۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

چكيده

در چند روز اخير، كامنت هايي دريافت مي كنم كه نشان مي دهد كه برخي از دوستان نوشته هاي اخير مرا درست متوجه نشده اند.
باوردارم كه آن چه كه مي گويم مهم است. نكته هايي در آن نهفته است كه در اين روزها از آن غفلت مي شود. غفلت از اين نكته ها در ميان مدت (ظرف چهار و پنج سال) مشكلات و مسايل ديگري پديد خواهد آورد.خواهش مي كنم آنها را بدون پيش داوري بخوانيد. خود قضاوت كنيد آيا آن چه كه من مي گويم قابل تامل است يا خير. به طور مسلم، نوشته هاي من در منجوق نمي تواند روند تحولات سياسي را تغيير دهد. اما من و شما با همفكري مي توانيم برخي مسايل مغفول مانده اما مهم را آشكار كنيم و تحليل نماييم. در جايي نشسته ايم كه اگر به جاي سر همديگر داد زدن، فكرهايمان را روي هم بريزيم بتوانيم از برخي عواقب ناخواسته تحولات اخير در مراكز دانشگاهي و علمي و فرهنگي پيش گيري كنيم. براي همين سكوت را بر خود جايز نمي دانم.

حال چكيده آن چه كه قبلا گفتم:

در جامعه ما در صد قابل توجه و غير قابل صرفنظري طرفدار اصلاحات هستند كه من خود جزو آنان هستم. درصد قابل توجه و غير قابل صرفنظر ديگري هم افرادي هستند كه طرفداران طرز فكر و خط مشي اي هستند كه آقاي احمدي نژاد -به درست يا به غلط- سمبل آن شده.
در مورد اين كه در صد هر كدام چه قدر است نظري نمي دهم! چون آمار دقيقي ندارم و به علاوه مرزها هم خيلي مشخص نيست. ولي قطعا طرفداران هر دو طرز فكر بيش از سي درصد جمعيت بالغ ايران هستند. جمعيتي هستند "غير قابل صرف نظركردن"! در مورد اين كه آيا آقاي احمدي نژاد به واقع سمبل آن طرز فكر است و يا خودش را اين گونه جا زده ، نظري ندارم. آقاي احمدي نژاد را آن قدر از نزديك نمي شناسم كه بتوانم در مورد شخصيت و نيات قلبي او نظري دهم. در هر صورت، واقعيت اين است كه طرفداران اين طرز فكر او را به صورت چنان سمبلي مي بينند.
در ميان طرفداران ميليوني هر دو طرز فكر و خط مشي ،افراد با طرز فكر هاي مختلف وجود دارند: در بين طرفداران اصلاحات افراد سنتي فراوانند. به عنوان مثال براي در صد قابل توجهي از راي دهندگان به موسوي و خاتمي "سيد بودن" يك فاكتور مهم بود وهست.
در بين طرفداران احمدي نژاد مي توان برخي از نخبه ترين جوانان مملكت را يافت. آنان كه به شدت مشغول كار و تلاش و پژوهش هستند و شعار "ما مي توانيم" احمدي نژاد را با آرزو ي قلبي و راه زندگي خويش يكي مي دانند و در نتيجه به او علاقه مند مي شوند. در دانشگاه ها اين گونه افراد كم نيستند.


عده زيادي در هر دو گروه هستند كه مطالباتشان مطالباتي ساده اند. مانند كساني كه به دنبال آزادي هاي ساده و ابتدايي اجتماعي هستند و يا آنان كه به دنبال كمك هاي نقدي و حمايت هاي اجتماعي زود بازده هستند.برعكس خيلي از دوستان، من بر هيچ كدام از اين دو گروه خرده نمي گيرم! به نظر من اولويت دادن به نيازها اوليه و ثانويه چيزي نيست كه جاي مسخره كردن داشته باشد.مطالبات سهل الوصول داشتن دور از عقل نيست. در واقع، فلسفه مطالبه آزادي هاي اجتماعي ابتدايي و مطالبه كمك هاي مالي و حمايت هاي اجتماعي زود بازده يكي است :"اين نقد بگير و دست ازآن نسيه بدار كآواز دهل ز دور شنيدن خوش است."

ادبيات آقاي احمدي نژاد براي عده زيادي خوشايند است. به زعم اين عده، "احمدي نژاد خوب جلوي غربي ها مي ايستد." دقت كنيد! دارم در مورد كساني صحبت مي كنم كه نه باجناق احمدي نژاد هستند و نه به سيب زميني رايگان نيازي دارند. چشم وگوش بسته هم نيستند! اما واقعيت اين است كه چه بپذيريم و چه نپذيريم به احمدي نژاد به دليلي كه گفتم، ارادت دارند. چند نفري از آنها را كه ازقضا سال هاست در خارج زندگي مي كنند و بنا به گفته خودشان مذهبي هم نيستند از نزديك مي شناسم.

بالاخره و مهمتر از همه اين كه در اين ميان افراد راديكال و تند رو وجود دارند. اين افراد تند رو و راديكال، خطر ناكند. خوشبختانه اين افراد راديكال در هر دو گروه فعلا در اقليت هستند. اما نكته در اينجاست كه در شرايط پر تلاطم اگر افراد تدبير كافي نشان ندهند و احساسي و هيجان زده عمل كنند، گروه هاي راديكال قدرت مي گيرند و بالا مي آيند. اين چيزي است كه مرا نگران مي كند. وقتي خطر چنين چيزي را مي بينم نمي توانم سكوت كنم!
عملكرد افرادي كه در موقعيت هايي چون معلم يا استاد يا نويسنده قرار گرفته اند، مي تواند تاثيرگذار باشد.
اگر برخي اصلاح طلبان نا خواسته و از روي هيجان تند روي كنند، افراد سنتي تر جبهه اصلاحات به سمت جناح مقابل مي روند و يا خود جناحي جديد مي گشايند و اين به ضرر اصلاحات- هم در بعد سياسي و هم در بعد اجتماعي و فرهنگي- است! به علاوه افراد ملايم گروه مقابل به سمت تندروي گرايش پيدا مي كنند و آخر سر به گونه اي مي شود كه ما هيچكدام نمي خواهيم.
برخي مصاديق تند روي نا خواسته عبارتند از:

1) انكار وجود گروه و طرز فكر مقابل،
2) تاييد وجود گروه مقابل اما بستن انگ هايي چون سودجو، خائن و يا احمق به آنها،
3) دگم بودن و به حرف هاي طرف مقابل گوش نكردن،
4) خود محور بودن و خود را حق كامل پنداشتن و به طرف مقابل فخر فروختن،
5) توهين به مقدسات و انگشت گذاشتن روي حساسيت هاي طرف مقابل،
6) و خطرناك تر و حساسيت برانگيز تر از همه: كشيدن پاي بيگانگان به مسايل داخلي.
اين مورد آخر به طرز وحشتناكي منجر به تقويت گروه هاي راديكال خطر ناك مي شود و من از آن روز مي ترسم!
اميدوارم آن چه كه من از آن مي ترسم هرگز رخ ندهد! در اين مورد، دست و پاي ما بسته نيست. خود ما مي توانيم جلوي چنين اتفاق نامباركي را بگيريم. براي اين كار بايد دور وبر خود را بهتر بشناسيم.قدم اول اين است كه پيش داوري را كنار بگذاريم و دور وبري هاي خود را آن گونه هستند بشناسيم .
اگر نكته اي را در شناخت همديگر در ذهن داريد كه من در بالا ننوشته ام حتما برايم بنويسيد. البته همان طوري كه گفته ام نظرهاي حساسيت برانگيز را منتشر نخواهم كرد.

۵ نظر:

sara گفت...

آفرین بر انصاف و تیزبینی تو هموطن

ناشناس گفت...

Harf-e hesab javab nadarad

ملیله گفت...

در حال حاضر گروهای تند رو دارند اوضاع رو وخیمتر می کنند و هر طور که بخواهند این جریانات اخیر رو جلو می برند.
اگر طرفداران هر گروه مقداری تامل و خویشتنداری می کردند این وقایع تلخ رخ نمی داد.

منجوق گفت...

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=52202

Unknown گفت...

سلام
نگرانی من و بسیاری اط دوستانم نیز همین است که افراد رادیکال و افراطی به مسند بنشینند ، نظر بسیاری دیگر هم حاکی به مسند نشستن کنونی این افراد است!
اتفاقا بخشی از نظرات مهندس موسوی هم به صحبتهای شما بر میگردد ، اینکه مردم را طبقه بندی نکنیم -در دسته های خوب وبد جای ندهیم- و اینکه مهندسی آرا به خاطر تفکرات افراطی عده ای ایجاد شده است!
من نمیدانم که قطعا در انتخابات تقلب شده یا نه - اگرچه آرای آقای کروبی و رضایی این شبهه را تقویت میکند- ولی میگویم باید دید افراط کجاست ! حامیان چه کسی از حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی حرف میزنند؟! در مورد قشر نخبه جامعه وجود نخبگان را در طیف احمدی نژاد رد نمیکنم ولی حضور پررنگترشان را از نزدیک در طیف موسوی و کروبی میبینم!