۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

انتخابات براي ماست نه بالعكس!

مي خواستم ديگر در مورد انتخابات چيزي نگويم چون بر اين باورم كه در محيط هيجان زده كمتر مي توان تحليل و تعمق كرد. اما مشاهداتي كردم كه مرا بر آن داشت كه دوباره مطلبي در اين باره بنويسم. ببينيد! حدود چهارده ماه پيش من در هم وردا پيش بيني كرده بودم كه دوباره جو هيجان زده غالب خواهد شد. نوشته بودم كه بياييد قبل از آن كه جو هيجان زده غالب شود، در آرامش، در مورد انتخابات سخن بگوييم. به نظر من اين كار دو حسن دارد. يكي آن كه نظرات تك تك ما پخته تر مي شود و ديگر آن كه با ديدگاه هاي همديگر آشنا مي شنويم. وقتي جو هيجان زده غالب مي شود، افراد به حرف طرف مقابل گوش نمي كنند. به محض آن كه مطلبي گفته شود كه خلاف نظر آنها ست، دنبال رد پاي حماقت يا خيانت مي گردند. در صورتي كه همه ما با هر راي و نظري مملكتمان را دوست داريم و چيزي جز پيشرفت آن نمي خواهيم. عموما هم "به اندازه خودمان مي فهميم." منتهي پيشرفت را ممكن است به گونه ديگري تعريف كنيم يا براي رسيدن به يك هدف رهيافت هاي مختلفي را بپسنديم. اگر به هنگام آرامش به نيكي با ديدگاه هاي هم آشنا مي شديم، به هنگام هيجان تنش كمتري ايجاد مي شد.
من خودم در اين وبلاگ، ديدگاه ها و انتظارات خود را تشريح كرده ام. انتظاراتم همه در چارچوب قانون و حساسيت هاي فرهنگي جامعه قابل اجرا بود. به عنوان مثال، انتظار من از رئيس جمهور آينده، برداشتن سهميه بندي جنسيتي كنكور بود. يا ديگر انتظار من حمايت از توليد كننده داخلي با محدود تر كردن واردات برخي اقلام (البته اصولي و با ضوابط حساب شده) بود. من از رئيس جمهور انتظار معجزه نداشتم و ندارم. در واقع همه انتظارات من از اين جنس بود: موانع را برداريد و راه را هموار كنيد تا خود ملت با همت آن چه كه مي خواهد به دست آورد.
به گمانم يكي از كانديداهاي موجود اين انتظارات را مي تواند بر آورده كند. پس روز جمعه اول وقت قبل از اين كه حوزه هاي انتخاباتي شلوغ شود خواهم رفت و به او راي خواهم داد. اگر شخص ديگري رئيس جمهور شود، به راي اكثريت راي دهندگان تمكين مي كنم. طرفداران همه كانديداها براي من محترم هستند.
نكته اي كه مي خواستم بگويم اين است: ما پاي صندوق هاي راي مي رويم، يكي را انتخاب مي كنيم و اختيارات با محدوده مشخص اما قابل توجه رياست جمهوري را به او واگذار مي كنيم تا برگرديم و به كار و زندگي مان برسيم. به عبارت ديگر، نهاد رياست جمهوري براي ماست نه ما براي رياست جمهوري!! مبادا، اختلاف سليقه ها باعث شود كه بين دوستان و همكاران و .. كدورتي حاصل شود. اين گونه كدورت ها براي محيط علمي سم است. بايد با هشياري از اين گونه كدورت ها حذر كرد. برخي جوك ها و الفاظ تند كه گفته مي شود، شايسته محيط علمي نيست. محيط علمي بايد چنان باشد كه هر دانشجو و استاد از هر جنسيت، قوميت، عقيده، قيافه، مذهب و گرايش سياسي در آن احساس آرامش و تعلق كند. با هر گونه جوكي كه اين حس را از بين مي برد، مخالفم!

۲۴ نظر:

ناشناس گفت...

salam
1 nazare kamelan birabt:
shoma ketabe table halabi ke tavasote Gonter Grass neveshte shode ra khande id?nazaretan raje be in roman chist?
eradatmand
Zahra

منجوق گفت...

من اين كتاب را نخوانده ام.

ناشناس گفت...

وای مامان جونم
شما این کتاب رو نخوندید؟ پس ارادتمنداتون چی بگند!

منجوق گفت...

ناشناس محترم،

من "ارادتمند" به آن معني كه شما در ذهن داريد ندارم. اما مي خواهم نكته اي به شما بگويم: وقتي يك پژوهشگر درست و حسابي مشغول كار است دوست ندارد كسي مزاحم او شود.
جناب عالي در اتاق اين و آن را مي زنيد و تشريف مي بريد داخل. محققان كشور مجبور مي شوند چند ساعتي به حرف هاي شما گوش فرا دهند. حرف هايتان هم اغلب غيبت و صفحه گذاشتن پشت سر ديگران است. من يا همكاران ديگر حوصله نداريم وسط فلان محاسبه يا خواندن بهمان مقاله يا داوري آن يكي مقاله بنشينيم و يك ساعت داستان هزار و يك شبي درباره بهمان دانشجو و فلان همكار را بشنويم مخصوصا كه مي دانيم اين داستان ها حاصل ذهن بيمار شما ست. از كوزه همان تراود كه در اوست!


مي دانم علت آزردگي شما از من اين است كه يكي دو بار كه اين گونه وقت مرا تلف مي كرديد، به بهانه اي از اتاقم بيرونتان كردم. علت آن بود كه دوست نداشتم پاي غيبت همكاران محترم و آبرودارم بنشينم.





احتمالا آن چه كه شما به "ارادت" تعبير مي كنيد، احساسي مشابه در همكاران درباره من است. مي رويد وقت ارزشمند همكاران را با غيبت و حرف هاي ناروا نسبت به من تلف مي كنيد. آنها هم تحويلتان نمي گيرند و شما دلخور مي شويد. اما من اين وسط بي تقصير هستم.

در ضمن، با اين كه معتقدم حضور افرادي مانند شما در يك محيط علمي مضر است، هيچ گاه به ضرر شما كاري نكرده ام و پشت سر شما صفحه اي نگذاشته ام چون گمان كرده و مي كنم دون شان من است كه چنين كنم.

وقتي هم كه ديگران بحث شما را پيش كشيده اند من سعي كرده ام بحث را عوض كنم.


در ضمن من بعد از اين به توصيه خوانندگان دلسوز وبلاگم كامنت هاي شما را منتشر نمي كنم چرا كه هيچ گونه اطلاعاتي مفيدي در بر ندارند. خوانندگان مي گويند خواندن نوشته هاي بي ارزش شما وقت آنان را تلف مي كند و اعصابشان را خط خطي! اين در حالي است كه بيشتر خوانندگان وبلاگ من مايلند كامنت ها را بخوانند و ناگزير نوشته هاي شما را هم مي بينند. چون به وقت خوانندگانم ارزش قايلم نوشته هاي شما را اگر از اين دست باشد ديگر منتشر نخواهم كرد.

ناشناس گفت...

mamnoun khanoum doctor az javabi ke be in nashenas dadin.Manam ke na shenas shodam ke:))

y.m گفت...

you are quite right about making decisions and discussing different veiws in peace.
in our uni,and in different campaigns that i go to mostly the time there's argument and even people fighting.or in the street, youths with green ribon, and youths with flag ribons, having long long arguments, while they should be studying or doing what theyre supposed to do.
but i guess everything becomes more clear in these times, dont u think? i mean, most candidates start talking clearly and they try to tell more about their plans or their past, in order to attract people, or to beat the other candidates.
whats your opinion on this?

منجوق گفت...

يكي دو هفته مانده به انتخابات حجم زيادي از اطلاعات معتبر و غير معتبر همزمان منتشر مي شود. مردم مي شنوند و با "يك كلاغ چهل كلاغ" براي هم نقل مي كنند. شايعات چنان به تواتر شنيده مي شود كه حقيقت مي نمايد. در چنين شرايطي مجال تحليل و تمايز درست از نادرست به دست نمي آيد. بهتر است نظاره گر باشيم و به اطلاعات توجه كنيم اما بهتر است بر اساس آنها تصميم گيري و نتيجه گيري نكنيم. بعد سر فرصت مي توان اطلاعات را تحليل كرد و براي دوره بعدي تصميم درستي گرفت.



اين شيوه نگرش تمريني مي تواند باشد براي همه ما براي رتق و فتق ديگر امور زندگي مان

منجوق گفت...

در اين يكي دو روز اخير از برخي از آشنا هاي قديم، پس از سال ها اي-ميل دريافت مي كنم كه مرا دعوت به امضاي نامه اي مي كنند. من در امضا كردن اين گونه نامه ها زياد تامل مي كنم.
موضوع نامه دعوت به راي دادن به دو تا از كانديدا هاست كه از قضا من به يكي از آن دو يعني مهندس موسوي راي خواهم داد و در اين چند ماه هم در وبلاگم وجاهاي ديگر صراحتا گفته ام و براي ايشان تبليغ كرده ام.

با اين حال
اين نامه را امضا نكردم. علت آن بودكه متن نامه را نپسنديدم. بيش از آن كه به برنامه هاي موسوي و كروبي و توانايي هاي ايشان تاكيد كند، عملكرد رقيب را زير سئوال برده برد.
اين چند اشكال دارد:
1) احتمال آن كه آقاي احمدي نژاد دوباره رئيس جمهور شود كم نيست. آيا فرداي روز انتخابات در صورت انتخاب شدن آقاي احمدي نژاد اين دوستان حرف هاي خود را تكرار خواهند كرد؟! تجربه من نشان مي دهد كه درصد قابل توجهي از امضا كنندگان چنين نامه هايي كه از روي هيجان زدگي و جو گرفتگي نامه را امضا كرده اند، حرف خود را سريعاپس مي گيرند!
منظور من اين نيست كه از جانب رئيس جمهور آينده تحت فشار خواهند بود. بلكه يك نوع فشار رواني دروني عده اي را وا مي دارد كه چنين كند. احتمالا كسي به اين نامه ها توجهي نمي كند. آن قدر اين نامه ها مهم نيستند كه كسي بخواهد آنها را تعقيب كند!
اشكال اين نامه ها اين است كه در بين خود امضا كنندگان دودستگي پديد مي آورد. آنها كه هنوز پاي حرف خود ايستاده اند از "رفقايي" كه ثابت قدم نبوده اند دلگير مي شوند.


2) صرف نظر از نتيجه انتخابات اين نامه ها حتي پيش از انتخابات دودستگي ايجاد مي كند. بسيارند افراد دور و بر ما كه برنامه هاي آقاي احمدي نژاد را قبول دارند. از برخي ديدگاه ها هم حق دارند. هر برنامه و استراتژي نقاط ضعف و قوت دارد. براي اين دسته از دوستان نقاط ضعف برنامه هاي آقاي احمدي نژاد باارزش تر بوده. برداشت هر شخص تا حد زيادي به پيش زمينه افراد بستگي دارد.

من معتقدم مسايل سياسي نبايد باعث شود در جمع هاي دانشگاهي اختلاف به راه بيافتند.

به افراد با گرايش هاي سياسي مختلف احترام قايلم و نامه اي را امضا نمي كنم كه شبهه توهين به ديدگاه هاو گرايش هاي سياسي افراد داشته باشد.

y.m گفت...

dear monjoogh
dont you think its better for all of us to know the weak points of every candidate? i mean, i know its very wrong to use a person's mistake in that way, but according to the problems that has hit our country, i guess its better to realize some real lies, and then learn about their other abilities.an object is only as strong as its weakest point,physics,right? at least thats what i have read.
in our campaign, they taught us to be polite and friendly with people who support other candidates.when we wear green and sit talking, or walk in the street, we feel we should show how people of green campaign truely are, gentle and open minded to other ideas.i think thats much better than fighting people who fight us.thats what our Imams have taught us, to be nice to people who r even cursing.
what do you think about it?

منجوق گفت...

ي. م جان
شما كار درستي انجام مي دهيد. اما دو سه تا نكته به شما مي گويم كه فكر مي كنم مفيد باشد:
1) در قضاوت و تقسيم بندي به سياه و سفيد زياد عجله نكن. هر كدام از كانديداها نقاط ضعف و قوت دارند. به نظر من موسوي نقاط قوت بيشتري دارد اما عاري از ضعف نيست. اگر خيلي به او اميد ببنديد در آينده ممكن است توي ذوقتان بخورد.

2) فاصله زيادي هست بين دروغ گفتن تا "راستش رو گفتن". بعضي ها "دروغ " مي گن كه جاي ايراد داره اما حتي صادق ترين سياست مدارها هم "راستشو نمي گن." يعني همه حقيقت را نمي گن. بخش هايي از آن را كه به نفعشان هست مي گن. دروغ ها و اشتباه هاي طرف مقابل را بزرگ جلوه مي دن و.... اين لازمه بازي سياست هست. فقط هم مختص سياستپيشگان نيست. در محيط خشن دانشگاهي هم اغلب آنها كه دوام پيدا كرده اند از اين تاكتيك ها زياد استفاده مي كنند.
افرادي مثل ما بايد مواظب باشيم
تا آلت دست هركسي نشويم.


3) بيشتر مواظب خودت باش. فراموش نكن "انتخابات براي ماست نه بالعكس!"

maryam گفت...

age aksariat ye chizo bekhan adam ghabool mikone, vali age ba 2roogh va ya hata taghalob yek nafar entekhab beshe chi?

منجوق گفت...

طرفين آمدند و ادله خودشان و تمام توان كلامي خودشان را به كار گرفتند تا نظر مردم را به نفع خودشان تغيير بدن. من حالت عصبي كانديداها را گواه بر اين مي گيرم كه واقعا اين راي ماست كه بعد از اين مرحله تعيين كننده است و الا چه دليلي داشت اين همه پول خرج كنند، اين همه از اعصاب خودشان و انرژي خودشان مايه بگذارند؟!

حالا ببينيم تشخيص اكثريت قراره كه چي باشه.
طرفداران هر دو جناح فراوانند. در همين نياوران ( شمال تهران) آقاي احمدي نژاد در صد قابل توجهي طرفدار داره.
صبح حرف دو تا خانم ميانسال نياوران نشين را شنيدم كه مي گفتند:" خدا را شكر آقاي دكتر احمدي نژاد هر كاري كرده دزدي نكرده. مي گن به جنوب شهر خيلي رسيده."
عين جمله ايشان را نقل كردم!

تشخيص اين خانم ها بعد از دنبال كردن همه بحث ها اين بود. اتفاقا به گمان من هم تشخيص درستي هم است. اما معيار من براي "رسيدن به جنوب شهر" با آن خانم ها فرق دارد. من "رسيدن به اقشار مستضعف" را به گونه اي متفاوت تعبير مي كنم.
به هر حال من يك راي دارم آن خانم هم يك راي. تعداد كساني كه مانند خانم فكر مي كنند بسيار زياد است. بعيد نيست كه طرز تفكر آن خانم اكثريت آرا را به دست آورد.

منجوق گفت...

فقط هم خانم هاي ميانسال نيستند. ديشب پس از مناظره تا ساعت يك شب، پسر جواني در همسايگي ما يك بند در حمايت از آقاي دكتر احمدي نژاد فرياد كشيد. تك تك آن فرياد ها كافي بود حنجره شخصي مانند مرا پاره كند. از همين جا مي توان به محبوبيت آقاي دكتر احمدي نژاد در بين مردم پي برد.

مسلما آن جوان در مجتمع ما نيازي به سيب زميني رايگان ندارد.
به گمانم اظهارات آقاي دكتر احمدي نژاد درباره توانايي ايرانيان و يا مديريت جهاني و... به دل آن جوان آن گونه نشسته بود و او را شيفته دكتر احمدي نژاد كرده بود.

منجوق گفت...

به واقع هم سياست هاي آقاي احمدي نژاد باعث شده او بين ملت هاي مسلمان و به خصوص عرب بسيار محبوب شود. دانشگاهيان عرب كه در آي-سي-تي-پي مي ديديم از دكتر احمدي نژاد به عنوان يك قهرمان-كسي در رديف صلاح الدين ايوبي- ياد مي كردند.

طبيعي است چنين رئيس جمهوري در نزد در صد قابل توجهي از ايراني ها كه به مملكت خود علاقه مند هستند و نامش را بلند اوازه مي خواهند، محبوب باشد.

y.m گفت...

dear monjoogh
thanx for the advice.my uncle keeps telling me to be careful, just what you told me.he is one of those who were about to die in 18th of tir. and so many other events i cant name, because of lack of info, but he was a really political person. getting political seems to be really hard, first of all you have to know EVERY dimension of the problem and then you gotta make your decision. i feel confused these days,because as you said, none of those tell the WHOLE truth.thats what hurts me really.and unfortunatly at uni is the same.i feel like every one is trying to keep whats best for themselves, and never help others.i cant breathe in this atmosphere. seriously you are rightabout not seeing just black and white, cuz it aint really true. there r people between greens here that i dare say dont even know why they vote,and some in the flag campaign who have great personalities. i have always tried to be honest with people, specially with my friends, and always i try to share my best moments with em. but it seems like that stuff like honesty or being true to people is the last thing you can find in here.is that how its gonna be in the future too? i mean, when i get your age and even more, am i still gonna be fighting dishonesties and lies?is that what my life is for?

منجوق گفت...

من در چند روز اخير چند تا جوك سياسي شنيدم و از ته دل خنديدم. انصافا با نمك بودند.
اما باز هم مي گم خوب نيست اين جوك ها را در جمعي كه افراد گرايش سياسي مختلف دارند يا جايي كه از گرايش هاي سياسي افراد بي اطلاع هستيم باز گو كنيم.
مخصوصا سر كلاس، سر سمينارها يا جلسات شوراها در محيط هاي علمي و دانشگاهي در رشته هايي مانند فيزيك و رياضي.

به نظر من اين جور جاها جاي جوك هاي سياسي، جنسي، جنسيتي (بين جنسي و جنسيتي تفاوت هست اما هر دو نامناسب اين جمع ها هستند)، قوميتي ومذهبي-عقيدتي نيست. اگر شوخي اي در اين جا ها شود بايد حول و حوش موضوع مورد بحث علمي يا اجرايي و به سياقي باشد كه تفرقه افكن نشود.


مي دانم اين حرف من خيلي تكراري است اما چاره اي مي بينم جز آن كه آن قدر آن را تكرار كنم تا شايد در دور و بر من جا بيافتد.

ناشناس گفت...

خانم منجوق عزیز
من یکی از همان دانشجویانم که دکتر اردلان به جان شما انداخته اند.
دچار توهم نشوید! البته همانطور که ایشان گفته اند شما چیز زیبایی ندارید که دیگران زیر ذره بین قرار دهند هر چند که خودتان همیشه در مورد خودتان دچار توهمید!

منجوق گفت...

به نظر مي رسد جامعه در درك اهميت آمار مشكل دارد. درصد قابل توجهي از مردم قضاوت ها و ارزيابي هاي خود را بر اساس " مي گن به جنوب شهر خوب رسيده" بنا مي نهند نه آمار "بيكاري"، نرخ تورم و...

اصلا اين آمار- چه راست، چه دروغ- براي خيلي ها معنايي ندارد. علت طبق معمول ضعف در آموزش است. مملكتي كه ميليون ها تحصيلكرده دانشگاهي دارد نبايد اين گونه با آمار و معناي آن بيگانه باشد.

اي كاش استادان دانشگاه ها با دانشجو ها، صحبت مستدل علمي مي كردند و علمي فكر كردن را در عمل به آنان آموزش مي دادند!

خدايا! به من آن بزرگي و توان را بده كه در حضور دانشجويان از بحث هاي سخيف بپرهيزم، وقت آنها را قدر نهم و چنان باشم كه از يك استاد و يك پژوهشگر انتظار دارم!

منجوق گفت...

راستي كسي مي داند در ايران چند نفر مدرك تحصيلي دانشگاهي دارد؟

منجوق گفت...

در اينترنت اندكي گشتم اما جواب را نيافتم. دنبال كلمات كليدي مربوطه گشتم اما مطالب احساسي به جاي امار پيدا كردم!

منجوق گفت...

لنکرانی در خاتمه با اشاره به اینکه تعداد دانشجویان علوم پزشکی در برابر سه میلیون دانشجو کشور، حدود 110 هزار نفر است،

http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/?id=177704

منجوق گفت...

سه ميليون فعلا دانشجو داريم. با اين حساب هر كه دور وبر خود در شهرها مي بينيم بايد يك نفر در جمع خانواده اي خود داشته باشد كه دانشگاه ديده باشد. اگر همه اين دانشگاه ديده ها با آمار و ارزش آن آشنا بودند و روش علمي فكر كردن را مي دانستند، روي دور وبري هاي خود هم اثر مي گذاشتند. در آن صورت، مفهوم آمار و تصميم گيري و ارزيابي بر اساس آن، اين قدر مهجور نبود!

منجوق گفت...

به نظر من اين شور و شوق انتخاباتي و خيابان گردي هاي انتخاباتي و... كه چند هفته قبل از انتخابات اتفاق مي افتند مثبت هستند. اگر منجر به خشونت و ونداليسم نشود (كه شكر خدا نشده) براي روحيه مردم خيلي خوب است.
يك تجربه اجتماعي مهم و سازنده براي جوانان است. در جريان همين فعاليت ها پخته مي شوندو...

با بحث هاي نظري عميق نمي توان چند ميليون راي جمع كرد. اين گونه حركات نمادين هستند كه راي هاي ميليوني جمع مي كنند.

اما به نظر من كسي كه سني از او گذشته و چندين انتخابات پشت سر گذاشته ديگر نبايد دو هفته مانده به انتخابات جو زده شود. به جاي آن در طول سال ها آهسته و پيوسته بايد سعي كند تا آگاهي سياسي خود و دور وبري هايش را بالاتر برد، مسايل را تحليل علمي كند و...

شور انتخاباتي جوان تر ها اگر با چنين پشتوانه اي از تجارب تحليل شده جا افتاده تر ها عجين شود آرام آرام رشد سياسي حاصل مي شود و ثمر مي دهد.

عليرضا گفت...

با سلام
من به واسطه ي اين كه خودم يك فيزيك پيشه هستم، هر از گاهي به وبلاگ شما ميام و گشتي در مطالب شما ميزنم.
علي رغم اينكه من ميخواهم به آقاي احمدي نژاد راي بدهم، كه خود شما هم به بعضي از دلايل آن اشاره اي داشتيد، و شما ظاهرا به آقاي موسوي، اما بايد اذعان كنم كه شما را آدم منصفي ديدم و كه كاملا به عقايد ديگران احترام ميگذاريد.
من هم مثل شما از اين كه در مباحث سياسي فضاي نقد و بحث منصفانه در دانشگاه هاي ما برقرار نيست و اختلاف سلايق سياسي به كدورت منجر ميشود بسيار رنج ميبرم. انشاالله كه در بين ما فضاي نقد منصفانه برقرار شود.