1) خيلي دردناك است كه شهروندي در خيابان به طور عمدي كشته شود و يا مورد ضرب و شتم قرار گيرد. اين حركت بايد با تمام قوا محكوم شود. بايد عاملان اين گونه حركت هاي شنيع شناسايي و محاكمه شوند و حكم عدالت درباره آنها اجرا شود. بايد جامعه به سمتي حركت كند تا جلوي تكرار چنين اعمالي گرفته شود. اين كه شخص قرباني از نظر سياسي شخصي فعال بوده يا خير، فرع ماجراست.
2) وقتي داده اي يا اطلاعي را تحليل مي كنيم نبايد گزينشي عمل كنيم و تنها بخشي از آن را كه به مذاق ما خوش مي آيد و با پيش داوري هايمان سازگارتر است، بر گزينيم. بايد علمي رفتار كنيم و همه داده هاي معني دار را مطالعه كنيم. در غير اين صورت به خود و ديگران دروغ گفته ايم. نتيجه اين دروغ گويي بيشتر به چشم خودمان خواهد رفت.
وقتي من سال اول دانشگاه بودم (سال 73) يك تصنيف قديمي عاميانه و ساده سر زبان هاي هم سن و سالان من بود كه اين روزها دوباره به خاطر مي آورم:
"يادم باشه، يادت باشه دروغ نگيم به همديگه....."
اين ترانه ياد تان هست؟!
۱۹ نظر:
1) کار کار انگلیسی هاست، نیاز به محاکمه نیست که منجوق جان!
2) من به نظرم و با توجه به کنش های اطرافیانم متاسفانه بخش قابل توجهی از جامعه روند زوال اخلاقی رو طی میکنه. جنبه های مختلف آثار این روند دارن کم کم بروز و ظهور پیدا میکنن. جو بی اعتمادی شکل گرفته یکی از آثارش هست که به قول شما دودش به چشم همه مون میره.
3) می توانم از فرصت استفاده کنم و اگر مجاز هست اینجا برای یک فیلم تبلیغ نمایم؟ (درباره الی) بی اخلاقی هایمان رو به خوبی به تصویر می کشد، خوبیش این است که عواقبش را به وضوح در همان روایت 120 دقیقه ای می بینیم. و به راستی چقدر تلخ و گزنده است داستان این فیلم. امروز از دیدنش لذت بردم.
آماری که در مورد کشتهها اعلام شده است آماری است که افراد به صورت مستقیم مورد حمله قرار گرفتهاند و کشته شدهاند. از روز شنبه که گارد ضد شورش به خیابان آمد وقتی آنها دنبال مردم و معترضان میگذاشتند٫ ضعیفان یا تعدادی زیر دست و پا میماندند یا از این چاله چولههای خیابان به زمین میخوردند. حتی در اولین شنبه هم تلفاتی وجود داشته است. تلفات غیر مستقیم
بهروز عزيز،
"كار کار انگلیسی هاست، نیاز به محاکمه نیست که منجوق جان!"
شوخي دردناكي بود! آيا اگر كار واقعا كار انگليسي ها باشد نبايد محاكمه كرد؟!
متن زير را كه مربوط به اوايل دهه چهل و از آيت الله خميني است بخوانيد متاسفانه تاريخ دقيق آن را نمي دانم.
در واقع متن همان سخنراني معروف و تاريخ ساز درباره كاپيتولاسيون است:
همه متن در كامنت ها نمي گنجد. حيفم آمد ان را تكه تكه كنم خودتان آن را در اين وبسايت بخوانيد:
http://www.tarighejavid.com/sitenews/411.aspx
سعی کردم در مورد موارد قبلی نظر بدهم اما بدلیل مشکلات سایت بود یا ... موفق نشدم . یکی از آنها در مورد عصبیت و تعصب به قشر خاص،که البته پرواضح است در زمان جاهلیت بسرنمیبریم و برای من روشن است نمی شود با گرایش بدون منطق به مسئله ای همیشه آن را درست بدانم .منتهی بعضی از کسانی که خود را روشنفکر می دانند هنوز همشهری بودن و عروس و داماد فلان شهر بودن را دلیل خیلی از چیزها برای خود میدانند.
در کار توصیف و حتی تحقیق اصل بی طرفی ،معیار اعتبار کار میباشد که به قول وبر قضاوت ارزشی خوانده میشود.
قبلا هم گفته بودید از سیاست سررشته زیادی ندارید که البته من صحبت شما را از روی شکل علمی آن میپذیرم و آن را به معنای بی اطلاع بودن شمانمیگذارم و این به من هم بر میگردد.حال در بررسی سیر ماجراهای اخیر که نیازمند شناخت بسترهای آن میباشد قضاوت احساسی خیلی مفید فایده نیست گرچه منظورم بی تفاوت بودن به خونهای ریخته شده و صدمات عارض شده نمی باشد اما مسئول دانستن ماجراها نیازمند دانستنیهای واقعی است.
طه عزيز،
ممنون از كامنت شما. متاسفانه من كامنت هاي پيشين شما را دريافت نكرده ام. در مورد اظهار نظر خانم رهنورد در مورد "داماد لرستان" قبول دارم كه اظهار نظري بود خارج از عرف اظهار نظرهاي فعالان سياسي.
از اول هم من گفته بودم كه من موسوي را بيشتر يك مدير قوي وكارآمد مي دانم تا يك روشنفكر. البته در مقام يك رئيس جمهور مديريت قوي مهمتر از روشنفكري است.
اما در حال حاضر اظهار نظر خانم رهنورد و عباراتي كه به كار برده، از نظر من مسئله اي حاشيه اي است. مسايل بسيار اساسي تر هم اكنون مطرح است. اكنون
مسايلي مطرح است از قبيل امنيت و حقوق شهروندان، سهم آنان در اداره مملكت، اجازه دفاع از آن چه كه حق شخصي و جمعي خود مي پنداريم، اصل 27 قانون اساسي، اقامه دعوي بر اساس شواهد (البته نه لزوما مدارك قطعي) قابل استناد و...
در مورد قشر و صنف و طبقه با شما موافقم كه نبايد تعصب نشان داد. من هم قبلا گفته ام "اين خاك متعلق به همه ماست." بايد سعي كنيم تا همديگر را بفهميم نه آن كه سعي كنيم همديگر را حذف و يا انكار كنيم. نوشته هاي من در اينجا همه در اين جهت بوده. اگر جز اين بوده لطفا بگوييد تا اصلاح كنم.
باز هم ممنون از نظر شما! خيلي خوب است كه نظرات مخالف (اما مدني و به دور از اتهام زني) در اين وبلاگ جمع شوند.
روح مطالب جنابعالی دارای چارچوبی مشخص است که خوشبختانه رویه علمی دارد . اما یک مدیر در سطح کشوری باید از جامع الشرایط بودن شروع به سنجش شودکه البته هیچ کس آن نخواهد بود ولی معیارباید قوی باشد. ضمن اینکه ما در یک کشورهنوز سنتی کنش میکنیم که برخی حقوق و وظایف در سایه افکاروتحلیل های رشدنایافته نمایان نیستندوالبته توجیه کجروی ها نیست .بنده طعم این نابسامانی را از کسانی چشیده ام که خود را ازصاحبان قلم و فعل و اندیشه دینی و اجتماعی میدانندکه تحملش برایم ساده نبوده و نیست .این را بدان جهت گفتم که زمینه برخی نظراتم روشن شود
طه عزيز،
"اما یک مدیر در سطح کشوری باید از جامع الشرایط بودن شروع به سنجش شودکه البته هیچ کس آن نخواهد بود ولی معیارباید قوی باشد."
با اين نظر شما موافق نيستم. به نظر من، به هنگام سنجش، قابليت هاي لازم براي پست ريا ست جمهوري بايد اولويت بندي شوند. مديريت قوي براي يك نفر در پست رياست جمهوري جزو اولويت هاي بسيار بالا از نظر من است.
نظر خود را در مورد خصوصيات مدير قوي در پست ها ي قبلي ام تشريح كرده ام. موسوي مدير قوي است چرا كه مديران قوي را دور و بر خود جمع مي كند. كارشناسان و مديران لايق كه با او كار كرده اند عمدتا از او راضي بوده اند. چون هم شرايط آنها را درك مي كرده، هم حرف آنها را مي فهميده و هم دست آنها را تا حدي باز مي گذاشته كه با مدد از قوه خلاقيت خود كارها را پيش ببرد. با مصوبه ها ي ضد و نقيض، هوس هاي يك شبهو ... برنامه را به هم نمي ريخته و...
كار را به كاردان مي سپرده و به انها اعتماد مي كرده. ظرفيت هاي افراد و قابليت هاي لازم براي انجام دادن مسئوليت هاي مختلف را مي شناخته و متناسب با آن مديران را منتصب مي كرده.
براي شخصي كه بزرگترين مسئوليت اجرايي كشور را بر عهده مي گيرد، قابليت مديريتي اولويت بالا تر از روشنفكر بودن دارد. در مقابل در مورد كسي كه مثلا رئيس صدا و سيما قرار است بشود فرهيخته بودن و روشنفكر بودن "شايد" مهمتر از توان مديريتي باشد.
در هر صورت ما در اينجا بحث نظري مي كنيم. در عمل هيچ كدام از كانديدا ها جامع الشرايط نبودند. درست است كه من موسوي و يا همسرش را الگوي روشنفكري نمي دانم (بگذريم كه در تعريف روشنفكري هم مشكل دارم)، اما باز هم حتي از اين نظر، به نظر من از رقباي خود جلو تر بودند.
قیاسی که به عمل آورده اید سیری نامنظم دارد:
قابلیت مدیریتی را به وضوح می توان در این سی سال دید . ایشان در زمان خود مدیری بودند که توانا نشان دادند ولی پس از تغییر اوضاع و گستردگی حوزه عمل و بسیاری از مشخصه ها ، اگر توانا بود میآمدند که این خود نشان از درک زمان است .
مدیریت قوی یک صفت است که باید در کارکردهای مختلف مدیر تبلور پیدا کند . فردی که نامزد سکان داری کشور است قوی بودنش را می بایست ثابت کند.همان ویژگی که خودتان برشمردید :افراد لایق و کارشناس را کنار هم بچیند . با هوس های یک شبه برنامه اش را پی نریزد و ...
گرچه برخی ویژگیهایی که امروز بیان میشود به نوعی اظهار نداشته های مدیران فعلی است . خاطرم هست گفته بودید در زمان انتخابات به دلیل هیجان غالب نمی توان نسبت به آن نظر متقنی داشت .
کما اینکه احساسات و هیجان هنوز تاثیرات زیادی در تصمیمات ما دارد اما هنوز به تداوم هیجانات به دامن میزنند.اینکه این تهیجات کجا سودمند است دور از ذهن نیست .
اما اینکه هنگام سنجش، قابليت هاي لازم براي پست ريا ست جمهوري بايد اولويت بندي شوند به دو شکل جای حرف دارد یکی از طرف خود مدیر که می بایست توانائی های خود و مجموعه ای که آن را تدارک دیده را بسنجد و قابلیت های مجموعه خود را اولویت بندی کند و دوم به انتخابگران که مدیر را با اولویت ها و دیدگاه های مطرح شده و ویژگیهای مجموعه اش میسنجند .
خوب مدیر قوی قطعا شرایط را باید بداند و کنترل کند . با استفاده از ابزار احساسات و تهیج عواطف که قرار نیست محق باشیم . از مدتها برای چنین روزهائی کسانی اندیشیده اند که آن مدیر اگر میدانست احساس خطر بزرگتری را درک میکرد . (گرچه برای من جای سئوال است که چرا در 16سال بعد احساس خطر نکرد ؟) پرواضح است منظورم انگلیس یا ایادی استکبار نیست . آنها از اختلاف و دعوا بیشتر اسفاده میبرند .
قصدم هم سیاه کردن طرف مقابل نیست ، اما باید در یک شرایط برابر طرفین را سنجید .
آیا واقعا ساختار ما در این چند دهه اصلاح شده بود ؟ زمانی که استارت اصلاح طلبی را زدند آن را در حد دیگران جاری ساختند و البته نیاز ما به مدنیت و حقوق شهروندی قابل انکار نیست . اینها کار یک دولت و فلان مسئول نیست ،احتیاج به اصلاح فرهنگ و تغییر وحداقل تدوین برنامه دارد (که همان او که خود را متولی میداند در زمان مسئولیتش نکرد) که جای بحثش در اینجا نمی باشد .
بدنه مسئولین ما از هزار فامیل هم فراتر رفته بود. این یکی خودش اگر بخواهد مورد تغییر قرار بگیرد چه ها که نشود !! به برخی اخبار ها که صحت وسقم آن برای هیچ کس روشن نیست توجه کنید و آن را از نظرخاصیتهای رسانه ای و ارتباطات اندکی تحلیلش کنید . اما چه تلخ است اذعان کنیم که ما جنبه چند ساعت آزادی را نداشتیم .
منظورم از آزادی < فضای مناظره ها > است.
ارسال یک نظر