگيرد معلومات عمومي افراد از طريق شنيدن خاطره هاي سفر بستگان و آشنايان بيشتر مي شود و همين به نوبه ي خود توريسم فرهنگي را دامن مي زند( به قول مهندسين الكترونيك فيدبك مثبت مي دهد). توريسم به تدريج از طريق اطلاعات رساني خودجوش مردمي توريست ها زياد مي شود.

۶۲ نظر:

منجوق گفت...

Sooner or later, a dear friend from Mashhad will start giving lectures to us about watermelon grown in Hokmavar and the special skills of his great grandfather in Tabriz in distinguishing best watermelon in the market!

Dear Mr Vahidi, We are waiting for the illuminating lectures!

By the way, the best melon in Tabriz is known as "Mashhad Qohooni."

سیدمهدی سجادی گفت...

Great!

وحیدی گفت...

:) چشم! اما خربزه الان فرمول سرطانه به این همه کودهای شیمیایی! فردا بیشتر می نویسم.

منجوق گفت...

چشم بي بلا! در راه بازگشت هلند هستيد؟

منجوق گفت...

اینو در مورد وبلاگ توریستی تهران نوشته بودم در مورد تبریز هم به طریق اولی تکرار می کنم:

"هر چه قدر هم نسبت به شهرتان تعصب داشته باشید نسبت به کسانی که به آن انتقاد می کنند یا حتی بی انصافانه ایراد نابجا می گیرند موضع نگیرید. لبخندی بزنید از کنارش رد شوید و بی آن که به آن حرف ها توجه کنید حرف خودتان را بزنید. به این ترتیب انرژی شما تلف نمی شود. توریست اگر ببیند اختلافی این جوری هست پس می رود.

"

ناشناس گفت...

صنعت گردشگری در دنیای امروز پس از صنایع نفت و اتومبیل سازی، سومین صنعت درآمدزای کشورهاست که به دلیل بی نیازی به سرمایه گذاری اولیه، مورد توجه همه دولت های جهان قرار گرفته و بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی کشور خود را از طریق آن سر و سامان داده اند. متاسفانه دولت ایران در جمع سه کشور جهان از نظر بی توجهی به این صنعت قرار گرفته و در میان 174 کشور جهان که عضو شورای جهانی گردشگری هستند، بعد از سریلانکا و بحرین سومین کشور ضعیف دنیا از این نظر است (روزنامه سرمایه).
قطعا پس از خواندن این مطالب یا شنیدن مطالب مشابه پیرامون صنعت گردشگری در ایران به فکر فرو میروید که چرا با این همه جاذبه های دیدنی هنوز نتوانسته ایم به جایگاه مطلوبی در این صنعت دست یابیم. جدا از همه عواملی که تعدادشان هم کم نیست و جلوی رشد این صنعت را در کشور ما میگیرند یکی از نکاتی که مطمئنا مورد بی توجهی قرار گرفته مسئله بازاریابی توریست است. ما در این هنگام به طور مختصر مطالبی را در مورد بازاریابی توریستی بیان میکنیم که ترجمه شده مقاله ای در همین مورد از دانشگاه یوا میباشد. این مطلب برای اولین بار در این وبلاگ منتشر میشود.
بازاریابی یک فرایند شناسایی خواسته های مشتریان و استفاده از اطلاعات برای تولید و فروش بهتر و نیز راضی کردن مشتریان میباشد (مرکز حفظ و توسعه مریلند جنوبی) . بازاریابی شامل شناسایی مشتریان اصلی تان و یک توصیف روشن از کالا و خدمات و تبلیغ و ترفیع در مورد صنعت توریست شما میباشد.یکی از مهمترین جنبه های بازاریابی در هر شغل تدوین یک طرح بازاریابی است. این کار موارد ذیل را در بر میگیرد:
1- مشتری های شما چی کسانی هستند؟ شناسایی کنید که مشتریان شما جذب چه چیزهایی میشوند و برای چه جذب منطقه شما شده اند؟ شما میتوانید توسط انجمنهای توریستی ، شوراهای جهانگردی منطقه ای و یا اتاق بازرگانی و خروجیهای دیگر اطلاعات مفیدی کسب نمایید. و در نهایت متوجه شوید که مشتریان شما به چه امیدی به سمت شما میآیند.
2- با بازارتان آشنا شوید: چه نوع فعالیتهای توریستی محبوب هستند و یا محبوبیت آنها در حال افزایش است؟ و چه چیزهایی میتواند در آینده بازار توریست را تغییر و تحول بخشند؟ (باید آنها را پیش بینی نمود).
3- جایگاه شما: چه چیزی موقعیت شما را منحصر به فرد میسازد ؟ چه چیزی شما را از رقبایتان متمایز میکند؟ مثلا یک مرتع یا مزرعه قدیمی با خصوصیات منحصر به فرد و یا یک محل متمایز با وسایل آسایش جذاب و یا خصوصیات محصولات یا خدماتتان مانند غذاهای بومی یا فعالیتهای منحصر به فرد دیگر.
4- بودجه: یک قاعده کلی برای شروع صنعت توریست این است که 10 تا 30 درصد درآمد کل باید صرف فعالیتهای بازاریابی شود.
در طرحتان اهداف بازاریابی را با رعایت تعداد بازدیدکننده ها ، درآمدها ، هزینه ها و غیره به وضوح مشخص کنید زیرا این کار شما را در موفقیت در طول زمان یاری میدهد. شما باید مطمئن شوید که طرحتان انعطاف پذیر است و میتوانید در مقایل تغییرات از خود سازگاری نشان دهید و اگر نتایج مطابق انتظار شما نباشد تغیراتی در آن ایجاد نمایید و باید بتوانید پیشرفتتان در کار را کنترل کنید.
موارد ذیل میتواند در بخش تبلیغات به شما کمک کند:
روزنامه ، رادیو ، اینترنت ، بروشورها ، کارت ویزیت ، مکاتبه مستقیم
لیست پستی:
معمولا صنعت توریست به تکرار مشتریان وابسته است برای همین ساختن و حفظ کردن یک فهرست پستی خوب از مشتریان مهم کاری مفید میباشد.
تصویر و شراکت:
ایجادیک تصویر مطلوب عمومی در جذب مشتریان بسیار مهم است و حفط توانایی برای پشتیبانی کردن از تشکیلاتتان. همینطور دیگران نیز میتوانند کالا و خدمات خوبی را که شما نیاز دارید فراهم نمایند.
روابط عمومی:
تصدیق کنید بر نقاط قوتتان ، ارتباط با سانه ها و عضوهای اجتماعی ، بازدیدکننده ها و دیگران تا اثر بخشی کارتان را بیشتر نمایید.
سايقيلارلا:

uzgurinam
ps:خانم دكتر او ايكي دانا سي دي ني تاپيب باخا بيلديز؟

منجوق گفت...

در مورد سوم که گفتید:

من فکر می کنم جاذبه ی گردشگری (نسبتا)منحصر به فرد ما از نظر مردم ترکیه, به خصوص مردم شرق آن، همان امکانات شنا و آب تنی در سرعین و... است. درست است که ترکیه از چیزها زیاد دارد و لی خانواده های محجبه ی آن خیلی دوست دارند به ایران بیایند تا از چنین امکاناتی استفاده کنند.

PS: ندیدم.

منجوق گفت...

برخی از نوشته های آن پورپیرار را سعی کردم بخوانم. چند خط بیشتر نتوانستم جلو بروم. منهای این که با او هم عقیده نیستم جمله بندی هایش هم برایم عجیب غریب است.
نظرات و عقاید پورپیرار در مورد زبان و فرهنگ درست نقطه مقابل من است. من می گویم هم باید زبان فارسی را ارج نهاد وهم زبان ترکی را, ایشان به هر دو می تازد.
این هم یک جواب است از کسی که نمی شناسم به مقاله ی او که گویا در آن زبان ترکی را زیر سئوال برده بود:
http://www.insanoglu.blogfa.com/post-167.aspx
البته اطلاعات من آن قدر نیست که بتوانم بگویم جوابیه درست یا نادرست. اصل مقاله ی پورپیرار را نخوانده ام.
فقط خواستم اشاره کنم چنین debate ای در جریان است.

در ضمن من فرهنگ یهودیان احترام زیادی قایلم (به خصوص که فرهنگ بسیار فیزیکپیشه پروری است) اما آقای پورپیرار ظاهرا با یهودیان میانه ی خوبی ندارد.

ناشناس گفت...

این وبلاگ چه طوره؟ منظور شما یه همچین وبلاگیه؟ البته ببخشید این کامنت مربوط به پست قبله!
http://mytourismcourse.blogfa.com/

منجوق گفت...

تا جایی که دیدم وبلاگ قشنگیه. البته یک وبلاگ برای همچین منظوری کافی نیست. چندین وبلاگ باید باشند که هر کدام به سلیقه ی خود می نویسند. سلیقه های مختلف می روند سراغ وبلاگ های مختلف.

منجوق گفت...

زیادتر شدن توریست خارجی در تخت جمشید, شیراز و اصفهان در دراز مدت به نفع توریسم در آذربایجان هم هست. گفتم توریست خارجی که بیاید این شهرها را ببیند ترسش از ایران آمدن می ریزد. خانم های خوش سرزبون شیرازی و اصفهانی هم برای توریسم قسمت ها دیگر ایران -از جمله آذربایجان- تبلیغ خود جوش مردمی می کنند. (فرهنگ زنانه این جوری است.) درنتیجه توریست خارجی تصمیم می گیرد چند سال بعد باز به ایران برگردد. بار دوم می رود مشهد بار سوم می آید آذربایجان و.....
به علاوه اگر توریست خارجی زیاد به اصفهان و شیراز برود آنجا شلوغ می شود و توریست داخلی ترجیح می دهد برود جایی که دنج تر و خلوت تر است. پس جایی مثل آذربایجان را انتخاب می کند.

منجوق گفت...

من فکر می کنم ما باید فعلا روی جذب توریست ایرانی و توریست از شرق ترکیه و جمهوری آذربایجان سرمایه گذاری کنیم.


بعد یواش یواش دایره ی جذب توریست را بیشتر می کنیم.
یکهو توریست زیاد شود اصلا زیر ساخت هایی مثل هتل ها راه ها , سرویس های بهداشتی عمومی در خیابان ها و.... نمی کشند

منجوق گفت...

«صنعت گردشگری در دنیای امروز پس از صنایع نفت و اتومبیل سازی، سومین صنعت درآمدزای کشورهاست که به دلیل بی نیازی به سرمایه گذاری اولیه، مورد توجه همه دولت های جهان قرار گرفته و بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی کشور خود را از طریق آن سر و سامان داده اند»

البته صنعت گردشگری کاملا هن از سرمایه گذاری اولیه بی نیاز نیست. احتیاج به زیر ساخت هایی که از قبیل راه و فرودگاه و... دارد که خوشبختانه آذربایجان از این جهات نسبتا مطلوب است. نیاز به تبلیغ دارد. نیاز به هتل سازی دارد که خوشبختانه از این جهت هم وضعیت آذربایجان نسبتا مطلوب است. به علاوه مردم با سرمایه متوسط می توانند پانسیون راه بیاندازند.
نیاز به تبلیغ دارد که من امیدوارم همین وبلاگ ها و تبلیغ های خود جود مردمی بتوانند جای تبلیغ های پر خرج را بگیرند.
بالاخره نیاز به ترمیم آثار باستانی و.... دارد. این را هم امیدوارم مردم بتوانند با ابتکار خود کاریش بکنند. جاذبه های غذایی و کار دستی و... با بودجه ی متوسط بتوانند به وجود آورند.
با این همه هنر های ابتکاری مرسوم در خانواده ها این کار عملی است.

منجوق گفت...

مهمتر از همه امنیت می خواهد که خدا را شکر داریم. در سطح عالی هم داریم.

منجوق گفت...

این امنیت را باید پاس داشت.

ایمان گفت...

سلام
منظورتون از امنیت کجا هست؟
استان آذربایجان یا ایران؟

منجوق گفت...

منظورم بیشتر استان آذربایجان بود به خصوص آذربایجان شرقی

ایمان گفت...

ممنونم
:)

چقه گفت...

سلام
به نظر من یکی از مواردی که می تونه توریست رو ترغیب کنه داشتن تصاویر از مکان هایی که می خواد ببینه. اون هم تصاویری که هم کیفیت داشته باشه و هم گویای منطقه مورد معرفی با توضیحات کامل باشه.
اما یک سری مشکلات هم در این بین به وجود می آد. گرفتن فضا در داخل هزینه بره از طرفی اگه میزبان از کشورهایی مثل امریکا و کانادا که فضای رایگان ارایه می دن اخذ بشه یک سری مشکلات دیگه به وجود می آد که مهمترین اون ف.ی.ل.ت.ر.ی.ن.گ.ه.
از طرفی اگه این مشکل وجود نداشته باشه در داخل همه به اینترنت پر سرعت دسترسی ندارند و این بارگذاری تصاویر رو مشکل می کنه.
اگه حجم تصاویر کاهش داده بشه ممکنه مقبول بعضی افراد واقع نشه.

وحیدی گفت...

خیر ! اون روز سر ساختمان خودمون رفتم.کارگاه به علت بارندگی تعطیل بود. نگهبان چند روز منزل نرفته بود و می خواست به زن و بچش سر بزنه ! منم از خدا خواسته جاش حدود 5-6 ساعتی تو اتاق نگهبان بیتوته کردم تا با رنج طبقه پلوتاریا آشنا بشم و بصورت پراتیک با رنج خلق ها دست و پنجه نرم کنم !!!! D:.:)) .از همه با حال ترش بخاری نفتی نگهبان بود که کلی حال کردم ! سیستم جالبی اما خطرناکی داشت .(یاد اینم افتادم که گویا هنوز این بخاری ها جان تعدادی کودک معصوم تو مدارس دور افتادمونو تهدید می کنه)....هلند جان یادت بخیر !
ببنید این خربزه عامل آلرژیه آخه چی در موردش می خوایید بنویسم.در مورد شله (بقول شما ها شله مشهدی)بنویسم اولی تره.
*تو مشهد نذری پلو مرغ و پلو قیمه مرسوم نیست ! بجاش غذایی بنام شله بابه که خوردنش می تونه از متفاوت ترین تجربه های زندگی تون باشه!
** شله با شله زرد یا آش شله قلم کار و امثالهم ارتباطی نداره پس سعی نکنید اونو با غذایی خاص در شهرتون مقایسه کنید!واسه همین می گم که یک تجربه خاصه
پینوشت : بهترین راه برای شکنجه یک مشهدی اینه که با طناب ببندینش به درخت و بعد بهش بگید فلان جا شله می دن !!

منجوق گفت...

منو باش که خیال کردم باز رفتید مثل مرفهین بی درد در هلند تماشای دختری با گوشواره ی مروارید.
خدا عمرتان بدهد و قوت که به آن آقا کمک کردید!

جهت اطلاع دیگران در مورد تابلو:
http://en.wikipedia.org/wiki/Girl_with_a_Pearl_Earring

چند وقت پیش من از آقای وحیدی سئوالی کردم یک چند روز بعد برگشتند از سفر و گفتند رفته بودند آن تابلو را ببینند.

منجوق گفت...

یعنی واقعا شما فکر کردید من نمی دانم شله چیست. شله دیگه! یک جور آشه منتهی خیلی غلیظ تر. ما هم در تبریز داریم اما خیلی مرسوم نیست.

منجوق گفت...

منظورم البته تماشای تابلو ی دختری با گوشواره مروارید بود. تابلو اثر ورمیر نقاش توانای هلندی است که مون آلیزای شمال هم شهرت دارد

وحیدی گفت...

آره ! کلی بابت همون خرجم شد ! این بارم که رفتم لاهه باز خواستم یک بار دیگه فقط بابت تماشای اون برم تو موزه خساست مشهدیم گل کرد گفتم برو!تورو چه به این رمانتیک بازیای تهرونی !
-----------------
بله دیگه وقتی بابا جان امر می کنن ! امروز جای آقا برات وای میستی ! دیگه کی می تونه تمرد کنه !!

منجوق گفت...

خدا عمرتان بده. ان شاء الله امسال می روید ایتالیا و موزه هایش را تماشا می کنید. اگر فلورانس رفتید uffiziرا از دست ندهید . پول بلیطش فدای سرتان! دنیا دو روزه!

وحیدی گفت...

اگر هست ماله مشهده! آره خیلی از یکم غلیظ تر جوری که طبق مطالعات دانشگاه علوم پزشکی مشهد آمار سکته قلبی به شکل قابل توجهی در روزهای بعد از عزداری در مشهد افزایش می یابد.
*یک توصیه : حتما شله مشهدی رو با نوشابه میل کنید.
------------
چون گویا خانم والده هم گاها به وبلاگ شما سر میزنن عرض کنم خدمتشان که امر برایشان مشتبه نشود!! مادر جان این دختر هلندی با گوشواره های مروارید که برای دیدنش رنج سفر به لاهه را هموار کردم دختر نگون بختست که در 400 سال پیش از این می زیسته است و بنده همه چیز را قویا تکذیب می کنم .انشالله

وحیدی گفت...

انشاالله بطلبد تورنتو !

وحیدی گفت...

شله در طول تاریخ باعث آفرینش های هنری متعدد در بین هنر مندای دلسوخته مشهدی شده : نمونش این کارکتر شله ای که مثل کارکتر حنظله کاریکاتوریست جهان عرب ناجی العلی همیشه تو کاریکاتورا هست. فی المثل این کارتون در مورد خرید واگن چینی واسه قطار شهری مشهده که گویا ابعادش به سیستم ریلی مشهد نمی خورده. همچنان که در تصویر می بنید کارکتر شله ای همیشه در صحنهست:
http://negah3.blogfa.com/post-154.aspx

* ناجی العلی :
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1451755

** حنظله قهرمان :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%86%D8%B8%D9%84%D9%87

منجوق گفت...

امروز بعد از مدت های مدید تلویزیون را روشن کردم. برنامه ها ی همه کانال ها مزخرف بودند جز یکی که یک مستند نشان می داد در مورد سلخت ضریح مرقد امام رضا. خیلی جالب بود. بزرگترین هنرمندان ایرانی در رشته های مختلف هنرهای خود را طبق اخلاص گذاشته بودند. دیوارهای داخلی ضریح خاتم شیراز بود. واقعا زیبا بود.

وحیدی گفت...

مدخل شله ای ویکیپدیا! :

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%84%D9%87_%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF%DB%8C

طرز تهیه شله خانگی (فرم اصلی آن تا هفتاد نوع افزودنی دارد):
http://www.aftab.ir/articles/view/health_therapy/nutrition_health/c13_1292662512p1.php/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%B0%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF

مقاله ای فاخر در تاریخ و فسلفه و حکمت شله به قلم روزنامه نگار خراسانی (خواندن مقاله رو توصیه می کنم به دکتر منجوق فرهیخته که علاقه مند به فرهنگ عامه هستند) :

http://rsnoori.persianblog.ir/post/148

----------
خدا قبول کنه !

وحیدی گفت...

همنطور که می دونید طرحش کار آقای فرشچیان هست. این سعادت رو داشتم که به لطف پدر بزرگ قبل از نصب از کارگاه ساخت تو اون سال ها بازدیدی داشته باشم.
------------
غیر از این باید بگم استان قدس همیشه در طول تاریخ تعدادی هنرمند طراز اول در هر رشته در استخدام خود داشته.مثلا همین اقای ملک شعرای بهار که ملک شعرا آستان قدس بوده اند و کذا وکذا.
الان کار گاه کاشی کاری فرش بافی آستان قدس رو هم که خودم از نزدیک دیدم تعدادی استاد کار کم نظیر و بی نظیر دارند که با اخلاص به اعجاز مشغولند. البته رشته های دیگه ای هم هستند چون اینه کاری و امثالهم که خوب جای خود دارند.

وحیدی گفت...

باران فرصت شد رستوران اطمینان سر بزنید؟

منجوق گفت...

خاطره ي منجوقي با مضمون «عشق به وطن»:

يك باردر پادوا (ايتاليا) شب داشتم برمي گشتم هتل. ديدم يك نوازنده ي دوره گرد دارد آهنگي مي نوازد. از دور يك خورده شبيه سلطان قلب ها بود.
سه ماه از ايران دور بودم.
آن قدر احساساتي شدم كه با خودم گفتم اگر واقعا سلطان قلب ها باشد هرچي كه در كيفم پول داشته باشم به او شاباش مي دم. خوشبختانه بيشتر كه
گوش كردم ديدم يك آهنگ ايتاليايي است. يك يورو هم ندادم و به سلامت به هتل رسيدم!
يعني كيف پولم به سلامت رسيد!!
خودم به جهنم!

وحیدی گفت...

eee.pas nakoneh shomam esalatan mashadi hastid?are?!!

منجوق گفت...

به خاطر حسابگري مي گين؟! نه بابا! ما تبريزي ها مي گيم "ماليم گئدينجان جانيم گئدسين" به خاطر اين حسابگري بقيه ي آذربايجاني ها حسابي سر به سرمان مي گذارند. مخصوصا اردبيلي ها

وحیدی گفت...

آره تاکسی اردبیلیه می گفت! می گفت اصلا پول خرج نمی کند حقشونم می خورید نمیزارید ترقی کنند.آخه چرا حق شون رو می خورید شما :)

منجوق گفت...

كدوم حق خوري؟! اين حرف ها را منافقين مي گويند اختلاف بياندازند.

من از اولش هم با اردبيلي ها خوب بودم. همين طور با اروميه اي ها. خسيس يا غير خسيس، همين اردبيلي ها و اروميه اي ها من هروقت جايزه ي بين المللي اينا مي گيرم مي گويند "بيزيم قيز جايزه آلدي!" جدي مي گم!

باران گفت...

دیروز تجریش بودم اما در اطمینان غذا نخوردم.خیلی شلوغ بود. برای غذا خوردن جا بودا ولی برای بررسی های من مناسب نبود باید وسط هفته برم.
ترجیحا فردا ان نه هم در ساعت شلوغی اش . فک کنم مثلا ساعت 3 بعد از ظهر بهتر است.

منجوق گفت...

اين سرعين هم كه من مرتب مي گم براي جذب توريست از تركيه بايد روش تبليغ كرد در استان اردبيله. «خياو» را هم كه نوشتم همين طور. مي بينيد! ما كه اختلافي نداريم. منافقين اختلاف مي اندازند.

وحیدی گفت...

شما فرض تون بر اینه که مشهدی ها باید ترکی رو فلونت باشن دیگه ؟!!:).بابا ترجمشو بنویسد استفاده کنیم.
آره اردبیلای خیلی شما تبریزیا رو دوس دارن ! خیلی! آنقدر پشت سرتون تعریف می کنن !که نمی دونید:)

منجوق گفت...

خلاصه آقاي وحيدي! خيالتون تخت! ما با هم اختلاف نداريم. فقط اردبيلي ها به ما مي گويند حسابگر. راست هم مي گويند. حسابگري كه عيب نيست. حسابگري و آينده نگري از اخلاقيات ماست. اونا به ما مي گويند حسابگر ما هم خوشمان مي آد. حسابگري و آينده نگري نشانه ي عاقل بودن است!

وحیدی گفت...

محیطش به نظرت جالب نبود باران؟!

وحیدی گفت...

بله! اما دل یک کودک 7-8 ساله رو شکستن و عیدی ندادن اسمش حسابگری نیس ها!:))

------------
ما جنوب خراسانی ها هم به حساب گری و قناعت مشهوریم.درسته.واسه ما هم این افتخاره.

وحیدی گفت...

راستی باران منو های خاصش فک کنم اول وقت تموم می شه.

باران گفت...

چرا...خیلی جالب بود

حتما اگر مشکلاتی که بر سر راه است تا وبلاگم راه بیوفتد رفع شود حتما از اولین پست هاست.
راستی اون سی دی که در موردش قبلا گفته بودید را یافتید؟

منجوق گفت...

من كي دل بچه شكستم و عيدي ندادم؟! چرا حرف روي آدم مي گذاريد؟!
جاي «ناشناس منتقد» خالي!

عيدي هايي كه خاندان ما مي دهند زبانزد هست.

منجوق گفت...

جدي مي گم. هنوز كه هنوزه آدم هايي را مي بينم كه با آب و تاب از عيدي هايي كه در كودكي از دست همان كسي كه من داستان سارا را از الهام از شخصيت او نوشتم تعريف مي كنند!

منجوق گفت...

اگر هم ديديد يك وقت يك تبريزي با حشمت به نتيجه اش يك وقت عيدي زياد نداد مطمئن باشيد كه يك حكمتي در كاره! مطمئن باشيد يك چيزي مي خواسته بگه. مي خواسته يك چيزي را يادآور بشه.
به جاي گله گذاري يك فاتحه براي روحش بخوانيد.

وحیدی گفت...

خوب عید امسال در خدمت شما! اصلا برکت داره آدم از دست عالم عیدی بگیره!
الان یکم فکر کنم حدیثشم یادم میاد!

وحیدی گفت...

بله! مثل داستان اون بازرگان که در وقت موت طفلانش را بطلبید و یگفت هر یک تکه چوبی بیاورید و فرزندان بگریستند و به طلب چوب روانه گشتند....... :)

-----------
خداوند رفتگان جمع را بیامرزد انشاالله

وحیدی گفت...

باران با ایمیل من تماس بگیر.فایل شو واست سند می کنم.

وحیدی گفت...

عجیبه !جالبه!از مادر بزرگم وقتی پیش
پرسیدم چرا حاج آقا اینطور عیدی میدادن همین حرف شما رو گفتند. الان که گفتید خیلی واسم جالب بود.

منجوق گفت...

داشتم مي گفتم: اگر ديديد يك تبريزي با اين كه ثروتمنده عيدي زياد نمي ده، حتم داشته باشيد يك سري ملاحظات ظريف داره مي كنه. مثلا ممكنه كس ديگري هم باشه با همان موقعيت و نسبت اما با دارايي كمتر. با خودش حساب مي كنه كه اگرعيدي زياد بده اون طرف يك مقدار از نظر بچه تحت الشعاع قرار بگيره. يا كه غرور طرف بر بخوره. خيلي در اين موارد ملاحظه و دقت لازم است.
تفاوت يك آدم نوكيسه با آدم ريشه دار هم در همين ملاحظات هويدا مي شه.

وحیدی گفت...

جالبه ! همین حرف شما رو زدن!

وحیدی گفت...

به هر حال بحث انحرافی مطرح نکنید.
بحث در استحباب موکد عیدی گرفتن از عالم بود.

منجوق گفت...

http://monjoogh.blogspot.com/2008/11/blog-post_19.html

ترنم گفت...

خانم دکتر
گفتین برنامه تلویزیون
تلویزیون یه فیلمی رو تبلیغ میکنه به اسم تبریز در مه
فکر کنم به زودی پخش شه
من آخر تبلیغودیدم
شاید قشنگ باشه

وحیدی گفت...

فیلم اقتباسی براساس یک کتاب به همین اسمه فکر کنمودرسته خانم دکتر؟

منجوق گفت...

نمي دونم!

وحیدی گفت...

لندن در مه ,گردنه حیران در مه یا مثلا نمین در مه یا اردبیل و اورمیه در مه , اما تبریز فقط در برف !
------------
یک چیزی شما تبریزیا آدمای خوب و مظلومی هستید.خیلیم خوراکی ها خوشمزه دارید.چی شد حاضر به این اعتراف شدم نمی دونم.

ناشناس گفت...

سلام خانم دكتر
با تاخير به خاطر IUPAP تبريك عرض مي كنم. با آرزوي موفقيت هاي بيشتر
اميد

منجوق گفت...

سلام ممنونم