امروز يك اتفاق تاريخي در پژوهشكده افتاد: شوراي پژوهشكده تشكيل شد اما صداي قهقهه اي در راهرو نپيچيد !
اعضاي شورا سر ساعت جمع شدند ودرباره مواد دستور كاري كه از قبل تنظيم شده بود بحث كردند.
وقتي صرف گفتن جوك نشد، در نتيجه اعضا به اندازه كافي وقت داشتند تا درباره بيشتر موارد دستور كار بحث نمايند.
جلسه به موقع تمام مي شد و اعضا توانستند به كارها و قرار هاي بعدي خود برسند.
تنظيم دستوركارمكتوب براي جلسات سُنّت حسنه اي است كه در پژوهشگاه، شاهين پايه گذار آن بوده و رئيس فعلي پژوهشكده آقاي دكتر عسگري نيز با جديت آن را دنبال مي كنند. كارآيي شوراها با اين سنت حسنه بسيار بالاتر رفته.
ديگر كمتر مي شنويم كه در شورا فرصت نشد تا فلان موضوع بررسي شود.
البته حدود دو سال طول كشيد كه اين سنت جا بيافتد.
من عضو شورا نيستم ولي اين موفقيت بزرگ را به تمامي اعضاي پژوهشكده فيزيك و دوستداران آن، به خصوص اعضاي شورا،تبريك مي گويم.
از رئيس محترم پژوهشكده، آقاي دكتر عسگري، نيز سپاسگزارم كه اين چنين حرفه اي جلسه را اداره كرده است.
به شاهين هم "خسته نباشي" مي گويم. حداقل بخشي از مجاهدت هايش در اين پنج سال كه به ايران بازگشته ايم اثر بخش بوده است.
اين قدم به ظاهر كوچك را جدي بگيريم. از همين قدم هاي كوچك است كه تغييرات بزرگ حاصل مي شود.
اگر همه شوراهاي مملكت اين گونه جدي وحرفه اي(professional) برگزار شوند، بيشتر مسايل مملكت حل مي شوند.
۱۴ نظر:
باور كنيم رِستن سبز جوانه را! باور كنيم كه نسل جوان تر مي تواند تغيير ايجاد كند! مي تواند متفاوت ( و البته بهتر) از نسل قبلي باشد!
نسل بعدي (دهه شصتي ها) هم ان شاء الله از نسل ما (دهه پنجاهي ها) بهتر خواهند بود.
تلاش من در اين وبلاگ و همچنين در يرنامه پژوهشكده در اين جهت است. مي خواهم تجربه ها را منتقل كنم و راه را هموار سازم تا نسل بعدي گام هاي بلندتري بردارند. مطمئن هم هستم كه چنين خواهد شد.
وقتي به شاهين و دكتر عسگري اين تغيير و موفقيت بزرگ را تبريك گفتم، در جواب من خنديدند. فكر كردند دارم شوخي مي كنم.
اما من كاملا جدي بودم! تحول بزرگي اتفاق افتاده! يك گذار فاز واقعي!"
انرژي نهان" فوق العاده زيادي از شاهين گرفت اما بالاخره اتفاق افتاد! امروز براي پژوهشكده يك روز بزرگ است! شايد مهمترين اتفاق آن از بدو تاسيس باشد!
چه جالب! دو سال پیش من به مدت کوتاهی مسوولیت گروه علمی دانشکده رو به عهده گرفتم. اون موقع از کتاب آقای دکتر منصوری (ایران ۱۴۲۰) برای «دستور کار» داشتن جلسات الهام گرفته بودم. هرهفته وقتی اطلاعیه جلسه رو به دیوار می زدیم، دستور کار رو هم پایینش می نوشتیم. این مسئله باعث می شد که هم خودمون بهتر کار کنیم هم دیگران به هر بخشی که علاقه دارن، در اون زمان بیان و به جلسه بپیوندن. البته اون جلسات ایرادهای زیادی هم داشت. نظیر یرنامه ریختن برای سنگهای بزرگی که علامت نزدن بودن. اما حداقل ما یاد گرفته بودیم نظم جلسه یعنی چی. از همون جلسه ها، خورده مقاله هایی در می اومد که تو مجله دانشکده چاپ می شد. یه جورایی ما فعالیت علمی رو تمرین می کردیم. این نوشته تون من رو برد به اون روزهای خوب.
dear monjoogh
congrats to you and others who have been waiting for this for a long time, guess some stuff are falling into their right place after all.have you heard about president Obama's achievments lately? I mean the Noble.I was so happy at first , but I got all depressed when I read your new post. I mean people in america are congratulating each other for the NOBEL and we should be congratulating because some guys didnt tell any jokes at their official meeting! what made us so different? a
Sorry! I did not mean to upset you.
به نظرم مهمه که همین موفقیت های به ظاهر کوچیک رو کاملا قدر بدونیم و ازش انرژی بگیریم برای قدم های بعدی. بعد از رییس جمهور شدن اوباما، من یه داستانی از بچه های سیاه چندین ده سال قبل امریکا خوندم که حق نداشتن همراه سفیدها در یک مدرسه درس بخونن. حرکت تدریجی این بچه ها برای استفاده از حق طبیعی شون، موفقیت های کوچیکی که به دست می آوردن و ... واقعا جالب بود. بعدها تو همون کشور و در نتیجه همون قدمهای کوچیک یک سیاهپوست رییس جمهور میشه و نوبل صلح رو هم می بره. ما از خیلی جاها عقبیم، شکی نیست. ولی میشه «تغییر» کنیم. باید واقعا این قدمها رو جشن گرفت. من از صمیم قلب تبریک می گم. کلی از دیروز بهتر کار می کنم، باورتون میشه؟!
it sounds great, hope we move forward properly
سلام
طبیعتا من هم مثل خیلیها خوشحالم که بعضی از کارهای بی ربط دیگه چه در پژوهشگاه و جه در دانشکده اجرا نمیشه ولی از کمرنگ شدن ( که به ناپدید شدن هم می انجامه) شخص معلوم الحالی که جوک ها و متلکهای ناجورش آدم رو شوکه میکرد، اصلا خوشحال نیستم . البته این موضوع میتونه تا حد زیادی شخصی باشه ولی سخنرانی هاش موقعی که مثل یه بچه هفت هشت ساله از فیزیک ( واین اواخر LHC) الهام بخش خیلی ها شد تا باز هم ادامه بدن!
من به شخصه خودم هم با ... مشکل داشتم ولی هیچ وقت یادم نمیره وقتی با یه حس حسرت گفت: "من منتظرم راه افتادن LHC رو ببینم، و حرفش رو خورد که ادامه بده..."
در هر صورت من هم خوشحالم که یک قدم به جلو برداشته شده .
امیدوارم موفق باشید
آن چه كه گفتم به معناي حذف شخص خاصي نبود بلكه به معناي جايگزيني فرهنگي با فرهنگ ديگر بود.
به معناي جا افتادن فرهنگ نوشتاري بود. به معني جدي تر شدن مفهوم شورا بود. به معناي اهميت دادن به رسيدگي به امور پژوهشكده به جاي جوك گفتن بود. به معناي برنامه ريزي از قبل براي جلسه بود.
به معناي مسئوليت پذيري بيشتر افراد براي رتق و فتق امور پژوهشكده بود. به معناي آن بود كه اعضاي شورا ديگر با ژست نمي گويند در "شورا فرصت نشد مورد (بي اهميت ) شما بررسي شود." (و اين در حالي است كه آن كه درخواست كرده مي داند حضرات سر شورا جوك گفته اند!!)
اعضاي شوراي ما احساس وظيفه مي كنند در شورا به در خواست ها رسيدگي كنند.
بيشتر آنها احساس مسئوليت مي كنند كه شورا را كمابيش به موقع تمام كنند تا سر قرار بعدي شان برسند. عيب و عار مي دانند كه خود در شورا بنشينند و جوك بگويند و باعث شوند تا جلسه شورا به درازا بكشد و آن گاه دانشجويشان پشت در اتاق معطل بماندو....
اين كه گفتم به معني تغيير فرهنگ، ذهنيت و ديدگاه يك جمع بود.
صد البته دعوت از دانشجويان كارشناسي به ادامه تحصيل و فعاليت در رشته خاص اهميت خيلي زيادي دارد . در همه رشته ها به خصوص رشته انرژي هاي بالا ، وقت و انرژي زيادي از فيزيكپيشگان در سطوح مختلف صرف اين كار مي شود. موسسات و آزمايشگاه هاي مختلف دنيا هزينه فراواني صرف اين كار مي كنند.
اما خود اين كار هم كاري است بسيار جدي. بايد به زبان ساده مفاهيم پيچيده را توضيح داد. اما بايد مواظب بود كه حرف اشتباهي زده نشود. تصوير غلطي در ذهن افراد كشيده نشود.
ال-اچ-سي يك آزمايش بزرگ و پيچيده است كه Pop-cultureغني اي هم در راستاي تبليغ آن توسعه يافته. اتفاقا قصد دارم در اواخر آذر ماه برنامه مخصوص دانشجويان كارشناسي و خانواده ها ترتيب دهم و اين پاپ-كالچر را به آنان بيشتر معرفي كنم.
با اين حال حركت هاي ملودراماتيك د احساسات و ... در تبليغ براي علوم پايه جايي ندارد.
گرياندن افراد و تحريك احساسات آنها به منظور جذب آنان به فيزيك- رشته اي تا اين حد عقل و منطق مدار و مبتني بر استنتاجات مستدل- مسخره است.
با توجه به پيش زمينه ملودراماتيك فرهنگ ايراني، تشويق دانشجويان به ادامه در يك رشته از طريق تحريك احساسات آنان مي تواند مضر هم باشد.
اين خطر هست كه
شخص به تصور آن كه كار تحقيقي فيزيك يعني "اداي بازيگران فيلم هندي در آوردن" به سمت اين رشته برود و وقتي با واقعيت هاو ديدگاه صرفا منطقي فيزيكپيشگان "جدي" كه به واقع آزمايشگاه هايي مانند ال-اچ-سي را مي گردانند يا كار تئوري جدي مي كنند رو به رو شود، دچار سر خوردگي گردد.
باز هم نكته تغيير فرهنگ است. يكي از اهداف افرادي مانند من و يا شاهين تبديل سمينار و و...
در رشته خودمان
از فرم passion play به سمينار منطقي به همان فرمي كه در همه دنيا رايج است بوده و هست. خوشبختانه، تا حدودي هم موفق شده ايم
ارسال یک نظر